عمود شماره ۸۰۰
هنوز خیلی راه نرفته بودیم که دیدم یه نفر داره صدامون میزنه. برگشتم ببینم کیه. ناخودآگاه گفتم: «چقدر این لباسهای مشکی بهتون میاد.» جواب داد: «منم میتونم باهاتون همسفر بشم؟» به صورت آقا سید نگاه کردم. لبخند ملیحی زد. یعنی موافق بود. گفتم: «چرا که نه!»
خوشحال شد و گفت: «اسمِ من خشایاره ولی شما میتونین خشی صدام کنین.»
گفتم: «داداش! حلالم کن.» برگشت پیشونیم رو بوسید و گفت: «منم بد رفتار کردم، اصلا بگذریم. راستش من از رنگ مشکی خوشم نمیاد، فقط یه بار واسه فوت آقام خدا بیامرز پوشیدم؛ ولی انگاری از این لباسه بدم نیومده. یه جورایی دوسش دارم.» آقا سید گفت: «الحمدالله» و به راه ادامه دادیم...
#همسفر_با_خورشید ؛ قسمت هشتم
عمود شماره ۹۱۰
ساعت از یکِ نیمهشب گذشته بود. من و داداش خشی (البته خودش دوست داشت اینطوری صداش کنم) تقریبا بُریده بودیم. صدای با محبتی، که دست و پا شکسته سعی داشت فارسی صحبت کنه توجهمون رو جلب کرد.
تا اومدیم بفهمیم کیه، آقا سید گفت راه بیفتین. وسایلمون رو جمع و جور کردیم و سوار یه ماشین شدیم. اونقدر درب و داغون بود که نمیشد مدلش رو تشخیص داد. با دلخوری پرسیدم: «آقا سید! کجا داریم میریم؟»
همونطوری که با دستش به فردِ کناریش اشاره میکرد جواب داد: «امشب مهمون این برادر هستیم.» لحن جواب دادنش طوری بود که احساس کردم پدرم هنوز زنده است و مثل همهی سالهای بچگی داره به زور میبرم عید دیدنی!
سید دوباره گفت: «امشب مهمون این برادر هستیم، انشاءالله.»
البته من خیلی راضی نبودم. حرفی نزدم ولی احساس میکردم انگار آقا سید همهچی رو میدونست. همونطور که در افکارش غرق شده بود، گفت: «بچههای جدّم وقتی بدونِ پاپوش، گرسنه و تشنه این راه رو میرفتند قطعا خیلی بیشتر اذیت شدن. مهم اینه که هر جا هستی با امامت همسفر باشی.» از خودم و فکرهای ناجوری که به ذهنم خطور کرده بود خجالت کشیدم.
#همسفر_با_خورشید ؛ قسمت نهم
#استماله_قلبها
❇️ گاهی مرد باید ساعتی با دقت تمام، همسرش را هنگام خانهداری، کار در آشپزخانه و یا بچّهداری زیر ذرهبین بگیرد تا ببیند چه ریزهکاریها و ظرایفی را هنرمندانه انجام داده و چه زحماتی را متحمّل میشود.
❇️ این کار میتواند در قدردانی از زن و داشتن توقّعات منصفانه از وی و نیز درک او کمک شایانی به مرد کند.
✳️ لذا در تشکر از او اعلام کنید که گاهی با دقت، کارهای تو را زیر نظر دارم و متوجه میشوم که واقعاً زحمت زیادی در منزل میکشی.
✅ این روش، زن را بسیار دلگرم کرده و برای آینده و سختیهای زندگی به او انرژی داده و عاشقانه به تلاش خود در ساختن زندگی ادامه میدهد.
#مهارتهای_همسرداری
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
🔴 مجموعه درس اخلاق 🔴
💐🎙 #مقام_معظم_رهبری
✅ موضوع:یاد خداوند در همه حال...
🌹 بسیار زیبا و دلنشین 👌👌
#پیشنهادویژه_دانلود
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴درس اخلاق
صالحین تنها مسیر
#برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی 🔸🔹📊⚪️▫️🔹 قسمت چهاردهم #مبارزه_با_هوای_نفس ۱ (شناخت نفس اماره
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی
🔸🔹📊⚪️▫️🔹
قسمت پانزدهم
#مبارزه_با_هوای_نفس 2
(شناخت ریشه ی گناهان)
⛔️هوای نفس همون "شیطان درونیِ انسان" هست.
🔴اون یه موجود بسیار دروغگو، احمق، لجباز، حسود، پر رو، فضول، مغرور و نامرد هست.
در هر موقعیتی سعی میکنه "تا اونجا که میشه انسان رو به خطا بندازه".
⁉️یه سوال خیلی مهم رو حتما تا حالا چندین بار پرسیدید و احتمالا جوابی براش پیدا نکردید:
⭕️اینکه یه نفر با اینکه میدونه کارش اشتباه هست چرا اون کار رو انجام میده؟
⁉️
اونی که می دونه سیگار کشیدن اشتباهه و ضرر داره چرا سیگار میکشه؟
چیه؟ ایمان نداره به اینکه سیگار بد هست؟
❗️
🔴نه عزیزم. طرف حتی ممکنه دکتر هم باشه اما میبینیم بازم سیگار میکشه! کاملا هم "ایمان داره که سیگار براش ضرر داره".
علت چیز دیگه ای هست.☺️
👈علتش اینه که "یه برنامه ی منسجم مبارزه با نفس نداشته".
🔶اونی که غیبت میکنه میدونه بد هست و انجام میده. اونی که حسادت میکنه، اونی که ارتباط با نامحرم داره و ....
تقریبا 99 درصد گناهانی که انسان ها انجام میدن رو میدونن بد هست اما انجام میدن.درسته؟!
علتش چیه؟
🔴 "عقل" انسان میفهمه که اون کار غلط هست، اما "هوای نفسش" انقدر قوی شده که اجازه نمیده عقلش حرف بزنه. "میزنه توی دهن عقل! "
⭕️چرا ما که میدونیم یه کاری بد هست اما انجامش میدیم؟
⛔️چون هیچ برنامه ی منسجمی برای "قوی کردن عقل" و "زدن هوای نفس" نداریم.
حله؟!
روی این حرفا فکر میکنی دیگه؟!
😊
دمتون گرم!
🌱🔸🌿▫️🔹🌳