eitaa logo
صالحین تنها مسیر
245 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
7هزار ویدیو
273 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
"رمان 💔 ⃣1⃣ _ارمیا! چند نگاه متعجب به زن آشفته دوخته شد: ارمیا... آیه... رها! آیه: شما این آقا رو میشناسید؟ نکنه... ارمیا نگاه متعجبش را از زن آشفته گرفت و به آیه دوخت. کمی شیطنت همراه نگاهش شد. بوی کمی حسادت می امد و چقدر این بو برایش خوشایند شده بود. زن دوباره گفت: _خودتی ارمیا؟! ارمیا حواسش را دوباره به زن داد و با دقت بیشتری نگاهش کرد. به محض اینکه شناخت، سرش پایین افتاد: _آیه خانم کارتون تموم شده؟ اگه تموم شده بریم! آیه: چند دقیقه کارم طول میکشه، باید گزارش این ملاقات رو بنویسم؛ خیلی وقته منتظرید؟ در همان حال که با ارمیا صحبت میکرد نگاهش به زن بود. ارمیا: به قدر خوردن نصف این چای! آیه نگاهش را به استکان روی میزدوخت: _پس تا تمومش کنی منم میام، میخوام با دکتر صدر هم صحبت کنم. ارمیا سری تکان داد و از گوشه ی چشم حرکت زن آشفته را به سمت خود دید. آیه هم دید و سکوت کرد. چیزی ته دل آیه ترسید که رنگش پرید و ارمیااین رنگ پریدگی را خوب دید. به سمت آیه قدم برداشت: _حالت خوبه؟ چرا رنگت پرید؟ رها خانم، یه آب قند براش میارید؟ رها سریع به آشپزخانه رفت. آیه لب زد: _تو همونی؟ ارمیا مقابلش ایستاده بود: _یعنی چی آیه؟ آیه: دختری که عاشقش بودی و رفتی خواستگاریش؟ اونی که یکسال میاد پیش من و از عشقش به مردی که رفت میگه، همون عشق توئه؟ ارمیا ابرو در هم کشید: _آیه! اینا چیه میگی؟ زن آشفته گفت: ِ من؟! تو منو تعقیب کردی و برای انتقام از من _تو ازدواج کردی؟! با دکتربا دکترم ازدواج کردی؟ ارمیا عصبانی به سمت زن برگشت: _این قصه ها چیه به هم می بافید خانم؟ چرا باید من شما رو تعقیب کنم؟ زن: چون عاشقم بودی! ارمیا: حماقت جوانی بود که تموم شد، همون روز که از خونه بیرونم کردید تموم شد... تموم! من بیشتر از سه ساله که با این خانم آشنا شدم و خواستگارش بودم و الانم ایشون همسر منن. آیه نگاهش به زن دوخته بود که لرزشش هر لحظه بیشتر میشد. رها با آب قند رسیده بود که آیه داد زد: _خانم موسوی، دکتر مشفق رو صدا کنید؛ آرامبخش بیارید! صدای خانم موسوی آمد که با تلفن صحبت میکرد. رها لیوان را دست آیه داد و به سمت زن رفت و او را گرفت. لرزشش هر لحظه بیشتر میشد، روی زمین خواباندش. دکتر مشفق آمد: چی شده؟ آیه: حمله ی عصبی! دکتر مشفق: آرامبخش چیشد؟ خانم موسوی؟ خانم موسوی رسید و آمپول را به دست دکتر مشفق داد. دکتر مشفق گفت: _محکم نگهش دارید! آیه و رها و خانم موسوی به سختی زن را نگه داشته بودند. لرزشها کمتر و کمتر شد تا آرام گرفت. همه روی زمین رها شدند. دکتر صدر به سالن آمد: _چیشده؟ آیه: اتفاق بدی افتاده دکتر! همه به آیه چشم دوختند. آیه گفت: _بریم تو اتاق من! خانم موسوی کمک کنید ایشون رو ببریم تو اتاق رها؛ از پرونده اش شماره ی خونه اش رو دربیارید و تماس بگیرید، به اورژانس هم زنگ بزنید. سه نفری به سختی او را روی مبل اتاق رها گذاشتند و بعد از سپردن زینب به خانم موسوی که کار سختی بود و زینب به سختی از اتفاقی که افتاده بود ترسیده بود، به اتاق آیه رفتند: _خانم سپیده رضایی از یکسال قبل تحت نظر من بودن. مصرف مواد و اقدام به خودکشی، اضطراب و ترس، سه ماه از ترکش میگذره! بعد از یک عشق نافرجام... نگاهش را به ارمیا دوخت و ادامه داد: _... که همین الان فهمیدیم اون مرد همسر من بوده! همه ی نگاه ها به ارمیا دوخته شد. آیه سکوت کرد... ارمیا کلافه دستی به سرش روی موهای کوتاهش کشید: _من چیزی نمیدونم! رفتم خواستگاری و منو بیرون کردن. بعد از اون هیچ خبری ندارم! آیه ادامه داد: مساله ی بزرگتری هم هست، این خانم اسکیزوفرن هستن. رها چشمهایش را بست و صورتش از درد جمع شد. دکتر مشفق کلافه دستش را روی صورتش کشید و ادامه داد: _درمان دارویی هنوز جواب نداده، زمان بیشتری میخواد! ادامه دارد... نویسنده:👇 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ☘️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... هر چه جمعیتمان زیادتر میشود و ارتباطمان بیشتر ؛ افزوده نمی گردد جز به تنهایی مان!!! گویا تنهایی درد بی درمانی است تا شما نیامده باشید... 💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرمشهر را خدا آزاد کرد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹خداوند در قرآن کریم فرمودند: 🔺إنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ 🔻همانا خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند. 📚سوره رعد آیه ۱۱
🌹امام خامنه‌ای: 🔺امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. میتوانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این اراده‌ی الهی بود. ۹۷/۱۲/۲۳
🌹امام خمینی (ره): 🔺هوشیار باشید که پیروزی ها هر چند عظیم و حیرت انگیز شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست او است غافل نکند. 📚صحیفه نور ،جلد ١۶،صفحه ١۵۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸شرح خطبه ۴۱ نهج البلاغه توسط استاد محمد علی انصاری 🔆 شرح خطبه۴۱_ بخش‌سوّم ✨ولَقَدْ اَصْبَحْنا فى زَمان قَدِ اتَّخَذَ اَكْثَرُ اَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً، وَ نَسَبَهُمْ اَهْلُ الْجَهْلِ فيهِ اِلى حُسْنِ الْحيلَةِ. ما لَهُمْ؟ 🔹به‌ یقین، در زمانه‌ای به‌سر می‌بریم که بیشتر مردمش، پیمان‌شکنی را زیرکی می‌شمارند و نادانان، آنها را در این (کار)، به چاره‌اندیشیِ نیک نسبت می‌دهند. اینان را چه شده؟ ✨قاتَلَهُمُ اللّهُ! قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحيلَةِ، وَ دُونَهُا مانِعٌ مِنْ اَمْرِ اللّهِ وَ نَهْيِهِ، فَيَدَعُها رَأْىَ عَيْن بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْها، وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَها مَنْ لا حَريجَةَ لَهُ فِى الدِّينِ. 🔹 خدا بکشدشان! بسا چاره‌سازِ کاردان که روش چاره‌اندیشی را می‌داند، اما امر و نهی الهی، مانعی در برابر آن است. پس با وجودِ توانایی بر انجامش، با چشم بینا آن را فرو می‌گذارد. و آن‌که پروایی در دین ندارد، فرصتش را غنیمت می‌شمرد. 🎇پایان شرح خطبه۴۱