تنهامسیر:
" یه گفتگوی سیاسی "
💢 یه نفر اومد توی خصوصیم گفت: این چه وضعشه؟! کشور رو به گند کشیدن و همه سیاه بخت شدیم و آخوندا فلان کردن و ...😡😤
🔸 همون اول بهش گفتم اول شما بیا ثابت کن که اوضاع کشور خیلی سیاه هست، بعدش میایم در مورد این صحبت میکنیم که تقصیر کیه! ☺️آیا واقعا روحانیت مقصر این وضع هست یا شما خیلی ساده ای گولت زدن!
گفتم از کجا میگی ما خیلی بدبخت هستیم؟
گفت مگه نمیبینی اقتصادمون نابود شده؟
گفتم خب دقیقا کجای اقتصاد داره نابود میشه؟☺️
گفت دلار رفته روی 9 هزار تومن! دیگه چی میخواستی بشه؟
گفتم عربستان 13 نفر فرستاده تمام دلارای بازار رو جمع کنن، دلارار رو به قیمت بالاتر بخرن تا قیمت دلار بره بالا
اونوقت چون 13 نفر اومدن دلارار رو خریدن پس اقتصادمون نابود شده؟!
یه شکلک 🙁 فرستاد!
📲 @IslamLifeStyles
🔸گفت پس قیمت طلا که رفته بالا چی میگی؟
🔷 گفتم طلا هم همینطوره. چند نفر آدم سوء استفاده گر رفتن چند میلیون سکه خریدن تا قیمتا بره بالا و بفروشن. خب مردم یه ذره دست از پول مفت خوردن بردارن و نرن سکه بخرن تا قیمتا بیاد پایین!😊
🔸 گفت: اصلا چرا ما با همه جهان سر جنگ داریم؟ اصلا به ما چه سوریه! ما ایران خودمون رو آباد کنیم بسه!🙁😤
🔷 گفتم: والا ما با جهان سر جنگ نداریم. از کی تا حالا آمریکا و اسرائیل شدن همه جهان؟!😒
والا با بقیه کشورا داریم رفت و آمد میکنیم و هیچ مشکلی نداریم.
⭕️ بعدشم از اون موقعی که انقلاب شده فقط این آمریکا بوده که به ما حمله کرده!
⭕️ جاسوس فرستاده از بالا تا پایین مملکت، توی طبس میخواست خرابکاری کنه ضایع شدن، هواپیمای ما رو با 290 تا مسافر زدن و پشت سر هم تحریم کردن و هر جنایتی تونستن علیه ما کردن!
⭕️ آخه دقیقا روی چه حسابی میگی ما با آمریکا سر جنگ داریم؟!
🔸 گفت همین که میگید مرگ بر آمریکا! پس این چیه؟😤
🔷 گفتم بابا اون کار نکرده نذاشته، هر جنایتی که تونسته کرده بر ضد ما، اونوقت ما یه شعار ساده هم علیهش ندیم؟! بابا انصافتو برم!
یعنی اونی که داره خون تو رو میریزه تو حتی حق نداری بهش بگی بد!!!
دوباره یه استیکر 😒 گذاشت!
📲 @IslamLifeStyles
🔸 گفت خب باشه! اما سوریه به ما چه ربطی داره؟ چرا برای بشار اسد مدافع میفرستید؟!😠
🔷 گفتم اولا که مرزها در دنیای امروز خیلی فرق کرده با سابق؛ قبلا مرز ایران شلمچه و مهران و خرمشهر و ... بود
و سایر کشورها هم همینطور.
🌍 ولی در دنیای امروز مرز ها برداشته شده. هر کشوری که بتونه سلطه خودش رو بر کشورهای اطرافش افزایش بده، بهتر میتونه از منافع ملیش محافظت کنه.
⭕️ الان مرز ما دیگه شلمچه نیست، مرز ما سوریه و بحرین و یمن و افغانستان و عراق هست.
🚫 ما نباید خودمون رو محدود به مرزهای جغرافیایی بکنیم وگرنه ما رو توی کشور خودمون حبس و نابود میکنن.
💢 الان روسیه که چند تا کشور با سوریه فاصله داره برای دفاع از منافع ملیش داره به سوریه کمک میده.
میدونه اگه اونجا کمک نده پس فردا باید داعش رو توی مسکو و سن پطرزبورگ ببینن!
📲 @IslamLifeStyles
🌷 اینکه ما بهترین جوانان خودمون رو میفرستیم سوریه برای اینه که اگه اونجا نجنگیم پس فردا باید توی تهران و شیراز بجنگیم
✅ فرقش هم اینه که ما اونجا جنگیدیم و حدود 2000 شهید نورانی تقدیم خدا کردیم
⭕️ ولی اگه قرار بود داخل کشور بجنگیم حد اقل دو میلیون کشته میدادیم...
یعنی هزار برابر!
✅ اونجا اگه چند میلیارد تومن هزینه کردیم، ارزشش رو داشت.
🚫 اگه قرار بود توی ایران بجنگیم، ایران میشد یه خرابه ای مثل سوریه که تا 30 سال دیگه باید بسازنش!
🔸 گفت مدافعان بشار که برای پول میرن!
🔷 گفتم انصافا شما خودت برای ماهی دو میلیون تومن میری جلوی اسلحه داعشی ها؟ پوست از سرت زنده زنده بکنن؟! خوبه آدم یکمی از عقلش هم استفاده کنه!😒
📲 @IslamLifeStyles
🔸 گفت من یه کلیپ دیدم که بسیجیا ریختن داره مغازه ها رو میشکنن که بندازن تقصیر معترضین! اینو چی میگی؟
🔷 گفتم اولا من اون کلیپ رو ندیدم ولی اگه واقعا اینی که شما میگی باشه خب غلط کردن! نباید این کار رو میکردن. ما که قرار نیست از ناحقی ها و خرابکاری ها دفاع کنیم!😒
✅ ما از منافع ملی حمایت میکنیم. الانم واقعا اگه سپاه و بسیج نبود منافع ملی ما رو نابود کرده بودن غربگراهای داخلی!
🔸 گفت پس چرا آب رو میبرن عراق ولی مردم خرمشهر بی آب و تشنه بمونن؟ خودم کلیپش رو دیدم که داشتن آب ها رو میبردن عراق!😠
🔷 گفتم ببین اولا اون کلیپی که شما دیدی دقیقا از کجاش فهمیدی که آب ها داره میره عراق؟!💧
👈 بعدشم اینکه اون آب "مال خود خرمشهر" بود، دشمن کلیپش رو پخش کرد و به دروغ گفت آب داره میره عراق، مردم ریختن لوله رو از بین بردن
بعد معلوم شد که آب لوله میرفته سمت خرمشهر!😒
🚫 توی رسانه با چهار تا کلیپ اینجوری سر کارت میذارن! عزیز من شما که نباید انقدر ساده باشی!
دشمن دنبال آدمای ساده ای
هست که خیلی راحت باچهارتا کلیپ گولشون بزنه و ازشون سواری بگیره!
✅ و از شمایی که انقدر عاقل هستی به دوره که بخواید اسیر این دروغ ها بشی...
📲 @IslamLifeStyles
☢ خلاصه خیلی صحبت کردیم و از هر دری وارد شد و از این شاخه به اون شاخه پرید ولی سعی کردم خیلی صبورانه باهاش صحبت کنم
🌹 آخر بار کلی ازم معذرت خواهی کرد و قرار شد بیاد توی دوره های حیات برتر هم ثبت نام کنه!
🌺 انصافا اگه آدم یه مقدار صبورانه صحبت کنه واقعا میتونه هر انسانی با هر تفکر تندی رو هم به راه بیاره.
فقط صبر لازمه...
ان شالله ادامه این گفتگو رو فردا تقدیم میکنم
صالحین تنها مسیر
#ملاقات_با_خدا 25 🔶ببینید خدا "متکبّر" هست خیلی هم متکبّر هست اصلاً "ب
#ملاقات_با_خدا 27
🔔خیلی روی این نکته باید دقت کنیم:👇
💕🌏 ملاقات با خدا جدای از اینکه بالاترین لذّتِ عالم هست ، چه اتفاقی می افته؟
کی متناسب با خداست؟
🌺 خدا میفرماید : " من "
✅ اینجا دیگه تو باید "مَنِت" از بین بره ، دیگه مَن نداشته باشی....👌
💢 برای این که مَنِت از بین بره ، " تو " نباید برنامه ریزی کنی برای ترک لذّت!🚫
🔷 کی باید برنامه ریزی کنه؟
🔸بله آفرین ! " خدا "
🆔 @IslamLifeStyles
#ملاقات_با_خدا 28
💗🎁 خدا لطف میکنه و برنامه میده به ما و میفرماید :
✨عزیزم من بهت "برنامه" میدم که اگه خواستی لذّتت رو کنترل کنی به دستورِ "من" باشه ، نه دستور خودت...
"چون فقط اینه که پاکت میکنه...."
⭕️ اگه من دستور ندم اونوقت تو میخوای از یه لذّتت چشم پوشی کنی به نفع یه لذّت نفسانی دیگه! 😒
🔶 برای اینکه مَنِت کامل از بین بره باید چیکار کنم؟
👈 باید بهت "دستور" بدم .
🌱💖 برای همین خدا میاد وسط و دستور میده....
🔸تخصصی ترین کانال تربیت دینی
#صبر_که_تمام_بشود ...
این روزها زیاد یاد آن مادری میافتم که رفت پیش امام صادق علیه السلام گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته، خیلی نگرانم حضرت فرمود صبر کن پسرت برمیگردد
رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت....
حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟خب پسرت برمیگردد دیگر
رفت اما از پسرش خبری نشد
برگشت
آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟دیگر طاقت نیاورد گفت آقا خب چه قدر صبر کنم؟نمیتوانم صبر کنم به خدا طاقتم تمام شده
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته
رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته
آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل میشود؟
آقا فرمود به من وحی نازل نشده اما
"عند فناءالصبر یأتی الفرج......"
"صبر که تمام بشود فرج میآید....."
این روزها ی جمعه که می آید ویک به یک میرود ـیک بار هم به خودت بگو هی فلانی چه طاقتی داری تو...
و دعا کن برای دل آن مادری که هنوز پسرش برنگشته...
💠✨💠
اللهم عجل الولیک الفرج
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... ۴۱ شب مرجانو راضی کردم و با زور بدمش خونمون دوست نداشتم تنها باشم در و دیوار اتاق مث
🔹 #او_را ... ۴۴
شوکه شدم.
آدرس بیمارستانو از علیرضا گرفتم و سریع حاضر شدم.
بدو بدو رفتم پایین ،قبل اینکه به در خونه برسم صدای مامان و بابا بلند شد...
برگشتم طرفشون
-سلام.خسته نباشید
-علیک سلام ترنم خانوم!کجا!؟؟
-بابا یه کار خیلی ضروری پیش اومده،یکی از دوستام حالش خوب نیست،بیمارستانه
یه سر برم پیشش زود میام...
-کدوم دوستت؟؟
-شما نمیشناسیدش😕
-رفتن تو دردی رو دوا نمیکنه
بیا بشین غذاتو بخور...
-بابا لطفا...
حالش خیلی بده😢
مامان شما یچیزی بگو...
-ترنم دیگه داری شورشو در میاری...
فکرمیکنی نفهمیدم چه غلطایی میکنی؟؟
چرا باشگاه و آموزشگاه نمیری؟؟
دانشگاهتم که یکی در میون شده😡
-بابا...
دوست من داره میمیره...
بعدا راجع بهش صحبت میکنیم.
باشه؟؟
با اخمی که بابا کرد واقعا ترسیدم...
اما همین که سکوت کرد،از فرصت استفاده کردم و با گفتن "ممنون،زود میام" از خونه زدم بیرون...
با سرعت بالا میرفتم سمت بیمارستان😰
خدا خدا میکردم زنده بمونه...
اینجوری که علیرضا میگفت اصلا حال خوبی نداشت!!
رسیدم جلوی بیمارستان،داشتم ماشینو پارک میکردم که گوشی زنگ خورد.
مرجان بود...
-الو
-سلام عشقم😚
چطوری؟
-سلام...
خوب نیستم😢
-چرا؟؟
عرشیا بهت زنگ زد؟؟
-مرجان عرشیا....😭😭
-عرشیا چی؟؟
چیشده ترنم؟؟😳
-عرشیا خودکشی کرده😭
-بازم؟😒
-این سری فرق میکنه مرجان
اصلا حالش خوب نیست!!
ممکنه زنده نمونه
-به جهنم...
پسره وحشی😒
الان کجایی؟
-جلو بیمارستان
داشتم ماشینو پارک میکردم
-ها؟؟😟
برای چی پاشدی رفتی اونجا؟؟
-خب داره میمیره...
-خب بمیره😏
مگه خودت صبح دعا نمیکردی بمیره؟؟
-خب عصبانی بودم...
-یعنی الان نیستی؟؟؟😳
دیووووونه اگر بمیره تو راحت میشی
نمیره هم مجبوری دوباره بهش قول بدی که باهاش میمونی و دوباره همین وضع....😏
دیوونه اون داره از این اخلاق تو سوءاستفاده میکنه...!!
دیگه هیچی نگفتم...
مرجان راست میگفت
اگر بخواد زنده نمونه رفتن من که فرقی نداره
اگر هم بخواد بمونه دوباره گیر میفتم...
واقعا دیگه اعصابشو نداشتم...
با مرجان خداخافظی کردم،
چنددقیقه به بیمارستان زل زدم و تو دلم از عرشیا خداحافظی کردم و دور زدم....
"محدثه افشاری"
❤️
🔹 #او_را ... ۴۵
گوشیمو خاموش کردم تا علیرضا دیگه نتونه بهم زنگ بزنه.
برگشتم خونه
مامان و بابا هنوز تو هال نشسته بودن،
با دیدنم با شک و تعجب بهم نگاه کردن.
-سلام☺️
دیدم ناراحت میشید نرفتم...
-چه عجب!!
ماهم برات مهمیم!!😒
-بله آقای سمیعی😉
برام مهمید...
مهمتر از دوستام
-کاملا مشخصه!!
شامتو بخور و بیا اینجا،کارت دارم!
وای اصلا حوصله جلسه بازجویی و محاکمه نداشتم😒
فکرمم درگیر عرشیا بود.
به روی خودم نمیاوردم اما دلم آشوب بود...
یه لحظه به خودم میگفتم خیلی دلسنگی که نرفتی پیشش...
یه لحظه میگفتم اون هیچیش نمیشه...
به قول مرجان،عرشیا نقطه ضعفمو فهمیده بود و داشت از احساساتم سوءاستفاده میکرد😏
با بی میلی تمام،یکم از غذامو خوردم🍝
میدونستم امشب دیگه نمیتونم بابا رو بپیچونم...!
مثل یه مجرم که داره میره برای اعتراف،
رفتم پیش مامان اینا!
-خبـــ غذامو خوردم....
بفرمایید...
مامان به بابا نگاه کرد و بابا به من...
-خودت میدونی چیکارت دارم ترنم...
اخه چرا اینجوری میکنی دختر من؟؟
چت شده تو؟؟
یکی دو دقیقه سرمو انداختم پایین و با انگشتام بازی کردم،
نفسمو دادم بیرون و تو چشمای بابا نگاه کردم!
-چون من دیگه اون ترنم قبل نیستم!😒
من دیگه اون آدمی که مثل شما فکر میکرد و مثل شما زندگی میکرد نیستم!
چون من این زندگی رو نمیخوام!
چون نمیخوام مثل شما بشم...
-چی؟؟
چی داری میگی؟؟
مگه ما چمونه؟؟😠
-سرکارید بابا جون!
سرکارید!!
اینهمه دویدین به کجا رسیدین؟؟
-چرا مزخرف میگی ترنم؟؟
چشماتو باز کن،
تا خودت جواب خودتو بفهمی!
میدونی چقدر آدم تو حسرت زندگی تو هستن؟؟
صدامو بردم بالا...
-ولی من این زندگی رو نمیخوام!!
میخواید به کجا برسید؟؟
مگه چند سال دیگه زنده اید؟؟
آخرش که چی؟؟
-ترنم حرف دهنتو بفهم😠
چته تو؟؟
از بس لی لی به لالات گذاشتیم پررو شدی!!
-هه😒
لی لی به لالای من گذاشتید؟؟
شما؟؟
شما کجا بودید که بخواید لی لی به لالام بذارید؟؟
-من و مادرت از صبح داریم میدویم که تو توی آسایش باشی😡
-میدونم
میدونم
میدونننننمممم
ولی آخرش که چی؟؟😠
اصلا کدوم اسایش؟؟
کدوم ارامش؟؟
من دیگه این زندگیو نمیخوام😡
بعد حدود یه ساعت بحث بی نتیجه،
در حالیکه چشم دیدن همو نداشتیم
هرکدوم رفتیم اتاق خودمون...
دیگه حتی حوصله مامان و بابا رو هم نداشتم😒
"محدثه افشاری"
❤️
🔹 #او_را ... ۴۶
فردا دم دمای ظهر بود که گوشیمو روشن کردم.
یکی دو ساعتی گذشته بود که برام sms اومد
عرشیا بود😳
-اینقدر از من بدت میاد که حتی نیومدی که اگر خواستم بمیرم
برای بار اخر ببینیم؟؟
پس زنده بود!!
خوب شد دیشب نرفتم...
وگرنه مجبور میشدم بازم بهش قول بدم که دوباره
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... ۴۱ شب مرجانو راضی کردم و با زور بدمش خونمون دوست نداشتم تنها باشم در و دیوار اتاق مث
خودکشی نکنه😒
جوابشو ندادم،
نیم ساعت بعد شروع کرد به زنگ زدن...
بار پنجم ،شیشم بود که گوشی رو برداشتم.
-الو
-سلام ترنم خانوم!
حالا دیگه اینقدر ازم بدت میاد که...
-یه بار اینو گفتی😒
-اها!!
پس پیاممو خوندی و جواب ندادی!
گفتم شاید به دستت نرسیده😏
-اره،رسید،خوندم،جواب ندادم
فکر نمیکردم اینقدر بی رگ باشی که بازم بهم زنگ بزنی!
-ترنم خجالت بکش!
خاک تو سرت که معنی عشقو نمیدونی!
-عشق؟؟
هه...
مرده شور این رابطه رو ببره اگه اسمش عشقه!!😒
-دیشب داشتم میمردم ترنم!
هنوزم حالم خوش نیست!
نمیخوای بیای دیدنم؟؟
-عرشیا دیروزم گفتم!
دلم نمیخواد ریختتو ببینم😠
-ترنمم من دوستت دارم...
-اه
بس کن!
دیگه بهم زنگ نزن!!
-همین؟؟
حرف آخرته؟؟
-اره!
-باشه،
پس پاشو بیا واسه تسویه حساب!!
-چی؟؟
تسویه حساب چی اونوقت؟؟😳
-خرجایی که برات کردم...
عشقی که به پات گذاشتم...
اینهمه بلا که سرم آوردی...
-خاک تو سرت عرشیا...
گدا!!
مگه من گفتم خرج کنی؟؟
شماره کارت بفرست پس بدم هرچی خرج کردی😏
منو از چی میترسونی؟؟؟
-هه...
نخیر،ما با پول تسویه نمیکنیم😉
-منظورت چیه؟؟😡
-خودت منظورمو خوب میدونی...
-خفه شو عرشیا...
بی شرف😡
-چرا عصبانی میشی خوشگلم؟؟😂
تا فردا همین ساعت وقت داری پاشی بیای
وگرنه متاسفانه اتفاقات خوبی نمیفته...
-خیلی عوضی ای عرشیا😡
خیلی بی غیرتی...
-به نفعته که پاشی بیای ترنم...
-منظورتو نمیفهمم...
-عکسایی که ازت دارم رو یادته؟؟
شنیدم بابات خیلی رو آبروش حساسه😉
اگه میخوای فردا عکسای دخترشو تو گوشی همکارا و دوستاش نبینه....
تا فردا ظهر وقت داری بیای پیشم گلم😉
بای بای👋
"محدثه افشاری"
❤️✨