ماه رجب ۱.mp3
10.41M
🌙مجموعه ویژه #ماه_رجب ۱
#آیت_الله_فاطمی_نیا
#استاد_شجاعی
• ورود به ماه رجب /
• درک ماه رجب /
• شستشو در نهر رجب /
یک شرط دارد ....
بدون متعهد بودن به این شرط، ورود موفق به ماه رجب، و خروج نورانی از ماه رجب، ممکن نیست!
@Ostad_Shojae
موسیقی (جدید)_(47).mp3
5.17M
حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
ما آقامون رو خوب معرفی نکردیم
فرمانده ارتش میگه این رهبری سید علی از هفت جنگ قطعی مارو عبور داده
پوتین: رهبری هرچه تحلیل و پیشبینی میکنه همون میشه
🎙فایل صوتی فوق رو تا آخر گوش دهید.
💥جهاد تبیین💥
📄هرچقدر اعتقاد و ارادت به ولایت امام خامنهای دارید نشر دهید📃
#ولایت_مطلقه_فقیه
#امام_خامنه_ای
#امام_انقلاب
#جهاد_تبیین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 در جهان امروز، چه کسانی میتوانند در عرصه هنر و رسانه موثر باشند؟
🔻کدام ویژگی یک فعال رسانهای از همه مهمتر است؟
⚠️چرا برخی از سلبریتی ها مقابل وحشیگری غربی ها ساکتند اما در برابر مشکلات داخلی قلدر میشوند؟
حاج اقا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سپاه پُرافتخارترین نهاد ملی
🔹رهبر انقلاب: یک معیار سنجش وضعیّت برای هر سازمانی این است که ما موفقیتهای آن مجموعه را با ناکامیهای آن مجموعه بسنجیم. به نظر بنده سپاه یکی از پُرافتخارترین مجموعهها است.
☀️امام صادق علیه السلام:
🔻در قنوت نمازهای واجب در همه روزها به جز جمعه می خوانی:
🙏اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِوُلْدِي وَ أَهْلِ بَيْتِي وَ إِخْوَانِيَ اَلْمُؤْمِنِينَ فِيكَ اَلْيَقِينَ وَ اَلْعَفْوَ وَ اَلْمُعَافَاةَ وَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلْمَغْفِرَةَ وَ اَلْعَافِيَةَ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ .
📚تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة/جلد۶/صفحه۲۷۵
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
#مولا_جانم❣
از هجر تو بی قرار بودن تا کی؟
بازیچه ی روزگــار بودن تا کی؟
ترسم که چراغ عمر گردد خاموش!
دور از تو به انتــظار بودن تا کی؟
#عهد بستم تا ابد منتظرت میمانم✋
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیرتمام دنیای من✨
صالحین تنها مسیر
قسمت(۱۴۰) #دختربسیجی آرزو با گفتن این منتظر جواب آرام نموند و با قدما ی بلند خودش رو به در رسوند و
قسمت(۱۴۱)
#دختربسیجی
چند دقیقه بعد آرام در حالی که لباس پوشیده و آماده شده بود از خونه خارج
شد و رو به من با نگرانی گفت : آراد تو حالت خوبه؟ چرا توی این هوا اومدی و
توی حیاط وایستا دی؟
نفسم رو کلافه بیرون دادم و گفتم :خوبم!
او که معلوم بود باور نکرده من خوب باشم از دو پله ی جلوی در پایین اومد که در
حیاط رو براش باز کردم و او جلوتر از من از در خارج شد.
توی ماشین نشستیم و من بعد اینکه خبر راه افتادنمون رو به مامان دادم ماشین
رو روشن و به سمت خونه حرکت کردم.
*ما شین رو توی حیاط خونه پارک کردم و زودتر از آرام از ماشین پیاده شدم و در
ماشین رو براش باز کردم و با لبخند دستم رو به طرفش دراز کردم که با تعجب
دستش رو توی دستم گذاشت و کنارم روی پاش وایستاد.
در ورود ی خونه رو براش باز کردم که وارد خونه شد و وقتی تاریکی و سکوت خونه
رو دید رو به من که کنارش وایستاده بودم گفت : به نظرت اینجا زیادی تاریک و
ساکت نیست ؟
چادرش رو که از سرش در آورده بود گرفتم و به چوب لبا سی آویزونش کردم و بدون
اینکه جوابش رو بدم دستم رو پشت کمرش گذاشتم و به جلو هولش دادم که به
محض اینکه پامون به سالن تاریک رسید از صدای ترکیدن بادکنک جیغی کشید
و دستم رو محکم گرفت که یهو چراغ ها روشن شدن و جمعیتی که جلومون
وایستاده بودن شروع به خوندن شعر تولد کردن.
آرام که کاملا غافل گیر شده بود دستاش رو روی صورتش گذاشت و گفت :وای اصلا
یادم نبود امروز تولدمه!
به چشماش خیره شدم و گفتم : آرامم! تولد مبارک!
امیرحسین که از همه بیشتر شلوغ کرده بود و می دونستم ترکوندن بادکنک کار
اونه با خنده و ورجه وورجه جلو اومد و در حالی که فشفشه های توی دستش رو
توی هوا می چرخوند رو به آرام براش خوند : تولد! تولد! تولدت مبارک! تو ترسید ی، جیغ کشیدی، شدی مثل عروسک! خل من عزیز من تولدت مبارک.
آرام رو بهش غرید:نمیری تو که غافل گیر کردنت هم خرکیه!
مامان زودتر از بقیه جلو اومد و آرام رو بغل کرد و تولدش رو تبریک گفت و با گلایه
رو به من گفت : آراد! میدونی وقتی نبودی آرام فقط یه بار اون هم نیم ساعت
بهمون سر زده؟!
آرام در جواب گلایه ی مامان فقط لبخند زد و مشغول روبوسی با بقیه شد که برای تبریک تولدش جلو می اومدن.
امیر حسین که معلوم بود از این بساط کلافه شده با صد ای بلند غرزد:بسه دیگه
چقدر تبریک می گین آرام بیا این کیک رو ببُُر تو رو خدا!
قسمت(۱۴۲)
#دختربسیجی
با این حرفش جمعیت جمع شده جلومون کنار رفتن و آرام به سمت مبلی که
قسمت بالا و اطرافش با بادکنک و شرشره تزئین شده بود و روی میز جلوش
کیک قلبی شکلی گذاشته شده بود رفت و روش نشست.
بابا و آقای محمدی و محمد حسین و مامانش و مامان هم روی نزدیکترین مبل
ها نشستن و بقیه هم دور آرام جمع شدیم با خوندن ازش خواستیم بیست و دو
عدد شمع روی کیک رو فوت کنه.
آرام دهنش رو پر از هوا کرد و بالپای قلمبه شده خواست شمعها رو فوت کنه که امیر حسین رو بهش گفت:هوی چته! نمی خوا ی اول آرزو کنی؟!
آرام حرصی نفسش رو رها کرد و در مقابل نگاه خیر ه ی ما چشماش رو بست و
بعد چند ثانیه چشماش رو باز کرد و در میان دست و سوت ما شمع ها رو فوت کرد.
برای بریدن کیک کنارش نشستم و طوری که فقط او بشنوه گفتم :نمی خوای بگی چی آرزو کردی؟!
_همونی رو که روی کیک نوشتی! آرزو می کنم این آرامش ابدی باشه!
روی کیک به سفارش خودم نوشته شده بود: آرامم! آرومم چون تو رو دارم!
دستش که چاقوی تزئین شده توش بود رو گرفتم و دوتایی به دوربینی که دست
آیدا بود و ازمون عکس میگرفت نگاه کردیم. بعد کلی عکس انداختن دسته
جمعی و دو نفره، مامان، رقیه خانم(" خدمت کاری که هر چند روز یکبار و بیشتر
وقتایی که مهمون داشتیم میومد") رو صدا زد و ازش خواست کیک رو برای
تقسیم از روی میز برداره.
با برده شدن کیک نوبت رسید به کادوها و اولین کادویی که باز شد جعبه ی
کادویی قرمز رنگ من بود که خیلی قشنک و شیک بین بقیه ی جعبه ها میدرخشید.
آرام جعبه رو به دست گرفت که آرزو گفت :وای این از جعبه هاش معلومه که خیلی قیمتی و شیکه!
آرام در جعبه رو برداشت و با دیدن شیشه ی عطر شیک و گرون قیمتی که از
ترکیه خریده بودم با ذوق بهم نگاه کرد و گفت: وای این چقدر قشنگه! مرسی
آراد .
_خواهش می کنم قابل شما رو نداره!
عطر رو از جعبه در آورد و بوش کرد که آرزو از دستش گرفتش و به همراه آوا مشغول
بررسی و بو کردنش شدن.
کادو ی بعدی مال بابا بود که توی یه جعبه ی کوچیک یه هدیه ی بزرگ رو جا
داده بود! "سوئیچ یه ما شین ۲۰۶"
آرام با دیدن سوئیچ از بابا تشکر کرد و بابا در جواب آقا ی محمدی که گفته بود
چرا اینکار رو کرده گفت : ارزش آرام جان خیلی بیشتر از این چیزاست، درواقع من
می خواستم این هدیه رو موقع عروسیشون بهش بدم ولی به برکت وجودش ما اینبار سود زیادی کردیم و تصمیم گرفتم الان بهش بدم.
قسمت(۱۴۳)
#دختربسیجی
آرام همه ی کادوها رو یکی یکی باز کرد و برای هرکدومش کلی ذوق نشون داد و
تشکر کرد تا اینکه نوبت رسید به کادو ی امیرحسین که از بقیه ی جعبه ها
بزرگتر بود.
آرام وقتی شنید این کادو مال امیرحسینه دست به سینه نشست و گفت :من
این کادو رو باز نمی کنم!
همه با تعجب نگاهش کردیم که امیرحسین گفت :نترس توش بمب نذاشتم.
آرام جواب داد:بمب نیست ولی خدا می دونه چی گذاشتی توش! هنوز کادوی
پارسالت یادم نرفته که مار پلاستیکی بهم هدیه دادی.
امیر حسین: باور کن این دیگه نه ماره و نه عروسک فنری! یه چیزیه که خیلی به
دردت می خوره!
آرام مشکوکانه نگاهش کرد که آرزو گفت :آبجی من هم موقع کادو کردنش بودم
باور کن چیز ترسنا کی نیست!
جعبه رو از روی میز برداشتم و گفتم:اصلا خودم بازش می کنم تو هدیه دانت هم
مثل غافل گیر کردنته!
در مقابل چشمای کنجکاو بقیه مشغول باز کردنش شدم و در کمال تعجب دیدم از
توی هر جعبه یه جعبه ی کوچکتر و کادو شده بیرون میاد تا اینکه بعد هفت تا
جعبه به یک جعبه ی کوچیک رسیدم که توش یه دونه پستونک جا خوش
کرده بود.
با تعجب پستونک رو نگاه کردم و به همراه جمعیتی که منتظر به جعبه ها چشم
دوخته بودن زدم زیر خنده که آرام با حرص پستونک رو از توی جعبه برداشت و به
سمت امیرحسین پرتش کرد و گفت : اندازه ی همین پستونک برات کیک میزارم توی همین جعبه ها و تک تکشون رو کادو می کنم! من که می دونم تو
درست بشو نیستی!
امیرحسین پستونک رو توی هوا گرفت و گفت : خب چرا ناراحت می شی! این
کادو ی دوسال گیته یه هدیه هم برا ی بیست سال باقی مونده اش زیر اون
پارچه است.
با کنجکاو ی پارچه ی ساتن زرد رنگی که پستونک روش بود رو برداشتم و به یه
جفت گوشواره به شکل قلبای توی هم که زیر پارچه بود نگاه کردم.
آرام به گوشوار ه ها نگاهی انداخت و گفت :می مردی مثل بچه ی آدم کادوش میکردی و این مسخره بازیا رو در نمیاوردی؟!
اونشب همه دور هم گفتیم و خندیدیم و بابا از آقای محمدی اجازه گرفت تا قرار
عروسی رو برای تابستون و توی روز سالگرد ازدواج امام علی و حضرت فاطمه
بزاره و آقای محمدی هم هیچ مخالفتی در این مورد نکرد.
این وسط فقط سعید بود که کم حرف می زد و بیشتر توی خودش بود و با
حسرت به جمع شادمون نگاه می کرد.
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
بوی نرگس میدهد هرصبح انگاری که یار
هر سحر از کوچهی دلتنگیام رد میشود
هرکه میخواند "فرج" را تا سرآید انتظار
شامل الطاف بیپایان ایزد میشود.
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
💠مؤمنانی ڪه قبل از ظهور امام زمان علیه السّلام از دنیا می روند💠
🌹حضرت #امام_صادق علیه السلام:
«وقتی حضرت مهدے علیه السلام قیام میفرمایند، به مؤمن در قبر گفته میشود: امام تو ظهور ڪرده است؛ اگر میخواهی به ایشان ملحق شوے ملحق شو؛ و اگر میخواهی در ڪرامتِ پروردگارت بمانی، بمان.
🔸فقَالَ لَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام إِذَا قَامَ أُتِيَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ فَيُقَالُ لَهُ يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِيمَ فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَأَقِم
📚 «الغیبه» شیخ طوسی ص 259
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
#سلام_امام_زمانم
🔹السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ...
🔸سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست!
🔸و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد...