Shaban 1444.pdf
حجم:
321.2K
🔶 ماه شعبان در عرش بدرخشید
🔷 جدول اعمال ماه شعبان
#ماه_شعبان
✅
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐در آستانهی #میلاد با سعادت #امام_حسین(ع)، خادمان حرم #امام_رضا(ع) ضریح ششگوشهی کربلا را گُلآرایی کردند.🌺🌸🌼
گفتم حسین و ولوله افتاد در جهان
گفتم حسین و فاطمه با خنده گفت: جان...
شاعر: #احسان_نرگسی
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
صالحین تنها مسیر
قسمت (۲۲۰) #دختربسیجی احسان جوابش رو داد : چشم اوستا الان میرم. آقای محمدی به سمت من که با سر پا
قسمت(۲۲۱)
#دختربسیجی
_خودتون هم خوب می دونین که جای این زخم فقط یه راه برای خوب شدن
داره و اون راه هم وجود منه!
می دونم خواسته ی زیادیه ولی ازتون می خوام اجازه بدین برای دومین و
آخرین بار آرام رو ازتون خاستگاری کنم.
آقای محمدی با کلافگی روی صندلی نشست و من توی سکوت مغازه توی
ذهنم دنبال کلمات تاثیر گذاری می گشتم تا به زبون بیارم که آقای محمدی
بدون اینکه نگاهم کنه گفت : اونی که باید بهت اجازه بده آرامه!
با تعجب نگاهش کردم که ادامه داد :اگه آرام موافق باشه من مخالفتی ندارم، من
فقط میخوام که او رو همون آرام شاد و سر حال سابق ببینم.
با خوشحالی ای که نمی تونستم هیچ جوره پنهونش کنم گفتم :خیلی ممنون آقا
جون قول میدم کاری کنم که آرام رو حتی سرحال تر از هر زمان ببینین!
لبخند بی جونی روی لبش نشست و گفت : برای دیدن اون لحظه، لحظه
شماری می کنم.
با بیقراری و خوشحالی و بعد خداحافظی کردن، عقب عقب رفتم و از مغازه خارج
شدم.
*جلوی آموزشگاه زبان منتظر آرزو موندم تا از مدرسه خارج بشه.
با خارج شدنش از آموزشگاه همانطور که توی ماشین نشسته
بودم به دنبالش خیلی آهسته حرکت کردم تا اینکه از آموزشگاه و شلوغی دور
شد.
بهش نزدیک شدم و براش بوق زدم که توجهی نکرد و در عوض به قدمهاش سرعت
بخشید.
شیشه رو پایین کشیدم و صداش زدم : آرزو وایستا کارت دارم.
با شنیدن صدام وایستاد و من هم ماشین رو همون کنار خیابون نگه داشتم که به
سمتم اومد و گفت : سلام شمایین! فکر کردم مزاحمه!
به روش لبخند زدم و گفتم :سلام! میشه امروز من برسونمت خونه میخوام
باهات حرف بزنم!
_در مورد آرامه؟!
اره
_پس من به دوستم بگم که با شما میام!
آرزو به سمت دوستش که منتظرش وایستاده بود برگشت و بعد کمی حرف زدن
باهاش توی ماشین نشست و من ماشین رو روشن کردم و کمی از مسیر رو
رفتم و گفتم : موافقی برای حرف زدن به کافی شاپ بریم ؟
_من باید زود به خونه برگردم پس هر حرفی دارین همین جا بزنین!