eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ چهار حـــــدیث مــهــــدوے 🌤️امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) : شیعیان ما هنگامی  به فرجام نیک و زیبای خداوند می رسند که از گناهانی که نهی شده اند احتراز نمایند.[1] 📗[1]- بحار الانوار؛ ج53، ص177 ☀️امام باقر (علیه السلام) : زمانے بر مردم مے‌آید ڪہ امام و پیشواے آنان غیبٺ مےڪند؛ پس خوشا بہ حال ڪسانے ڪہ در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابٺ قدم باشند.[2] 📗[2]- بحار الانوار، جلد۵۲ ☀️امیر المومنین علی (علیه السلام) : (مهدى) شيوه عدالت را به شما نشان مى دهد و احكام از بين رفته كتاب و سنّت را زنده سازد.[3] 📗[3]- نهج البلاغه ، خطبه 138 ☀️امام صادق (علیه السلام) : هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم (علیه السلام) باشد پس منتظر ظهور او باشد و اگر به راستی منتظر ظهور آن حضرت است به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید. و چنانکه این شخص پیش از قیام حضرت قائم (علیه السلام) بمیرد پاداش کسی را دارد که حضرت را درک می نماید.[4] 📗[4]- بحار الانوار؛ ج52، ص 140 اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام سه شنبه تون معطر به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان  پاک و مطهرش 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹‌وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍁💕سه شنبه تون عـالی 🍂✨از خدا برایتان 🍁💕یک روز زیبـا و 🍂✨سرشار از سلامتی و لبخند 🍁💕همراه با دنیا دنیا آرامش  🍂✨سبد سبد خیر و برکت 🍁💕بغل بغل خوشبختی 🍂✨و یک دنیا عاقبت بخیری 🍁💕و یک عمر سرافرازی خواهانم 🍂✨روزتون زیبـا و در پنـاه خـدا در پناه لطف خدای مهربان و عنایت اهل بیت علیهم السلام زندگی خوب و خوشی داشته باشید ان شاء الله تعالی 🌹 سه شنبه تون پر خیر و برکت ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
❤️ باز در من چشم وا كن تا تماشايت كنم دردِ ديدن را دوا كن تا تماشايت كنم آشكارا آشکاری،مثل روز روشنی رازها را برملا كن،تا تماشايت كنم چشم باطن بين نمی‌خواهم،تو پنهان نیستی چشم ظاهر بين عطا كن تا تماشايت كنم! چشم‌بندی های دنيا مهلت ديدن نداد زود‌تر محشر به پا كن تا تماشايت كنم تندی نور تو زد چشم مرا ای آفتاب جلوه در آيينه‌ها كن تا تماشايت كنم شبتون بخیر همه داروندارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
‍ #هوالعشق❤️ #خانم_خبرنگار_واقای_طلبه توی پارکینگ جنگل قائم ماشین رو پارک کردم و یه آخیش طولانی گف
❤️ ساعتای یازده و نیم ظهر بود که با تکونای دست فاطمه از خواب بیدار شدم. متکارو محکم تو بغلم گرفتم و با لگد سعی کردم فاطمه از خودم دور کنم😁 _اه فاطی برو گمشو میخوام بخوابم😫 فاطی: بابا ظهر شد پاشو دیگه انتربانو پاشووووو😡 _برو ولم کن میخوام بخوابمممم😖 فاطی: بدرک من و بگو بیدارت میخواستم بکنم بریم بلیط بگیریم😁 اسم بلیط رو که آورد یهو بلند شدم و نشستم سرجام😐 _باشه عزیزم من الان میرم دست و رومو بشورم بریم بلیط بگیریم توهم آماده شو☺️ فاطی: عجب آدمی هستی تو که تاحالا خوابت میومد. یه چشمک به فاطمه زدم و بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون... دست و رومو شستم و دو سه تا بیسکوییت چپوندم تو دهنم و با فاطمه از همه خدافظی کردیم و سوار ماشین شدیم. فاطی: کاشکی اول همه رو راضی میکردی بعد بریم دنبال بلیط... حداقل یه خبری بهشون میدادی...😁 _بابا به من اعتماد کن مطمئن باش راضیشون میکنم😊 فاطی: مگه غیر اعتماد کردن راه دیگه ای هم دارم...😁 ماشین رو پارک کردم. _پیاده شو دیگه😑 فاطی: وا😳 چرا اومدی فرودگاه😳 _آخه تو خود فرودگاه یه آژانس هواپیمایی هست😊 فاطی: مگه میخوایم با هواپیما بریم😳 _بعله پس چی فکردی😊 فاطی: هزینه اش چی آخه؟ _نترس اون قدر پسنداز دارم. با فاطمه رفتیم توی آژانس هواپیمایی و دو تا بلیط برای صبح یک شنبه اول فروردین ساعت پنج صبح گرفتیم😊 ساعت هشت و خورده ای سال تحویل بود. دلم میخواست کنار شهدا باشم تا ازشون کمک بگیرم. با فاطمه بلیط هارو گرفتیم و از آژانس بیرون اومدیم. از پنجره هواپیما هارو نشون فاطمه دادم ✈️ . نویسنده { } . 😇❤️
❤️ امروز بیست و دوم اسفنده و دقیقا یک هفته مونده تا نزول بلای آسمونی به سرم😭 امروز با مامان اینا رفته بودیم خرید وسایل سفره عقد و این چیزا😔 هر لحظه که توی بازار قدم بر میداشتیم فکر و ذهنم پیش محمد بود... چی میشد الان اون کنارم راه میرفت... اگه اون بود دوتایی مغازه هارو میگشتیم... اون برام لباس انتخاب میکرد... من برای اون... دست تو دست هم راه میرفتیم... هی... ولی الان چی... من و فاطمه عقب... مهدی و علی پشت سرمون... من توی فکر محمدم... مهدی تو فکر چزوندن من... از مهدی متنفرم... آرزوی مرگش که دارم... ولی من که به لطف این سرنوشت لعنتی قراره زنش شم... نامردیه فکرم پیش محمد باشه... ولی چیکار کنم که این قلب و این فکر پیشش مونده و دیگه نمیشه پسش گرفت😭 ساعت هشت و نیم بود و از بس طول و عرض بازار رو رفته بودیم و اومده بودیم پاهام از درد آتیش گرفته بود😖 فقط خرید آینه و شمعدونی مونده بود😁 عین بقیه خریدا بدون هیچ دخالتی انتخاب رو به بقیه سپردم. هیچ شور و اشتیاقی نداشتم...😔 فاطمه جلوی یه آینکه بزرگ قدی ایستاد و گفت: فائزه عکس بگیر از این زاویه ازم😊 با دوربین عکسشو توی آینه انداختم و بهش لبخند زدم🙂 گوشیم توی جیب شلوارم شروع به لرزیدن کرد...📱 به بدبختی آوردمش بیرون و نگاهم مات شماره ای شد که پیام داده بود... 😢 دستام میلرزید و به نفس نفس افتاده بودم چشمام پر از اشک شده بود و دهنم خشک...😢 صفحه پیام رو باز کردم و سریع چشمامو بستم... رد اشک گونه هامو گرم کرد... احساس مختلف توی قلبم سرازیر شد... ترس... عشق... هیجان... دیگه نمیتونستم تحمل کنم و چشمامو باز کردم و پیام رو خوندم😢 *سلام علیکم خانم جاهد میخواستم تماس بگیرم ولی گفتم شاید... به هرحال اینجوری بهتره... خواستم هم بهتون تبریک بگم بابت ازدواجتون هرچند تاریخ دقیق رو نمیدونم و دعوتتون کنم برای شب بیست و نهم اسفند جشن عقدم... خوشحال میشم با خانواده و همسرگرامی تشریف بیارید... فاطمه جانم سلام میرسونه... خدانگهدار* جریان خون توی رگام یخ بست... احساس سرمای شدیدی بهم دست داد... دستمو به دیوار گرفتم تا نیوفتم... بالاخره تموم شد... سرنوشت تلخ من سلام... عشق اول و آخر من خداحافظ...😭 . نویسنده { } . 😇❤️
‍ ‍ ❤️ فاطمه به سمت من دویید و بغلم کرد که نیوفتم. فاطی: وای خدا فائزه چیشدی😱 علیم دویید طرفم و با نگرانی گفت: چیشده آبجی عزیزم؟ مهدی داشت با تلفن حرف میزد که منو دید و قطع کرد و اونم اومد طرفم. مهدی: چیشد؟؟؟😳 توان جواب دادن به هیچ کسو نداشتم... رمق بدنم رفته بود...😭 با کمک علی و فاطمه روی یه صندلی توی مغازه نشستم. فروشنده یه لیوان آب داد بهم. آب رو خوردم و خیره شدم به عکس خودم توی آینه... 😢 علی و مهدی رفتن ماشین رو بیارین نزدیک تر و بعد ما بریم سوار شیم چون راه رفتن برام سخت بود😔 فاطمه دستمو توی دستش گرفت و با بغض گفت: چیشدی عزیزدل خواهر؟😢 به چشماش خیره شدم و گوشیمو توی دستش گذاشتم و آروم گفتم: بخون پیامو... کامل..😢 فاطمه پیامو خوند و با بهت نگاهم کرد و گفت: باورم نمیشه فائزه...😳 _باورت بشه خواهری... حتی جمله بندی و مدل پیام نوشتن خود محمده... به چی شک داری...😢 فاطی: آخه چرا این قدر تشابه... حتی تاریخ عقد...😭 _این از قسمت منه... از بخت سیاه منه... آخه خدایا به کدوم گناه داری مجازاتم میکنی...😭 فاطمه سرمو توی بغلش گرفت و گفت: فعلا به هیچی فکر نکن فائزه... خواهش میکنم... همه فکرارو بزار برای بعد... فعلا فقط آروم باش... برای اشک و اه فرصت زیاده... ولی الان خریده عقدته... نزار با خاطره بد تموم شه...باشه آباجی؟؟؟ _باشه😔 علی زنگ زد و گفت سریع بیاید بیرون ماشینو بدجا پارک کردم. رفتیم و سوار ماشین شدیم. علی و مهدی جلو و من و فاطمه عقب نشستیم. در جواب پرسشای اون دوتا بخاطر حال بدم فاطمه فقط گفت فشارم افتاده و خسته ام😢 سرمو روی شونه فاطمه گذاشتم و هنذفری رو به گوشی وصل کردم و گذاشتم توی گوشم...😭 اولین آهنگی که پلی شد آهنگ شبیه تو حامد بود... همراه آهنگ شروع کردم به زمزمه و اشک ریختن...😭 طلبکار چی بودم... نمیدونم... عشقو نمیشد به زور قالب کسی کرد... این خبرم دیر یا زود باید از این و اون به گوشم میرسید... چه بهتر که از زبون خودش و با این بی رحمی شنیدم... شاید اینجوری واقعا بتونم فراموشش کنم... 😭 محمدم...چه تفاهم تلخی... بیست و نه اسفند... من و تو هر دو عقد میکنیم... ولی من با پای سفره عقد کس دیگه ایم و تو هم کس دیگه ای...😢 چقدر تلخه سرنوشتم... چقدر تنهام... چقدر احتیاج به یه آغوش امن دارم... آغوشی از جنس خدا... پاک و معصوم... مثل آغوش محمد...😢 . نویسنده { } . 😇❤️
وقتی رسیدیم خونه مستقیم رفتم توی اتاقم و گفتم میخوام بخوابم کسی مزاحمم نشه😖 روی تخت دراز کشیدم و اون پیام رو بار ها خوندم و گریه کردم... کمکم از خستگی خوابم برد😪 الان شیش روز از اون شب میگذره... روزا پشت سرهم و با سرعت نور میگذشت و من هر لحظه بیشتر به این باور میرسیدم که کل زندگیم رو از دست دادم و هیچ راه بر گشتی ندارم... هر لحظه دلم میخواست سر همه داد بکشم و بگم این عقد مسخره رو نمیخوام... مهدی رو نمیخوام... در عوضی بودن مهدی شکی نیست ولی حتی اگه آدم خوبیم بود من بازم نمیخواستم...😢 من فقط محمدو...😢 اه لعنت به من که هنوز بهش فکر میکنم... لعنت😢 امروز جمعه بیست و هشتم اسفنده... وسط حال خونه سفره عقد رو فاطمه و مامان چیدن و بقیه کارای باقی مونده رو هم همین امروز انجام میدن...😟 دلم آشوب بود... آرامش میخواستم...😔 محمد خوده آرامش بود...خدا آرامشم رو ازم گرفتن... 😢 امروز میخوام قضیه مسافرتمون رو به بقیه بگم... از یه طرف فکر میکنم قبول کنن از یه طرفم میگم نه قبول نمیکنن...😭 ۵آماده شدم و رفتم سمت گلزار شهدا... پله های گلزار شهدا رو یکی یکی پایین رفتم وچشمم به سمت مزار شهید مغفوری بود متمایل شدم... کنار مزارش نشستم و کلی با شهید مغفوری درد و دل کردم... همیشه به محمد میگفتم دوس دارم مراسم عقدمون مزار شهید مغفوری باشه...😢 غروب شده بود و باید زودتر میرفتم خونه... باید درباره سفر حرف میزدم... باید با همه  اتمام حجت میکردم... با مهدیم باید صحبت کنم... باید بهش بگم از من توقع عشق نداشته باشه...😞 امشب آخرین شب مجردیه... از فردا شب دیگه هیچ امیدی ندارم برای ادامه زندگیم... از ته دلم دعا میکنم زلزله بشه سیل بیاد جنگ بشه... فقط یه اتفاق بیوفته که من بمیرم و این وصلت صورت نگیره... کاشکی تصادف کنم...😳 کاشکی خدا این قدر مجازات برای خودکشی نزاشته بود...😢 کفشامو در میارم و وارد مهدیه مسجدصاحب الزمان گلزار شهدا میشم... چادر سفید میپوشم و توی محراب مسجد نماز امام زمان میخونم... یامولا خودت کمکم کن... از محراب که بیرون اومدم تازه متوجه نقش و نگار قشنگ محراب شدم... دوربین رو بر میدارم و ازش عکس میگیرم... هی... گفتم دوربین... همین دور بین باعث آشناییم با محمد شد... چه روزای عجیبی رو گذروندم خدایا....😢 . نویسنده { } . 😇❤️
برگشتم خونه مامان گفت خاله اینادارن میان بدوکمک کن کلی کارداریم باخودم گفتم وااای بازم مهدی... بامامانم کاراروانجام دادیم تاصدای زنگ اومد دروبازکردم سلام علیک کردیم مهدی￷:￶￵سلام برعشقم چپ چپ نگاش کردم ورفتم اتاقم حالم عجیب بود... دلم میخواست فریاد بکشم... یاد کسی که لبخندش بهشت خدا بود برام داشت دیوونم میکرد....😢 تسبیحش دستم بود و مرغ آمینش گردنم... 😢 نه.... اینجوری نمیشه... باید امشب با مهدی صحبت کنم... دیگه سکوت کافیه... 😔  از اتاق رفتم بیرون. _ببخشید آقامهدی میخواستم باهاتون صحبت کنم تنها. میشه بیاید یه لحظه توی اتاقم.😳 همه با تعجب هم دیگه رو نگاه میکردن... اولین بار بود تو این دو سه ماه نامزدی میخواستم مثل آدم باهاش حرف بزنم. مهدی عین چیز سرشو انداخت پایین و اومد تو اتاقم... اگه محمد بود الان حتما از بابا اجازه میگرفت بعد میومد...😟 روی صندلی نشست و منم روی تختم. مهدی: عجبا ضعیفه بالاخره یادت افتاد یه آقا هم داری باید باهاش صحبت کنی☺ _اولا ضعیفه خودتی و اون عمه ت😠 دوما تو هنوز هیچ کاره من نیستی😬 سوما اگه میخوای حرص منو در بیاری و حرف مفت بزنی برو گمشو بیرون👈 مهدی: هوووی خانوم. دیگه خیلی داری تند میری😠 _من همینم کلی اخلاق بد دیگم دارم. میخوای بخوا نمیخوای نخوا😠 مهدی: فعلا که میخوام. خب حرفتو بزن منتظرم 😆 _ببین... من محمدجواد رو دوس دارم😳 مهدی: میدونم.😏 با حرص گفتم: خب وقتی میدونی چرا میخوای باهام ازدواج کنی؟؟؟😠 مهدی: خب معلومه چون دوست دارم.😊 _ د آخه آدم بی عقل من دلم پیش اونه فکرم پیش اونه عشقم اونه... از توهم... از توهم متنفرم... واسه چی میخوای هم زندگیه خودتو خراب کنی هم من😦 مهدی: من با همین شرایطم میخوامت. حالا بازم حرفی داری؟😏 با حرص از جام بلند شدم و رو به روش ایستادم و با یه حالت خط و نشون کشیدن گفتم: پس خوب حواستو جمع کن زامبی😠 تو زندگی نه از من توقع عشق داشته باش نه توجه😠 قلب و ذهنمم همیشه پیش محمدجواده پس بدون بهت خیانت میکنم😠 حالام از اتاق من گمشو بیرون😠👈 مهدی بلند شد و بهم نزدیک شد و گفت: فقط بزار عقد کنیم لجباز خانوم... کاری میکنم که از به دنیا اومدنت پشیمون شی😏 _من همین که زن تو بشم از زندگیم پشیمون میشم😠 مهدی از اتاق بیرون رفت و در رو با ضرب بست😳 به دیوار تکیه دادم و نشستم... حالم بد بود😢 . نویسنده { } . 😇❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃آیه ی روز 🍃 🔸سوره نحل، آیه ١: أَتَي أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ ⚡️ترجمه : فرمان خدا براى مجازات مشركان و مجرمان، قطعا فرا رسيده است، خداوند منزه و برتر از آنست كه آنها براى او شريك مى سازند. 💥توضیح : هر گاه ‏پيامبر(صلى الله عليه ‏وآله) مشرکان را تهديد به عذاب الهى مى كرد، بعضى از لجوجان مى گفتند: اگر اين عذاب و كيفر كه مى گوئى راست است پس چرا به سراغ ما نمى آيد؟! ❌ خداوند در این آیه می‌فرماید عجله نکنید! این عذاب بقدری قطعی است که گویا محقق شده.
🌺سبک زندگی قرآنی:🌺 🍂به دنیا دل نبندید.🍂 🔶وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ  (منافقون/۱۰) 💥انسان در لحظه مرگ می فهمد که وابستگیهایش به دنیا، چقدر به ضرر اوست. 🍂بنابراین تقاضای مهلت و تأخیر در مرگ می کند تا فرصتی برای انفاق و قطع وابستگیهایش داشته باشد. 💥اما چنین فرصتی به او داده نمی شود و مرگش به تأخیر نخواهد افتاد. ✅بنابراین تا فرصت داریم با انفاق، وابستگی خود را به چیزهایی که داریم، کم کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام‌ امام زمانم، آقا جونم منتظرت پیر شد کی می ایید؟؟ 😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💡 ضرورت نشر احادیث مهدوی ✅ امام صادق علیه السّلام به یار وفادارش مُفَضَّل بن عمر پیرامون مسائل حضرت مهدی و داستان ظهورش، فرمود: 🔸 «ای مفضّل! اخبار مهدی را به شیعیان ما بازگوی، تا در دین خود به شکّ و تردید نیفتند.» (۱) ⬅️ روزگار رهایی، ج‌۲، ص: ۵۹۱ (۱). بشاره الاسلام، صفحه ۲۶۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام صبح زیباتون بخیر صبحتون پربرکت با صلوات برحضرت محمد (ص) و خاندان پاکش 🌹اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ 🌹وَالُ مٌحُمٌدِ وعجل فرجهم 🌼 در پناه امام_زمان_عج روز و روزگارتون پر از نعمت و خیر و برکت و سعادت 🌹 چهار شنبه  تون مزین به ظهور مولا 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم نماز اول هر ماه قمری امروزچهارشنبه اول ماه جمادی الاولی هست 🔸در اول هر ماه قمری، دو رکعت نماز مستحب است که خوانده شود(نمازی بسیار مهم و با فضیلت)در روایت دارد که اگر کسی این نماز را در اول هر ماه بخواند تا آخر ماه سلامتی خودش را از خدا گرفته است 🔸این نماز دو ركعت نماز است، در ركعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره‌ی توحيد خوانده شود و در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز مقداری صدقه بدهد 🔸از بعضى روایات استفاده می شود، که بعد از اتمام نماز این دعا را بخواند{دعایی پرمعنا و پر برکت و مشتمل بر آیات گرانبها و مناسبی از قرآن } 🔸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ،بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ، وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ، يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ،سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً، مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ {به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است، هیچ جنبنده اى در زمین نیست، مگر اینکه روزى او بر خدا است و قرارگاه و امانگاهش را خدا میداند، همه اینها در کتابى روشن است،به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است، اگر خدا به تو زیانى رساند، جز او کسى برطرف کننده آن نیست، و اگر خیرى را براى تو بخواهد، فضل او را بازگرداننده اى نیست، آن را به هرکس از بندگانش بخواهد می رساند، و او آمرزنده و مهربان است.به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است،خدا به زودى پس از دشوارى آسانی قرار می دهد، آنچه خدا خواست همان شود، نیرویى نیست مگر به خدا، خدا ما را بس است و نیکو کارگشایى است، کارم را به خدا وامى گذارم که خدا بیناى به بندگان است، معبودى جز تو نیست، من از ستم کاران بودم، پروردگارا من به آنچه از خیر برایم فرود آرى نیازمندم، پروردگارا مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثانى} (منبع:مفاتیح الجنان) 🔸علما و بزرگان و اهل تقوا بر خواندن این نماز در اول هر ماه مواظبت دارند‌ پس ما هم مقید باشیم و از خداوند بخواهیم که توفیق خواندن این نماز را به همه‌ی ما عنایت فرماید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اتاق بدون كتاب همچون بدن بدون روح است. روز کتاب و کتابخوانی تبریک می گوییم خواندن كتاب های خوب، [ در حكم ] مكالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است. 💚❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا