eitaa logo
در جستجوی سعادت
465 دنبال‌کننده
525 عکس
427 ویدیو
7 فایل
_سعادت و خوشبختی منتهای آرزوی انسان هاست _شناخت دوست و دشمن مهمترین ابزار سعادت هست _معرفت و بصیرت چراغ راه زندگی است _رجوع به قرآن و عترت به انسان بصیرت می دهد
مشاهده در ایتا
دانلود
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي طه ۱۴ همانا منم اللّه، جز من خدايى نيست، پس مرا بندگى كن و نماز را بپادار تا به ياد من باشى کانال راهی به سوی سعادت 👇👇 https://eitaa.com/saadat110
🌿🦋 «يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ» [انفال، آیه ۷۰] 🍃 در مقابل آنچه از شما گرفته‌ شده‌ است، بهتر از آن را عطا می‌کند. 🍃 ➕ پس رفیق امید و توڪت رو بہ خدا از دست ندهـ! ♥️
«يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ» [انفال، آیه ۷۰] 🍃 در مقابل آنچه از شما گرفته‌ شده‌ است، بهتر از آن را عطا می‌کند. 🍃 ➕ پس رفیق امید و توڪت رو بہ خدا از دست ندهـ! ♥️ 🌹جوانی خدمت امام جواد(علیه السلام)رسید و گفت:حالم خوب نیست،از مردم خسته شده ام. با تهمت،غیبت و... چه کنم؟نفسم در این بلاد بالا نمی آید امام فرمود:به سوی حسین(علیه السلام) فرار کن 📚شعشعة الحسینیه،ج۱ص۵۰ •🌱•بَرقآمتِ‌دِلرُباۍِ‌مَھدے‌صلوات•🌱• ••
♨️ اسم اعظم ... 💠 آیت الله ناصری اصفهانی رحمه الله علیه: 🔹يكي از دفعاتي كه به ديدار ايشان [آیت الله سید محمد کشمیری] رفته بودم، از ايشان اسم اعظم را خواستم. 🔹گفتند: اگر اسم اعظم را مي خواهي به در خانه برو و از اين اسم شريف: «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب الزمان أدركني» نگذر. اين اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش! 🔹و بعد دنبالش اين ماجرا را براي بنده تعريف كردند كه سفري به خراسان رفته بودم. در مسير برگشت از تهران به قم رفتم تا يكي از آشنايان و بستگان را ببينم و بعد به عراق بازگردم. در نيمه شبي كه هوا سرد بود، اتوبوس مرا جلوي صحن حضرت معصومه پياده كرد. من هم پياده شدم. اما من پيرمرد هشتاد و پنج ساله با چمدان و ساك كجا بروم؟ من كه آدرس را بلد نيستم و كسي هم نيست كه از او نشاني را بپرسم. مقداري ايستادم، ديدم خبري نشد. با خود گفتم ما كه صاحب و ملجأ داريم. بهتر است از ايشان استمداد كنم. مي گفت ساك را به يك دست گرفتم و عصا و چمدان را هم به دست ديگر. 🔹چشمانم را بستم و در پياده رو به طور مرتب مي گفتم: «يا صاحب الزمان أغثني يا صاحب الزمان أدركني» مكرر اين اسم را تكرار مي كردم و را ه مي رفتم. يكدفعه سنگين شدم و بعد از آن ديدم بر در يك خانه ام! نگاه كردم! ديدم نام آن فاميل ما بر در نوشته شده است. در زدم، آمد در را باز كرد و متحيرانه از من پرسيد، چطور آمدي؟ گفتم: آمدم ديگر و به داخل خانه رفتم. علما https://eitaa.com/saadat110