🔸معرفی قصیده لامیه حضرت ابوطالب علیه السلام
🔹 در دیدار معاون مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام
🖊 با استاد عالیقدر آقای محمد حسن صافی گلپایگانی
🌐https://www.saafi.ir/?p=1086
⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a
🆔 @Saafi_com
⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68
🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652
📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani
👇👇👇👇
قصیده لامیه حضرت ابوطالب (ع) متن دروس اعتقادی و ادبی حوزه
در دیدار معاون مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام با استاد عالیقدر آقای محمد حسن صافی گلپایگانی، این استاد گران قدر در قسمتی از سخنان خود از متولیان حوزه علمیه خواستند که قصیده لامیه را در دروس ادبی حوزه قرار دهند تا طلاب محترم با آن آشنا شوند و بتوانند در کنگره های مهم ادبی و علمی آن را ارائه دهند.
دیدار معاون مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام با استاد عالیقدر آقای محمد حسن صافی گلپایگانی
در این دیدار که بعضی از مدیران ارشد مجمع جهانی اهل البیت نیز حضور داشتند، ۳۳ جلد کتاب درباره حضرت ابوطالب علیه السلام که توسط این مرکز مهم فرهنگی به زیور طبع آراسته شد به بیت مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره تقدیم شد.
حجت الاسلام والمسلمین آقای فرمانیان معاون مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام گزارش مبسوطی درباره فعالیت های مجمع در سطح داخل و خارج از کشور ارائه داد و در ادامه درباره طبع موسوعه ارزشمند حضرت ابوطالب علیه السلام اظهار داشت:
“محققین این مجمع برای تألیف این دوره از کتاب ها زحمات زیادی را متحمل شدند که نام و یاد بزرگ ترین حامی و مدافع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله در جهان اسلام احیاء شود و ریاست محترم مجمع آیت الله رمضانی بر این کار مهم تاکید فراوانی داشته و دارند از آنجا که حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره در دیدار ریاست و مسئولین مجمع در زمان حیات مبارکشان توصیه های مهمی بر احیاء نام مبارک حضرت ابوطالب علیه السلام داشتند از این جهت این دوره از کتاب به روح مطهر آن مرجع مدافع حریم اهل بیت علیهم السلام تقدیم می شود.”
بیانات استاد حاج شیخ محمد حسن صافی گلپایگانی در مورد مجمع جهانی اهل بیت و حضرت ابوطالب (ع)
استاد معظم حاج شیخ محمد حسن صافی گلپایگانی در ابتدای بیاناتشان از خدمات این مجمع که بنام مبارک اهل البیت علیهم السلام مزین است برکات و آثار زیادی داشته و دارد تشکر و تقدیر نمودند و گفتند:
“حضور این مجمع مبارک در بیش از صد کشور اعم از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی و تلاش برای نشر و تبلیغ فرهنگ اصیل اسلام و مکتب نورانی اهل بیت علیهم السلام افتخاری بزرگ برای این مرکز است.
تألیف و نشر صدها کتاب دینی به زبان های گوناگون و ارائه احادیث و روایات اسلامی به زبان های مهم روز و نشان دادن محاسن و زیبائی های کلمات حضرات معصومین علیهم السلام و تشکیل کنگره های بزرگ علمی و مذهبی در داخل و خارج ایران از توفیقات مهمی است که شامل این مجمع مقدس بحمدالله تعالی شده است.
استاد صافی گلپایگانی در ادامه بیان داشتند: یکی از کارهای مهمی که مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام به بهترین وجه ممکن به آن پرداخت موسوعه ارزشمند حضرت ابوطالب علیه السلام است که در ۳۳ جلد آنرا به زیور طبع آراسته و به جوامع بزرگ علمی و دینی تقدیم نمود.
معرفی حضرت ابوطالب علیه السلام بزرگ حامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جهان اسلام از وظائفی است که بر عهده عالمان دین و دانشوران و بزرگان علم و فقاهت و ادب و کمال است و شاید بتوان گفت معرفی پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیهماالسلام بر همه مسلمانان بویژه شیعیان جهان واجب کفائی است.
شخصیتی عظیم الشأن مانند حضرت ابوطالب علیه السلام که در محاسن اخلاق و در ادب و کمال و انشاد شعر یک شخصیت استثنائی در تاریخ است، که در این باره باید کتاب ها نوشته شود و ایشان را بهتر و بیشتر معرفی نمود.
قصائد ادبی ایشان به خصوص قصیده لامیه آن مرد بزرگ به اعتراف ادیبان بزرگ عرب زبان از بهترین قصائدی است که نظیر آن یا وجود ندارد یا کم است.
اگر بگوئیم حضرت ابوطالب مانند بزرگ آیه خلقت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام مظلوم تاریخ است گزاف نگفته ایم.
امروز وظیفه حوزه های دینی و جوامع علمی این است که با دفاع از این حامی بزرگ اسلام تا اندازه ای مظلومیت ایشان را کاهش دهیم.
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره بر احیای نام مقدس و مواضع حضرت ابوطالب علیه السلام همیشه تاکید داشتند و می فرمودند همه حوزه های علمیه در جهان اسلام باید در ادای این وظیفه دینی همت و تلاش مضاعف داشته باشند.
استاد صافی گلپایگانی در قسمتی از سخنان خود از متولیان حوزه علمیه خواستند که قصیده لامیه را در دروس ادبی حوزه قرار دهند تا طلاب محترم با آن آشنا شوند و بتوانند در کنگره های مهم ادبی و علمی آن را ارائه دهند.
استاد خارج حوزه علمیه قم در پایان اظهار داشتند:
مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام این توفیق بزرگ را پیدا نموده که سی و سه جلد کتاب درباره حضرت ابوطالب علیه السلام به زبان های عربی، فارسی و لاتین را گردآوری و چاپ نمايد.
این یکی از کارهای بزرگ و مقدس این مرکز مهم اسلامی است.
اولا به مؤلفین و گردآورندگان این موسوعه عظیم تبریک عرض نموده و از خداوند متعال مسئلت دارم که خدمات آنان را منظور نظر کیمیا اثر حضرت بقیة الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء قرار دهد، و ثانیا به مدیران و مسئولین و همه خدمتگزاران به این موسسه بزرگ اسلامی بویژه آیت الله رمضانی ریاست محترم مجمع و به جنابعالی و عزیزان و بزرگانی که در خدمت آنها هستم و زحمات زیادی برای ارائه این مجموعه مقدس متحمل شدند تبریک می گویم، و با زبان الکن خود از این همه زحمات تقدیر و تشکر می نمایم.
امید است که در آینده به توفیقات بیشتری نائل و در احیاء امر اهل بیت علیهم السلام که فرمودند رحم الله من احیی امرنا موفق و موید باشید.
May 11
May 11
بسمه تعالی
به اطلاع کلیه کاربران گرامی و دوستداران علم و مرجعیت می رساند که از خرداد ماه ۱۴۰۳ کلیه اخبار احکام شرعی و مقالات علمی در پرتال www.saafi.ir
بارگزاری خواهد شد.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع ولائی حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
www.saafi.ir
May 11
🔹همزمان با فرارسيدن موسم حج و عزیمت حجاج بیت الله الحرام به سرزمین وحی، حجاج محترم و مقلدین مرجع ولائی حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره میتوانند به منظور آگاهی از مناسک و کیفیت اعمال حج تمتع و سوالات شرعی خود با شمارههای ذیل تماس بگیرند.
📞 شماره تماس در عربستان سعودی
۰۰۹۶۵۳۴۲۸۷۹۵۲
📲 واتس آپ
۰۹۱۲۱۵۳۱۲۱۶ ـ ۰۹۱۲۱۷۸۳۵۹۹
📱 ایتا
۰۹۱۲۲۵۳۹۷۹۰ ــ ۰۹۱۲۱۷۸۳۵۹۹
🔸سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
🔹 بخش اول: تقدیر الهی
🌐https://www.saafi.ir/?p=1055
⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a
🆔 @Saafi_com
⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68
🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652
📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani
👇👇👇👇
بحول و قوه الهی، و به امید توفیق برای انجام عمره مبروره و حج مقبول و تشرف به تقبیل آستان فرشته پاسبان خواجه کائنات و خلاصه موجودات حضرت خاتم الانبیا و شفیع روز جزا ابوالقاسم محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم، و تشرف به زیارت قبور منتسبه به شفیعه قیامت و خاتون دنیا و آخرت سیده بانوان بهشت سلام الله علیها و اعتاب مقدسه حضرت سید شباب اهل الجنه سبط الرسول و ابن سیف الله المسلول و قره عین البتول ابی محمد امام حسن مجتبی علیه السلام، و حضرت سید الساجدین و زین العابدین علی بن الحسین و حضرت باقر علوم النبیین امام محمد باقر و حضرت کشاف حقایق امام جعفر صادق علیهمالسلام و زیارت سائر اماکن متبرکه و مساجد و مشاهد حرمین شریفین.
و به امید درک سعادت و فوز به تشرف به زیارت ملازمان درگاه قطب جهان و غوث دوران حضرت صاحب الزمان بقیه الله ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز پانزدهم ماه ذی القعده الحرام ۱۴۰۲ قمری هجری برابر با ۱۳ شهریور ماه ۱۳۶۱ شمسی هجری حدود ساعت ده و نیم بامداد پس از تودیع با آقایان مشایعت کنندگان، با هواپیما تهران را به عزم مقصد ترک کردیم.
رجاء واثق آنکه از برکات معنوی این سفر و حضور در مشاعر و مشاهد و مواقف اسلامی و تاریخی بهرهمند شده، موجبات آمرزش گناهان و تقرب به خداوند متعال و قبول طاعات فراهم گردد و موانع قبول به هیچ وجه پیش نیاید و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.
شروع سفر به سرزمین حج در هواپیما
برخی از اشخاصی که سابقه سفر با هواپیما را نداشته باشند ممکن است در ابتدا بیم و هراس برایشان پیش بیاید، و هر چه هواپیما صعود کند و بر سرعت حرکتش افزوده شود بر هراسشان افزود شود، و چنان توهم کنند که چون دستشان از کره زمین کوتاه شده با خطرات بیشتر روبرو هستند، اما این بیم و هراس پس از مقداری سیر و حرکت تخفیف مییابد، و این افراد نیز دل به تقدیر خواهند داد و تسلیم تقدیر میشوند.
بدیهی است این ترس و بیم در اثر عدم انس و بیسابقه بودن آن است، وگرنه بشر در روی زمین با ماشین و با وسایط نقلیه دیگر نیز که سیر و سفر مینماید، و پیاده هم که در کنار خیابانها قدم میزند و خلاصه همه جا و در همه حالات در معرض خطرات بسیار است که یا از خطرات هواپیما کمتر نیست و یا بیشتر است ولی چون به آنها عادت دارد بیم و هراسی بر او مستولی نمیشود، و خلاصه بشر در هر کجا باشد حیات و زندگانیش پایدار و استوار و مصون از خطر و بلا نیست، و بیجهت از مرگ که واقع شدنی است بیم به خود راه میدهد و در هراس و وحشت میگذراند و با اینکه میداند از مرگ گریز و گریزی نیست نباید صرف خطر مرگ او را با اندیشهناک و خاطرش را مشوش نماید که خدا در قرآن مجید به پیامبر گرامی خود خطاب میفرماید: اِنَّک مَیّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیِتّونَ
و اَیْنَما تَکونُوا یُدْرِککمْ الْمَوْتُ وَ لَوْ کنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیِّدَهٍ
و امیر المؤمنین علیهالسلام میفرماید: …ثُمَّ لا یُبالی اَوَقَعَ عَلَی الْمَوْتُ اَمْ وَقَعَ الْمَوْتِ عَلَیْهِ وَاللهِ ما یُبالی اِبْنُ اَبیطالِب اَوْقَعَ عَلَی الْمَوْتِ اَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیْهِ
این عمر عزیز را سلامت نفسی است
واین سعی و تلاش ما توسل به خسی است
در وادی حیرت به خس آویختگان
همچون من و تو ز بیم غرقاب بسی است
حقیقت همین است که بشر ثبات و بقایش در این جهان هر آن در معرض خطرات بسیار، و هجوم ناگواریهای بیشمار است، و اگر لطف خدا از او دستگیری ننماید در دم نابود خواهد شد.
وَ اِنْ یَمْسَسْک اللهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یُرِدْک بِخَیْر فَلا رادَّ لِفَضْلِهِیُصیبُ بِهِ مَنْ یَشْاءُ مِنْ عِبادِهِ
قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَیْکمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیکمْ بِضِیاءٍ اَفَلا تَسْمَعُونَ
قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَیْکمُ النَّهارَ سَرْمَداً اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیکمْ بِلَیْل تَسْکنُونَ فیهِ اَفَلا تُبْصِرُونَ
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرد رگی تا نخواهد خدای
موحد چو در پای ریزی زرش
چو شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس
بر این است بنیاد توحید و بس
بدیهی است معنای آنچه گفته شد تحفظ نکردن، و خود را در خطر انداختن و سوار وسیله معیوب شدن نیست که «اَعْقِلْها وَ تَوَکلْ»
گفت پیغمبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
سایه حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابند بود
فقط مقصود این است که انسان وقتی در جریان تقدیر الهی قرار گرفت، و آن را رعایت کرد و ملاحظه نمود از قضای الهی نباید بگریزد، و بداند که قضای حضرت باری تعالی را از انسان در هر کجا و هر حال باشد جز او کس دیگر نمیتواند رد کند، و وسائط و آلات مادی و تأثیر و تأثرهای ظاهری و غیر ظاهری از آن مانع نمیشود. بلی مثل صدقه را اگر چه کیفیّت و چگونگی تأثیرش را در رفع بلا میفهمیم و مکرّر تجربه شده است و لذا در روایت است: داوُوا مَرْضاکمْ بِالصَّدَقَهِ وَادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِبِالدُّعاءِ
چنان که توسل و استشفاع به نفوس زکیه و ارواح طیبه پیغمبر خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام و دعا نیز به تقدیر الهی دافع بلا است و در باب توسل از طرق شیعه و سنی روایات بسیار وارد است بلکه علاوه بر اینها به امور دیگر مثل صله رحم نیز بلا دفع میشود و بلکه وجود سالخوردگان و حتی حیوانات و جنبندگان، بسیاری از آثار شوم معاصی و گناهان را مرتفع مینماید که تمام این امور به قضا و قدر الهی است. چنانکه از حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام روایت است:
اِنَّ للهِ تَعالی فی کلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ مُنادِیاً یُنادِی مَهْلا مَهْلا عِبادَاللهِ عَنْ مَعاصِی اللهِ وَلَوْلا بَهائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْیَهٌ رُضَّعٌ وَ شُیُوخٌ رُکعٌ لَصُبَّ عَلَیْکمْ الْعَذابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً
در روایت است که حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام از کنار دیواری مشرف به ویرانی، برخاست به مکان دیگر رفت، گفتند: از قضای الهی میگریزی؟ فرمود، از قضای او به قدر او میگریزم.
در اینجا نمیخواهیم راجع به قضاء و قدر سخن بگوئیم اما این را میگوئیم: که باید اسباب ظاهری را رعایت کرد، و دعا و صدقه و اینگونه امور را نیز که از شارع علیم خبیر که به حقایق قضا و قدر آگاه است دستور داده شده است انجام داد، و با این برنامه و عقیده به اینکه هیچ امری از امور بدون اینکه در کتاب الهی نوشته شده باشد جریان نمییابد محکم و با کمال آرامش و اطمینان قلب به احتمال خطراتی که انسان به آنها در تمام حالات پیچیده است اعتنا نکرد و از استقبال آنها هراس ننمود که خداوند میفرماید:
قُلْ لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ
وَ ما مِنْ دابَّهٍ فِی اْلاَرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کلٌّ فی کتاب مُبینٍ
ما مِنْ دابَّه اِلاّ هُوَ آخِذ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراط مُسْتَقیمٍ
شعر زیر منسوب به حضرت مولی العارفین علی علیهالسلام است.
اَی یَوْمَی مِنَ الْمَوْتِ اَفِرُّ
یَوْمَ ما قُدِّرَ اَوْ یَوْمَ قُدِرَ
یَوْمَ ما قُدِّرِ لَمْ اَخْشَ الرَّدی
وَ اِذا قُدِّرَ لَمْ یُغْنِ الْحَذَرْ
از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
روزی که قضا باشد کوشش نکند سود
روزی که قضا نیست در آن مرگ روا نیست
و بالأخره باید در این جریان در حال امر بین امرین و بیم و امید بود نه چنان بود که تسبیب اسباب و تمسک به وسایل مادی و معنوی را بیثمر دانست، و آنها را کنار گذارد و نه در توسل به اسباب چنان غلو و مبالغه نمود که مسبب الاسباب و قضا و قدر او فراموش گردد و از او غفلت حاصل شود.
اما به هر حال پس از تسبیب اسباب مادی و معنوی و توکل و اعتماد به خدا نباید احتمالاتی که عقلا به آن اعتنا نمیکنند سبب وحشت و اضطراب و هراس شود و ترس از مرگ و خطرات دیگر ما را همواره نگران بدارد.
اگر آنان که از سرعت حرکت هواپیما که فقط چند صد نفر مسافر دارد میترسند، میتوانستند سرعت هواپیمائی را که سه میلیارد بشر و کوهها و اقیانوسها و درختان تنومند و میلیاردها جانداران و جنبندگان دیگر محموله آن هستند ببینند که در زمان واحد چگونه به حرکتهای سریع و متعدد در حرکت است و با این محموله سنگین در یکی از حرکتهایش در هر ساعت در فضا هجده هزار فرسخ طی میکند از نشستن و خفتن در این مرکب عظیم غرق وحشت و اضطراب میشدند، و از اینکه میفهمیدند در عمر پنجاه ساله فقط در این سیر و حرکت چهار میلیارد و ششصد و شصت و پنج میلیون و ششصد هزار کیلومتر راه طی کرده در هراس میافتادند، و اگر میدانست از آن موضعی که در روز ولادت او زمین در آنجا بوده تا حال چقدر فاصله گرفته و دور شده است، و زمین و منظومه شمسی و کهکشان آن در حرکتشان به سوی مقصدی که بر ما مجهول است چه مسافت دور و درازی را طی کرده است چنان به وحشت میافتد که قابل تصور نبود ولی چون از این هواپیمائی که او و همه ابناء بشر بر آن سوارند و به کار و کوشش و صنعت و تجارت و تحصیل علم و جنگ و پیکار و عبادت خدا و معصیت او مشغولند غافل است و حرکت آن را نمیبیند آرام و مطمئن در آن نشسته است و از سقوط آن یا اینکه خودش از آن سقوط کند با اینکه به ظاهر (غیر از فشار هوا و جاذبه زمین) دیواری و مانعی از سقوط از آن نیست بیمی ندارد: ذلِک تَقْدیرُ الْعَزیزُ الْعَلیمُ
نه بشر این حرکتها را رؤیت میکند، و نه این حرکتها باعث سقوط بارهایی که زمین بر پشت دارد میشود، و نه این زمین با هواپیماهای دیگر از نوع خود تصادم میکند، و تا هر وقت خدا بخواهد حرکتش دائم و مستمر است.
وَالشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِک تَقْدیرُ الْعَزیزُ الْعَلیمُ، وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناُه مَنازِلَ حَتّی عادَ کالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ، لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها اَنْ تُدْرِک الْقَمَرُ وَ لاَاللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کلٌّ فی فَلَک یَسْبَحُونَ
در کتاب «نقد فلسفه داروین» داستانی از یکی از روزنامهها نقل کرده که خلاصهاش به بیان ما این است که، در سال 1337 که یکی از منجّمین مشهور اروپا خبر داد که زمین در اثر تصادم با ستاره دنبالهدار منهدم و متلاشی میشود و زمان و وقت آن را معین کرده بود و با اینکه بر حسب اسناد و مصادر اسلامی وقوع این حادثه قابل قبول نبود بسیاری از مردمان ضعیف الایمان از مسلمانان هم سخت گرفتار اضطراب و نگرانی شده بودند در روز قبل از روزی که بر حسب قول این منجّم باید زمین منهدم شود، در یکی از کوچه ها یا خیابانهای تهران بچه ها بازی میکردند یک نفر به بچهای که در بازی زیاد به اصطلاح فضولی میکرد گفت مگر نمیدانی که فردا زمین متلاشی خواهد شد؟
بچه گفت من هیچ نگران نیستم و اطمینان دارم که چنین حادثه ای رخ نخواهد داد برای اینکه میبینم مهندسی که نقشه خط آن قطار بین حضرت عبدالعظیم و تهران را داده است چنان آن را منظم کرده است که قطارها در آمدن و رفتن بهم تصادم ننمایند پس به طریق اولی مهندسی که عالم کون و ترتیب سیر اجرام و کرات را چنان مقرر فرموده است که بر خلاف نظمی که او معین کرده است حادثهای اتفاق نخواهد افتاد. آن روز گذشت و شب موعود آمد و زمین به هیچ چیزی برخورد نکرد، روز بعد روزنامه (ایران نو) جریان این سؤال و جواب را در روزنامهاش منتشر کرد.
باری از این رشته مطالب که پایان ندارد میگذریم.
با یادآوری (علویه معظمه) با خواندن این آیه: سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کنّا لَهُ مُقْرِنینَ
بدون اندیشه و بیمی بر هواپیما سوار شدیم.
آری منزه است خدائی که زمین و فضا و هوا و آهن و معدن و چیزهای دیگر را مسخر بشر نموده است. باید او را به پاکی و توانائی و دانائی یاد کرد که این استعدادات محیر العقول را به بشر عطا کرده است، و اگر آفرینش و عطای او نبود نه بشری بود و نه این همه ظهورات استعدادات که در واقع همه ظهور قدرت الهی هستند، و او را مینمایانند، و ما را به سر «ما رَاَیْنا شَیْئاً اِلاّ وَ رَاَیْنَا اللهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ» آگاه مینماید. همه از او است و همه به سوی او و آیات اویند.
در دیده تنگ مور نور است ز او
در پای ضعیف پشه زور است ز او
ذاتش سزا است مر خداوندی را
هر وصف که ناسزا است دوراست ز او
🔸سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
🔹 بخش دوم: یاد خدا
🌐https://www.saafi.ir/?p=1137
⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a
🆔 @Saafi_com
⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68
🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652
📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani
👇👇👇👇
تفکر و یاد خدا در هواپیما
اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ وَ اخْتِلافِ الْلَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْک الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النّاسَ، وَ ما اَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماء فَاَحْیا بِهِ اْلاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کلِّ دابَّه وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ المُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ اْلاَرْضِ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون
در هواپیما بهترین اشتغال یاد خدا و اندیشه در عظمت آفرینش است. در آیهای که تلاوت فرمودید به خلق آسمان و زمین و به کشتی که در دریا به نفع مردم حرکت میکند، و به ابرهای مسخر بین آسمان و زمین و آیات دیگر اشاره شده است.
در هواپیما این فرصت را دارید اکنون که از زمین به فضا صعود کردهاید، و ابرها را در زیر پای خود میبینید، در خلق آسمان و زمین و نظاماتی که در آنها است اندیشه کنید، و وسعت فضا را که اگر میلیونها سال هواپیماهای سریع السیر بتوانند در هر شرایط در فضا پرواز نمایند شاید به هیچ کجا نزدیک نشوید در نظر آورید، و ببینید که یکی از اموری که ذهن بشر ظرفیت آن را ندارد، و تصوّر آن در ذهن اگر محال نباشد محال گونه است همین فضا است.
آیا میتوانید فضا را تصور کنید؟ آیا میتوانید همین چیزی را که نمیتوانید تصوّر کنید انکار نمائید، و بگوئید فضا نیست و وسعتش موهوم است؟ پس آیا میتوانید حقایق دیگر را که عاجز از تصور آن هستید مثل روح و ملائکه و علم خدا و ذات خدا را انکار کنید، و به استناد اینکه نتوانستهاید آنها را تصور نمائید آنها را رد نمائید؟ آیا میتوانید صد میلیارد انسان یا درخت را در ذهن بیاورید؟
هم اکنون بعض رادیوها خبری به تفصیل دادند که کهکشانی کشف شده است که فاصله آن از کهکشانی که زمین ما در آن قرار دارد ده میلیارد سال نوری است آیا میتوانید ده میلیارد سال نوری بلکه یک میلیارد بلکه یک سال و یک ماه و یک روز بلکه یک ساعت آن را در نظر بگیرید؟ تازه این رادیو گفت این کهکشان در هر ثانیه چهارصد هزار کیلومتر از زمین دور میشود و در حرکت است.
بنابراین شما با مطالعه در فضا به این حقیقت میرسید که ناتوانی از درک بعض حقایق هرگز دلیل نفی آن حقایق نیست.
شما فرصت دارید که تفکر کنید و بیابید که این هواپیما و سیر و مسیر آن دلیل نظامی است که در این عالم برقرار است یعنی اگر این عالم نظام ثابت نداشت و جریانش بیحساب بود نه هواپیما ساخته میشد، و نه صنایع دیگر پدید میآمد و نه بشر به علومی که دارد مثل پزشکی و کیهان شناسی و گیاه شناسی میرسید تمام این علومی که انسان در رشتههای مختلف دارد فرع نظامی است که بر عالم مسلط و مستولی است.
نظامی که از رشتههای به ظاهر کوچکش علوم بسیار لطیف و دقیق و بزرگ پیدا شده است.
هر قسمت از وجودش علمائی را مشغول ساخته، و علمی به آن اختصاص یافته است. این نظام است که بشر را به این علوم راهنمائی کرده است.
فرصت دارید در ابرها در باران در هر چه به موجب تداعی معانی در اندیشه شما آمد بیندیشید حتی در این هواپیما که بر آن سوارید بیندیشید.
در آیهای که تلاوت کردید نام کشتی در ضمن آنچه آیات خدا است برده شده است اما اهل دانش و بینش میدانند که کشتی خصوصیت ندارد، کشتی آیه است اتومبیل هم آیه است، هواپیما آیه است، ماشین تحریر آیه است، ماشین چاپ آیه است، سفینه فضائی آیه است تمام علوم و صنایع و هنر بشر و هربیت شعر و هر سطر علم همه آیه میباشند و راه افزایش معرفتند و تفکر در هر یک از آنها سالک الی الله را به خدا میرساند.
بیندیشید در آن فکرها و عقلهایی که نقشه این هواپیما را میدهند، آن اندیشههایی که محصول آنها این اختراعات است. این نقشهها از کجا در ذهن آنها میآید؟ و چه کسی به آنها الهام میکند؟ این اشعار ادبی با آن لطایف و نکتههای پر از ذوق و سرشار از زیبائی و این صنایع شعری و هنرهای نقاشی از کجا بیرون میآیند و چگونه تولید میشوند؟
آیا همه اینها، و همه این علوم اثر ماده بیشعور و ظاهر وجود انسان و پوست و استخوان است؟
آیا این ذهن، و افکار مادی هستند یا مجرد. اگر مادی میباشند در کجا قرار دارند؟ اگر میگوئید در مغز قرار دارند چگونه عالم و این همه اشیاء کوچک و بزرگ در جسمی که یک میلیاردم آنها همه نیست جا میگیرند؟
اصولا این افکار بشر، و اینهمه علوم و ادبیّات، این بیانات شیوا، این اشعار شیوا و آبدار، این صنایع شعری، این همه لطایف با آن تعبیرات و مجازات و استعارهها، آن مضامین بسیار بلند عرفانی و غیره و غیره آیا مولود تعدادی سلول نفهم میباشند؟
آیا آن حقیقتی که از این امور لذت میبرد و زشتی و زیبائی و جمال و کمال را درک میکند و اظهار شوق و ذوق یا ابراز تنفر مینماید همین سلولهای مغز است یا باطن انسان و روح و حقیقت او است؟
آیا همین هواپیما دلیل عالم غیب نیست؟ دلیل این نیست که انسان فقط این پوست و گوشت و سلولها نمیباشد؟
آیا اینها همه دلیل بر وجود خدای آگاه و دانا و توانا نیست؟ آیا کسی میتواند با قاطعیت بگوید اینها همه اثر ماده است و ماورای ماده چیزی نیست؟
آیا کسی میتواند بگوید عالم و تمام این حقایق پوچ و پوک و بیهدف و بیهوده است؟ که اینها دلیل بر قصد از آفرینش این عالم نیست؟
آیا اینگونه اظهار نظر سفیهانه و غیر منطقی نمیباشد؟ آیا بشری که منکر این حقایق شود میتواند انکار خود را به یک شبه دلیل عقل پسند مستند سازد؟
قرآن میفرماید: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلا ذلِک ظَنُّ الَّذینَ کفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کفَرُوا مِنَ النّاِر «آسمانها و زمین و آنچه را بین آنها است باطل نیافریدیم این گمان آن کسانی است که کافر گردیدهاند پس وای بر کسانی که کفر ورزیدهاند از آتش.»
این آیه کریمه را نیز تلاوت فرمائید که متضمن حال بسیاری از مسافران هواپیما و سایر وسایل فضانورد و به طور کلی بیان کننده حال بیشتر افراد بشر است: «وَ کاَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّمواتِ وَ اْلاَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون؛ چه بسیار از آیه آسمانها و زمین که بر آنها میگذرند و ایشان از آن روگردانند.»
یک نکته تفسیری
در تفسیر این آیه احتمالی به نظر میرسد که چون ممکن است استظهار عرف پسند از آیه نباشد و العیاذ بالله تفسیر به رأی شود تذکر میدهیم که فقط یک احتمال است هر چند ممکن است در نزد اهل نظر احتمالی مقبول و قابل بررسی باشد.
احتمال این است که: آیه در عین حال که متضمن نکوهش کسانی است که به آیات خدا مرور مغرضانه دارند، و از آنها روگردانند اخباری از غیب است، چون مرور بر آیات آسمان به دو گونه قابل تصور است.
یکی به دیدن آنها یا شنیدن صدای آنها مثل اینکه ماه و آفتاب را میبینیم، و صدای رعد را میشنویم، و دیگر به مرور و گذشتن بر آنها مثل آنکه در کشتی سوار شده و بر دریا میگذریم، بر فلان درخت، فلان شهر، فلان کوه، فلان اقیانوس، فلان شخص مرور میکنیم. بدیهی است اطلاق مرور بر قسم دوم ظاهرتر است.
بنابراین مرور بر آیات آسمان آنچنان که امروز و در عصر ما با پیشرفت صنایع حاصل شده حاصل نبوده است، و بشر اکنون تا کره ماه، رفته به گردشهای کیهانی پرداخته است و با هواپیما نیز در فضا و آسمان پرواز میکند.
این مرور یک مرور حقیقی است که قرآن میفرماید: «ایشان از آن آیات روگردانند».
آیا این یک خبر از غیب، و آخرالزمان نیست؟ که این کفار و خدانشناسان بر بسیاری از آیات و نشانههای حق و پدیدههای جهان در آسمان و زمین خواهند گذشت، و از آن رو میگردانند.
غیر از این است که اینها که توانستهاند مرور بر این آیات بنمایند از آنها روگردانند؟ یعنی به غیب وجود آنها و آنکه اینها را آفریده توجه نمیکنند، و آنها را به عنوان آیه و با نظر عبرت تحت بررسی قرار نمیدهند، و به یاد خدای بزرگی که اینها را آفریده است نمیافتند.
آنچه مسخر انسان است
شخصی که بر هواپیما سوار میشود میتواند در این کرامتی که خدا انسان را به آن سرافراز کرده و زمین و آسمان را مسخر او قرار داده است تفکر کند، و بیندیشد که این مخلوق و پدیده به ظاهر کوچک با عقل و اندیشه خود چه تصرفاتی در زمین و فضا مینماید و چه کارهایی از او صارد شده و میشود که از حیوانات عظیم الجثه، و آفتاب و ماه و کوهها و اقیانوسها صادر نخواهد شد.
این چه امتیاز و چه استعدادی است که به انسان عطا شده است؟ و چه تاج کرامتی بر سرش نهادهاند؟ جا دارد به این شعر منسوب به امیر المؤمنین علیهالسلام مترنم شده و به خودش خطاب کند.
اَتَزْعَمُ اَنَّک جِرْمٌ صَغیرٌ
وَ فیک انْطَوَی الْعالَمُ اْلاَکبَرُ
وَ اَنْتَ الْکتابُ الْمُبینُ الَّذی
بِاَحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمُضْمَرُ
توئی تو نسخه صنع الهی
بجواز خویش هر چیزی که خواهی
و از اینکه نتوانستهایم از این همه استعداد استفاده کنیم و نعمتهای بزرگ خدا را رایگان و بیعوض به هدر دادهایم، و از آنان که در مراحل اظهار استعداد، و به فعلیت رساندن کمالات انسانی پیشتاز شدهاند عقب ماندهایم شرمنده و خجلت زده باشیم.
یقیناً در آینده چنان که در بعض روایات مربوط به عصر ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه و زمان حکومت جهانی آن حضرت به آن اشاره شده است بیش از اینها هویت و استعداد انسان ظاهر خواهد شد.
اما نکتهای در اینجا است که اسلام همه کمالات و همچنین کوشش برای تسخیر زمین و آسمان و ترّقی و پیشرفت مادی و معنوی را به انسان پیشنهاد نموده و او را به دنبال کردن اندیشههای ژرف، دلیر و گستاخ و به تسخیرات بیشتر امیدوار نموده است و چهارده قرن پیش نیل به پیشرفتهایی را که برای بشر محال شمرده میشد ممکن معرفی کرده و گذشت زمان هم نظر اسلام را تأیید مینماید و برای نمونه در این آیات شریفه دقت و تأمل نمائید.
اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکمْ ما فِی اْلاَرْضِ وَالْفُلْک تَجْری فِی الْبَحْرِ بِاَمْرِهِ وَ یُمْسِک السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی اْلاَرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم
اَلَمْ تَرَوْا اَنَّ اللهَ سَخِّرَ لَکمْ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ اَسْبَغَ عَلَیْکمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً
اَللهُ الَّذی سَخَّرَ لَکمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِی الْفُلْک فیهِ بِاَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ وَ سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ اِنَّ فی ذلِک لاَیات لِقَوْم یَتَفَکرُونَ
وَ سَخِّرَ لَکمْ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِاَمْرِهِ
بدیهی است مفهوم اینکه زمین و آسمان مسخّر انسان شدهاند تسخیر بالفعل نیست بلکه اشیاء را چنان آفریده است که تسخیر آنها برای انسان امکان پذیر باشد یا انسان را چنان آفریده است که میتواند این اشیاء را مسخر خود سازد به هر دو صورت مقصود تسخیر بالقوه است که به فعلیت رسیدن امروز از گذشته گستردهتر و کاملتر و ظاهرتر است.
مثلا برداشتن آب از نهرهای بزرگ مانند نیل و دجله و فرات و جیحون یک نوع تسخیر آنها است ولی کشتیرانی و سدسازیهای بزرگ در آنها نوع دیگر است.
همچنین تسخیر هوا و فضا و نور و آفتاب و زمین و معدن صورتهای متعدد دارد که به تدریج آنچه در قوه بوده به فعلیت میرسد.
و خلاصه هواپیما نیز یکی از نمونههای تسخیر اشیاء برای انسان است چنانکه تمام مظاهر صنعت و کشاورزی مظاهر همین تسخیر است؛
فَسُبْحانَ الَّذی جَعَلَ اْلاَشْیاءَ مُسَخَّراً للإنْسانِ، وَ اَکرَمَهُ بِالنُّطْقِ وَ الْبَیانِ وَ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ
🔸سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
🔹 بخش سوم: شهر جده
🌐https://www.saafi.ir/?p=1198
⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a
🆔 @Saafi_com
⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68
🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652
📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani
👇👇👇👇
ورود به جدّه
جده یکی از بنادر معروف و از شهرهای عربستان است و شهرت جهانی دارد. این شهر در هفتاد و سه چهار کیلومتری مکه معظمه واقع است و به صورت یکی از آبادترین شهرهای عربستان است که میتوان گفت تمام ساختمانهای آن قصور و کاخهای مدرن و مجهز به تمام وسائل عصری است.
این شهر که آبادی و عمران ظاهری آن روز افزون است از مراکز مهم تجارت و بازرگانی میباشد خیابانها و منازل آن انباشته از درخت و تماشائی و دیدنی است.
جمعیّت جده را در سفر قبل (1385 قمری) سیصد تا چهارصد و پنجاه هزار نفر تخمین میزدند و با این حساب میتوان گفت که فعلا تا نزدیک به میلیون قابل تخمین است.
سفارتخانهها همه در این شهر (و شاید هم ریاض) قرار دارند چون ورود ملل غیر مسلمان در مکه معظمه و حرم و مدینه طیبه ممنوع است، لذا مقرّ سفراء در شهر جده است، فقط سفرای مسلمان حق دارند به مکه معظمه و مدینه منوره مشرف شوند.
و اینکه گفتیم جده به صورت آبادترین شهرهای عربستان است برای این است که اینگونه آبادانی را که موجب افزایش تولید و بینیازی جامعه از خارج نشود و در خودکفائی و رسیدن به یک اقتصاد مستقل اثر نداشته باشد آبادانی نمیدانم بلکه عین خرابی و ویرانی میبینم اینگونه آبادی در شهرهای مدینه منوره و طائف و ریاض نیز هست.
اما جز اینکه تجمل و تفنن و اسراف و تبذیر را در کشوری که فقیر و بینوا بسیار دارد رایج کرده است و جز اینکه به عنوان ساختمانهایی که ساخته میشود و لوازم آنها جیب مهندسهای بیگانه را پر میکند و کالاهای آنها به مصرف میرسد پیشرفت حقیقی در امور کشور حاصل نشده است، و این ظاهرسازیها و بنای قصور و کاخها برای ترقی و تعالی کشور اگر مضر نباشد (که هست) مفید نخواهد بود.
باری قریب ساعت چهارده به وقت تهران و سیزده و نیم به وقت جده وارد این شهر شدیم و پس از انجام مراسم گمرکی که در حد متعارف بود در انتظار هواپیما برای عزیمت به مدینه منوره ماندیم.
برادران ستاد حج ایرانی آمدند و اظهار محبت کردند و بر حسب خواهش آنها به ستاد حج رفتیم، برخورد آنان با مراجعه کنندگان، اسلامی و دلسوزانه بود و با روی گشاده و مهربانی به مردم جواب میدادند و از کمکهایی که لازم بود و میتوانستند دریغ نمیکردند.
شعبه هلال احمر ایران نیز همین جا بود، این واحد نیز با کمی امکانات که داشت انجام وظیفه مینمود و بیماران مراجعه کننده را درمان میکرد و وجود این واحد در آنجا برای بیماران غریب نعمتی بود. نماز ظهر و عصر را در جدّه بجا آوردیم و ضمناً به مسائل شرعی که بعضی داشتند جواب داده شد.
مسائل شرعی
از جمله این مسائل حکم خروج از مکه معظمه بعد از عمره تمتع بود که اعضای گروهها از لحاظ آنکه موقع رفتن به مکه معظمه، و برگشت به جده نیاز داشتند این سؤال را مینمایند که بر حسب بعض فتاوی خروج از مکه پس از عمره تمتع قبل از محرم شدن به احرام حج تمتع جایز نیست و در صورتی که ناچار شود باید محرم به احرام حج شود و به جده و هر مکان دیگر که میخواهد برود و پس از مراجعت برای اتمام حج به عرفات برود، و چنانچه بدون آنکه محرم به احرام حج شود بیرون رود معصیت کرده و اگر در همان ماهی که عمره را بجا آورده مراجعت کند همان عمره کافی است و جایز نیست دوباره محرم شود و اگر پس از گذشتن سی روز از عمره اولی مراجعت کند باید در میقات محرم شود به احرام عمره تمتع، و چنانچه قبل از گذشتن سی روز مراجعت کند ولی در غیر ماهی که عمره اولی را به جا آورده مراجعت کرده باشد احتیاطاً محرم به احرام عمره تمتع شود.
فرودگاه جده و آسایشگاه حاجیان
مطار جده یعنی محل پرواز و به اصطلاح ایرانیان فرودگاه از نظر ظاهر بسیار وسیع و مجلل است و ظرفیت دارد که صدها هزار نفر در آن وارد شوند.
در این مطار بناها و مراکزی در فاصلههای مناسبی ساخته شده که در اختیار هیأتهای حج هر کشور و مؤسسات درمانی و راهنمائی آنها قرار دارد.
و در ایام حج هر ساعتی هواپیماهای متعدد گروههایی از حاجیان را در این مطار (فرودگاه) پیاده میکنند علاوه بر حاجیانی که از طریق زمینی و دریا میآیند.
پرواز از جدّه به سوی مدینه
قریب نه ساعت در جده منتظر هواپیما برای حرکت به مدینه منوره شدیم تا سرانجام حدود بیست دقیقه به ساعت 24 شب یکشنبه، جده را برای تشرف به مدینه منوره ترک کردیم در بین راه جده تا مدینه منوره حال شوق و شور و اشتیاقی که برای عاشقان روضه مقدسه نبویه «علی من حل فیها صلوات الله و تحیته» حاصل میشود غیر قابل توصیف است.
دقایق و ثانیهها را با بیصبری عجیب و انتظار شدید میگذرانند و دقیقه شماری مینمایند، و هر چه به رأس موعدی که قبلاً از سوی کارکنان هواپیما اعلام شده نزدیکتر میشوند شور و شوقشان افزونتر میگردد.
وعده وصل چون شود نزدیک * آتش عشق تیزتر گردد
حالات این بار یافتگان به روضه مقدسه مختلف است: بعضی از فرط خوشحالی گریه میکنند، بعضی با شعر و نظم و نثر رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم را مخاطب ساخته و به حسب حال و معرفت خود با آن حضرت گفتگو میکنند، و خود را در حضور مییابند، برخی به یاد خویشاوندان و نزدیکان و دوستانشان که آرزومند درک این سعادت بزرگند گریه مینمایند، بعضی هم چیزی نمیگویند و خاموشی اختیار میکنند، گوئی حرف و سخنی را که در خور این فوز عظیم، و مناسب عظمت مقام حضرت خاتم الانبیاء صلیالله علیه وآله وسلم باشد پیدا نمیکنند، و خود را حقیرتر از آن میبینند که در چنین مقامی ارفع و اقدس پا بر بساط حضور گذارند و خود را عرضه بدارند.
بعضی مبهوت و متحیرند، و گوئی باور نمیکنند که به چنین سعادتی نایل شوند که چند دقیقه دیگر به مدینه شهر وحی، شهر قرآن، شهر اسلام، شهر رحمه للعالمین و شهر علی، زهرا، حسن و حسین علیهمالسلام وارد خواهند شد.
خلاصه در بین اینگونه احساسات، ناگهان شهر مدینه منوره و قبهالخضراء همچون خورشید عالمتاب و برتر از آن چهرهنمائی میکند، و فریاد و غریو صلوات از مسافرین هواپیما به آسمان بلند میشود.«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد».
🔸سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
🔹 بخش چهارم: تاریخ سیاسی مدینه
🌐https://www.saafi.ir/?p=1402
⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a
🆔 @Saafi_com
⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68
🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652
📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani
👇👇👇👇
شهر نور
لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ
اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً
نزدیک به ساعت نیم بعد از بیست و چهار به وقت محلی هواپیما در مطار (فرودگاه) مدینه منوره فرود آمد، و با ابتهاج و شادمانی بی اندازه و خوشحالی زاید الوصف قدم در زمین مبارک مدینه منوره نهادیم و قلم با این تعبیر دور از ادب شکسته باد، نه قدم بر آن زمین مقدس گذاردیم که با هزاران عذر جسارت و گستاخی سر بر خاک آستان رسالت گذارده و زمین ادب را بوسیدیم، و خاکش را سرمه دیدگان نمودیم.
اگر امکان داشت که خود را از این بدن عنصری خارج کنیم و در اینجا با روح مجرد به زیارت ارواح پیامبران خدا و اولیا و قدسیان ملکوت اعلی و معتکفان حریم حرم با احترام نبوی نایل شویم هرگز به خود اجازه نمیدادیم پا بر این زمینی که مهبط ملائکه و مقدم شخص اول عالم امکان خواجه دو سرا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین و سیّده النساء و دو آقای جوانان اهل بهشت و سایر ائمه علیهمالسلام است بگذاریم و حداقل (سعیاً علی الرأس لا مشیاً علی القدم) را برمیگزیدیم.
سرزمینی که هر نقطه اش داستانی افتخارآمیز و تاریخی بهجت انگیز دارد اگر چه دشمنان بیدادگر از اسائه ادب به این زمین کوتاهی نکردند و در آن و حتی در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم جنایاتی مرتکب شدند که تاریخ انسانیت را سیاه نمود.
در طول تاریخ اسلام حکومتهایی که بر این سرزمین مسلّط شدند جز یک سلسله عملیات ظاهرسازی و عوام فریبانه که در مسیر سیاستهای خاص آنها بود نه فقط کاری انجام ندادند بلکه کوشش کردند مدینه منوره را از مرکزیت بیندازند چنانکه انداختند.
عبدالملک مروان یکی از حاکمان و طاغوتیان بنی امیه، کوشش میکرد حیثیت علمی و معنوی مدینه را از میان ببرد، زیرا به واسطه استقرار خاندان رسالت که در رأس آنها حضرت امام زین العابدین علیه السلام قرار داشت، و همچنین گروهی از تابعین و رجال علم مثل قاسم بن محمدبن ابی بکر موقعیت مرکزی خاصی داشت و مردم به مرکز حکومت که شام بود اعتنائی نداشتند، لذا عبدالملک گروهی از اراذل و اوباش را در مدینه ساکن گردانید تا کسانی که به مدینه میآیند از این شهر مقدس و مردم آن متنفر شوند، و کار تظاهر به فساد در مدینه الرسول به جائی رسد که از شعبی نقل شده است که گفت:
در حکومت عبدالملک وقتی به مدینه رفتم چنین و چنان دیدم که من کلام او را بازگو نکنم بهتر است، سپس هم همین بنی امیه جامع اموی را در دمشق بنا کردند، برای اینکه مردم از مدینه منوره و مکه مکرمه منصرف نموده و به آنجا متوجه نمایند و بلکه به جای کعبه معظمه به حج آن وادار سازند.
هر چه بود در این دورانها مدینه را که باید مرکزیتش استمرار پیدا کند از مرکزیت انداختند. نخست بنی امیه دمشق را مرکز قرار داد و سپس بنی عباس بغداد را و پس از آن هم عثمانیها اسلامبول را و در برابر آنها نیز خلفای فاطمی در مصر، قاهره و حکام اموی اسپانیا و اندلس را مرکز قرار دادند، و مدینه تقریباً در حد یک شهر متعارف در جهان اسلام تأثیر بیشتری نداشت.
و در بعض مواقع مثل عصر متوکل از آن هم به ظاهر پایینتر و مورد خشم حکومت بود، شقی ترین و ستمکارترین افراد را بر اهل مدینه حکومت میدادند.
اگر چه دمشق و بغداد و اسلامبول نیز اعتبار معنوی کسب نکردند و عقیده مردم را جلب ننمودند، اما از جنبه سیاسی و توابع آن اهمیّت یافتند و طاغوت مآبیهای مدائن و روم را به دمشق و بغداد و اسلامبول و دیگر شهرهای بزرگ منتقل کردند.
هر کس بخواهد بداند شهر مدینه منوره و مکه مکرمه در آن اعصار چگونه فراموش شده بود شهرهایی مثل بغداد و دمشق و وسایلی را که برای رفاه مردم و وسعت جهات اقتصادی آنها فراهم بود، و کاخها و بیمارستانها و مدرسههایی که در آنجا تأسیس میشد با وضع مدینه و مکه و مردم فقیر و گرسنه شبه جزیره مقایسه نماید.
در حالی که در بغداد و اسلامبول و شهرهای مشابه آنها و در اندلس کتابخانه ها و مدارس بزرگ تأسیس میشد و کاخهای مجلل و پرخرجترین میهمانیها و عروسیها و عیاشیها انجام میشد. برای مردم مدینه امکانات فراگرفتن و خواندن و نوشتن نبود.
و خلاصه این است که شهر مدینه که باید در طول چهارده قرن گذشته و بعد از این و در اعصار آینده مرکز و عالیترین مظهر فکر اسلام و نظام اسلام، و منبع نشر معارف اسلام درآید به وضعی درآمد که در اقصی نقاط عالم اسلام شهرهای بسیار در بینش و علم از آن پیشی گرفتند و مدینه را تحت الشعاع قرار دادند.