#خاطرات_شهید
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود
پـــرسیدم: «واسه چی؟»
گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــتالمال
نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همهش امانته!
گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟
دستش را باز کرد #چهار تا حبّه قند
خاکی تـوی دستش بود دم در چادر
تدارڪات پیدا ڪرده بود!
#شهید_مهدی_باکری🌷
#شهیدگمنام✨
#حاج_قاسم_سلیمانی🥀
🌷
#سردار رحیم نوعے اقدم ، رزمنده لشڪر ۳۱ عاشورا هم برادر آنها هستند ڪه جانباز ۷۰ درصد میباشند.
این۴ تا برادر همزمان و با هم و پیش هم درجبهه بودند
سلمان ، سلیم ، سلیمان ، و رحیم
#به روایت از برادر بزرگوارشان سردار رحیم نوعے اقدم (فرماندمون در جبهه) ڪه در ساعت ۳:۱۵ در سحر روز چهارم ماه مبارک رمضان سه شنبه ۹ اردیبهشت ماه سال ۹۹ در شبڪه ۳ سیما صحبت ڪردند در باره دوبرادر:
ما در عملیات ڪربلاے ۵ ، #چهار برادر بودیم ، سلیم ، سلمان ، سلیمان و من . دو روز به شروع عملیات پدرم از اردبیل تلفن زد و به سلیمان گفت : «شما چهار نفر از خانۀ ما در عملیات هستید و من طاقت چهار نفر را ندارم . سلیم و سلمان را هر طور هست بفرست بیایند.» سلیمان گفت :
- قبول نمیڪنند.
اگر شده دست و پایشان را ببند و آنها را در گونے بگذار و بفرستشان.»
- قبول نمیڪنند .
- اقلاً سلمان را بفرست .
سلیم و سلمان هر دو دانشجوے پزشڪے بودند.
موضوع را به برادرانمون سلیم و سلمان گفتیم و گفتیم شما دو نفر دانشجوے پزشڪے هستید . بابا هم خواسته ڪه به اردبیل برگردید .
گفتند #ما دوست داریم با شهادتمان🥀 پزشک روح مردم شویم😔