13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببينيد| نامش ستوده است؛ ستايش بر او
نماهنگ دوران كودکی حضرت محمد(ص) به روایت رهبرانقلاب
غار حرا، نزول فرشته وحی جبرائیل، آغاز خواندن کلام خدای سبحان تبارک و تعالی با نام قرآن کریم.
بنا به نقل مفسران و تاریخ نویسان قرآن کریم، در ۲۷ ماه مبارک رجب المرجب،
به امر خدواند متعال، جبرئیل امین در حالیکه حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در غار حرا در مکه مکرمه مشغول عبادت بودند ظاهر شدند و به این وجود نورانی سه مرتبه گفتند: بخوان.
بخوان به نام پروردگاری که خلق کرد( آفرید).
به آیات مبارکه سوره علق مراجعه شود.
اکنون در سالگرد آن روز مبارک هستیم، روزی که بزرگترین روزهای عالم است، روزی برای هدایت و رساندن مردم به سعادت و خوشبختی، روزی برای دعوت مردم به پرستش خدای مهربان، بخشنده، بی نیاز و توانمند و پرهیز دادن آنان از شرک و بت پرستی و تکیه ندادن به اجسامی که نه جانی دارند و نه اختیاری و نه قدرتی.
روزی برای به کمال رساندن مکارم و فضیلت های اخلاقی و دور کردن مردم از زشتی ها و بدی ها.
روزی که مولایمان امیرالمومنین امام علی صلوات الله علیه و مادر همه ی مومنان حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، دعوت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را لبیک گفتند و افتخار یافتند، اولین مردان و زنانی باشند که دین مبین و جهانی اسلام عزیز را پذیرفتند و تا آخرین لحظه عمر شریف خود مبلغ و مدافع پیامبر رحمت و پیام رسالت باشند.
عید مبعث بر همه ی مردم عالم، با هر دین و آیین و مذهبی که دارند مبارک باشد.
سربلند و پیروز و سعادتمند باشید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
این روزها
عجیب نیازمند
نگاه هایتان شده ایم!
نگاه از قاب چشم
مردانی که #چشم_هایشان خدا را منعکس می کند..
پرستوهای خان طومان
#رفتند_که_برگردند_ولی......
میگفت:
تو سوريه وقت خواب ندارم
وقتی هم میخواهم بخوابم
از شدت خستگی نمی توانم بخوابم انگار يک لشگر مورچه دارند از پاهايم بالا می آيند!
#شھید_محمودرضا_بیضایی
#یاد_شهـدا_باصلوات
گاهـی ...
فاصله ما و #شهدا
یه خمپاره است ؛
یه سیم خاردارِ به اسمِ #نَفْس !
از این ها که بگذریم ،
می رسیم ...
#جامـــــانده_ام
🌷 🌷
#نوروز ۹۲ همه ی خانواده به اتفاق محمدحسین عازم سفر حج عمره شدیم. یک شب🌙 وقتی برای نماز جماعت مغرب وعشابه "مسجدالنبی رفتیم قرار گذاشتیم بعد از نماز در صحن مسجد النبی یکدیگر را ببینیم.
همه کنار نزدیکترین دیوار به بقیع کنار هم نشستیم. طوری که شرطه ها به ما شک نکنند و ما را بلند نکنند❌
محمدحسین حال خوشی داشت شروع کرد به خواندن "روضه_مادر💔 روضه آتش و میخ و درودیوار و ما آرام گریه میکردیم😭 که شرطه ها متوجه ما نشوند. وقتی به ما نزدیک میشدند محمد حسین صدایش را پایین می آورد و وقتی از ما فاصله میگرفتند بلند روضه می خواند...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عید_مبعث✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک حججی دیگر غریبانه سر از تنش جدا شد
تصاویری از حضور شهید عزیزانی در جبهههای مقاومت
رزمنده شهید مدافع حرم و مداح اهل بیت اسماعیل عزیزانی معروف به حاج مهران در جاده حلب منطقه سراقب بدست تروریست های جبهه النصره اسیر و سر از بدنش جدا شد و به رفیقان شهیدش پیوست.
حیدر حیدر گویان واقعی شمایید که اقتدا به حیدر کرار کردید نه هتاکانی که درب حرمها را شکستند
🇮🇷
زخم عمیق شاهرگت، اثبات کرد...
در همین کوچه پس کوچه های تهران هم
می شود شهید شد...
اگر شهیدانه زندگی کرده باشی...
برادرم! روز آسمانی شدنت گرامی...🌸
#طلبهشهیدامربهمعروفعلیخلیلی
#سحر_شهریاری
🌴سنگر عشق🌴
زخم عمیق شاهرگت، اثبات کرد... در همین کوچه پس کوچه های تهران هم می شود شهید شد... اگر شهیدانه ز
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست
داستان شهادت علے خلیلے
..............................................
✅ حتمـا بخـونید داستانی بر اساس واقعیت👇🏻
یکی بود یکی نبود…
یه روز یه خـــــانم
مثل هر روز بعد از کلی آرایـــــش کنار آینه
مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد
و راهی خیابونای شهر شد...🛣
همینطوری که داشت راه میرفت ...👣
⚠️ وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد:
❌خواهرم حجابت !!
❌خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.
نگـــ👀ــاه کرد، دید یه جوون ریشوعه مذهبیه;
از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده.به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره😒
پسره سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید...👊
تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه ...
وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات.
بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.😒
پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت :
خدایا این کم رو از من قبول کن.
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد...😎
📲گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد.
❌فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت
🎡توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند.
🌒شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت ...🚙
لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده.پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید.
😱دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد😰
❌اما کسی جلو نمیومد
❌اینبار با صدای بلند التماس کرد
❌اما همه تماشاچی بودن
❌هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن
دیگه داشت نا امید میشد😭😣
که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه :
🗣 آهای ولش کن بی غیرت
😡 مگه خودت ناموس نداری ؟؟
وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو😞و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد👊 دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو و مذهبی✅
از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن👖از همونا که به نظرش افراطی بودن.افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه😭
ناخودآگاه یاد دیروز افتاد
اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:وقتی خواستن به زور سوارش کنند.همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت✋
همون ریشوی افراطی و تندرو
همون پسری که همش بهش میخندید..
اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود، بلکه یه مرد شجاع و باایمان بود👌
دیگه ازنظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود✌️
شهید علی خلیلی❤️
🎀شهادتت مبارڪــــ شهـــید امر به معروفـــ🎀
#شادی_روحش_صلواتـــــ
✅هرچقدر ارادت داری به شهدا این پست رو پخش کن