eitaa logo
سابقونی های قدیم
490 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
114 ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
درمسیر بهشت 🔶 ثبت خاطرات و سفرنامه اربعین ۱۴۴۴ موضوعات پیشنهادی برای ثبت خاطرات: ۱−اتفاقات گرفتن گذرنامه ۲−مهمان نوازی عراقی ها ۳−موکب ها ۴−شور و شوق زايران ۵− لحظه دیدار و... 🔷 نحوه ارسال : ۱− تهیه دفترچه درمسیر بهشت ویژه اربعین حسینی ۲−ارسال به شماره ۰۹۱۶۲۳۰۰۹۱۶ در پیام رسان ها ۳−منتشر کردن با هشتگ در اینستاگرام 😍 خاطرات و سفرنامه های برتر در کتاب "در مسیر بهشت" چاپ و منتشر خواهد شد 👈 در حین پیاده روی نیز خاطرات در کانال هیئت حرم منتشر خواهد شد @haram_esf 💠 بنیاد تربیتی قرآنی سابقون 🆔️ @sabeghon_ir
هدایت شده از خیمه مجازی هیئت حرم
25.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 شاید با خود بگویی: از خانه هم می‌توانم به حسین سلام دهم؛ از خانه هم می‌توانم زیارت اربعین بخوانم. چرا باید سختی چند روز پیاده‌روی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟ پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود: «به خدا که نمی‌توانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.» اگر من از خانه‌ام سلام دهم و تو از خانه‌ات سلام دهی؛ دیری نمی‌پاید که داستان کربلا از یادها می‌رود. پیاده روی اربعین کاری زینبی است. 🚩 هیئت دانش آموزی حرم 🆔 @haram_esf
هدایت شده از خیمه مجازی هیئت حرم
41.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ خوشا راهی که پایانش تو باشی 🚩 هیئت دانش آموزی حرم 🆔 @haram_esf
هدایت شده از خیمه مجازی هیئت حرم
♦️بخشی از سفرنامه اربعین آقای نریمانی سفرما صبح روز دوشنبه 14 شهریور ساعت 10:10 از خیابان صمدیه لباف آغاز شد اولین چالش ما در این سفر این بود که آیا من و پسرم همراه کاروان سابقون خواهیم بود یا خیر😞 که در آخرین لحظات یعنی صبح روز حرکت برگ تردد ما هم رسید و به کاروان ملحق شدیم👌🏻 در مسیر از شهر های داران ، الیگودرز گذشتیم و به شهر درود که رسیدیدم برای نماز و ناهار توقفی داشتیم در آنجا حاج آقا مصباح با پسرشان نیز به کاروان سابقون ملحق شدند سپس مجددا به حرکت ادامه دادیم و از شهر های خرم اباد ، اندیمشک و مریوان گذشتیم تا اینکه در ساعت 12 شب به پایانه مرزی مهران واقع در استان ایلام رسیدیم بالاخره به گیت های مرزی که بسیار هم شلوغ بودند رسیدیم 😨هنگام عبور از گیت های ایران برای افراد کاروان مشکلاتی ایجاد شد که یکی از آن ها حل شد 😃و دیگری حل نشد و اجازه عبور ندادند 😢سپس به سمت گیت های عراق حرکت کردیم که در آنجا نیز به برگ تردد من و پسرم ایراد گرفتند 😐که خوشبختانه پس از دقایقی حل شد با طی مسیری به ترمینال مرزی عرق رسیدیم که آنجا بسیار شلوغ و بی نظم بود و نور کمی داشت راننده اتوبوس عراقی که قرار بود مارا تا کاظمین ببرد را پیدا کردیم که در همان ابتدای کار به دلیل شیطنت های بچه ها عصبانی شد پس از آرام کردن او به سمت اتوبوس حرکت کردیم و حدود ساعت 2:30 شب به اتوبوس رسیدیم اما گروهی از کاروان که در مسیر عزیمت به مرز با خرابی اتوبوس مواجه شده بودند هنوز به ما نرسیده بودند و ناچارا همان جا در کنار اتوبوس به استراحت پرداختیم تا گروه دیگر نیز به ماملحق شوند ترمینال بسیار خاکی و کم نور و پرازسروصدا بود اما به دلیل خستگی زیاد همه خوابشان برد 😴تا اینکه حدود ساعت 5 صبح گروه دیگر رسیدند و سوار اتوبوس های 50 نفره عراقی آماده برای حرکت شدیم ♦️این داستان ادامه دارد ......