سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
#شهید_حمیدرضا_زمانی فدایی اباعبدالله الحسین (؏) ... شهیدی که فقط سَر و دست چپش را برای دختر ۳ساله ا
💢 #شهید_راه_ڪربلا
حمیدرضا متولد سال 1366 بسیجی دلاوری از حسین آباد (توابع اسلامشهر) از دوران نوجوانی به عضویت گردان 207 امام علـی (ع) درآمد . وی تراشکار زبردستی بود . شاید خـودش هم هرگـز نمی دانست این مهـارت او می تواند روزی در عـراق و سـوریه برای مقـابله با دشمنان اسلام مفید باشد.
با شروع جنگ در سوریه و عراق خود را موظف دانست که برای دفاع از حرم آل الله عازم آن دیار شود. وی سه دوره به مدت 45 روز به سـوریه رفت ، تـا اینڪہ حدود 2 ماه مانـده به محـرم خبرهـایی آمد ڪہ داعش ڪربلا را تهدید ڪرده و گفته ڪہ راه را بر زائریـن امام حسیـن (؏) خواهیم بست و حرمـی باقی نمیگذاریم. او این بار تصمیم گرفت که برای باز ڪردن راه زوار و دفـاع از حـرم به عـراق برود و بعد از حلالیت گرفتن از رفقا راهی کـربلا شد.
حمیدرضا سرانجـام در 4 آبان سال 1393 مصادف با اولیـن روز ماه محـرم در عملیات آزادسـازی شهر "جرف الصخر" که گلـوگاه مهم در تأمیـن امنیـت ڪربلا بـود بر اثر انفجـار تله انفجـاری در 35 ڪیلومتری ڪربلا به فـیض شهـادت رسید و مـزد نوڪری خالصانهاش را از اباعبـدالله (؏) گرفت ، همانطور که آرزو داشت، به ارباب اقتدا ڪرد ، پیکر ارباً اربای او سه روز زیر آفتاب سوزان ڪربلا مانـد. شدت انفجار به حدی بود که بدنش را در ڪربلا دفن ڪردند و فقط سـر و دست چـپ او را برای دختـر سه سالاش برگرداندند تا سنگ مزارش مرهـمی باشد برای دلتنگیهـای هلنـا و حمیدرضایی که هیچگاه پدر خود را ندید. حالا حمیدرضا دو مـزار دارد، یڪی در ڪربـلا و یڪی هم در قطعهی 26 بهشت زهرا (س) تهران.
" روحش شاد با ذڪر صلوات "
#بسیجی_مدافـع_حـــرم
#شهید_حمیدرضا_زمانی
#سالروز_شهـادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#كار_جنگ_اينطورى_پيش_رفت....
#روايتى_از_صبحانه_خوردن_غواصان.
🌷کافی بود فرمانده بگه: این کار باید انجام بشه، دیگه هیچ حرفی توش نبود. بچه ها مى رفتن دنبال انجامش. هر هماهنگی و تأمين کمبودی رو خودشون ردیف می كردن. فرماندهان لشکر، به آقا جليل فرمانده گردان غواصی یاسین، گفته بودن: هر چه سریعتر نیروها با فراگیری آموزش غواصی، برای عملیات در آب آماده بشن، دیگه از اونا گفتن و از نیروها به سر دويدن....
🌷یادمه یه روز صبح، نیروها رو با عجله به خط کردم و اسکله آوردم، حین پوشیدن لباس غواصی بودن که، مسئول تدارکات گردان، با وانت از راه رسید، منو صدا زد و گفت: چرا سهمیه صبحانه ی گروهانتونو نگرفتین!؟ تازه یادم اومد که، بچه ها صبحانه نخوردن! هیچکدوم از بچه ها هم، دم بر نیاورده بودن که، ما صبحانه نخوردیم! کجا ديدين تدارکات، برا دادن امکانات بدنبال نیروها بدود!؟ تفسیر عینی آیه قرآن را ميديدم: اگر اهل تقوا باشید!! دنيا به دنبال شما مى دود.
🌷گفتم: صبحانه چی هست؟ گفت: نون و پنیر. گفتم: نه، فرصت نداریم. کی مى خواد بنشینه، لقمه کنه، یه ساعت طول می كشه. از طرفی فكر كردم كه نمى شه با شکم خالى نيروها رو داخل آب برد و آموزش غواصی داد. دوباره پرسیدم: دیگه چی داری؟ گفت: پسته. گفتم: این که بدتر شد!! باید یکی یکی تا ظهر بشینیم پسته مغز كنيم!!
🌷....دیگه چی داری؟؟ گفت: عسل. آها عسل!! خوبه، با هر بسته بندی باشه، زود میشه مثل آب قورت داد! جویدن هم نمی خواد! وقتمونو هم نمی گيره! مقوی هم هست. گفتم: عالیه. همون عسلا رو بده؛ که یکهو طین بزرگ عسل رو دستم داد. همونی بود که دنبالش بودم.
🌷غواصا لباس پوشیده، آماده، رها شدن تو آب سرد کارون، به طرف پل مارد، فین می زدن و مثل قایق موتوری آب جزر رودخانه رو می شكستن و جلو می رفتن. حین حرکت، صدا می زدم، می اومدن به بدنه قایق آویزون می شدن! دهنشونو باز می كردن و من از رو قایق، توی دهنشون عسل می ريختم، مثل هواپیما كه تو هوا سوختگیری می كنه.
🌷....کار جنگ، اینجوری پیش رفت. تلاش شبانه روزی، به معنی واقعی کلمه....
❌ مسئولين حواستون هست، تلاش شبانه روزى!!!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
16.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیر قبه میرم به هوای فرج
دم لحظه لحظه دعای فرج
ان شا الله اربعین اقابطلبه بیاییم👌
🎼 #علی_فانی
تعجیل در فرج صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1