#دلــنوشـتـه_رمـضــان
#آخــریـن_افــطار....
✍ تمام شـــد دلبر رعناقد من!
تمام شــد سفره کرامتی که شاه و گدا را در کنار هم مهمان کرده بودی.
همان سفره ای که کنارش، گداتــرها برايت عزيزتر بوده اند.
🕊 تمام شـــد همه ثانیه های خیسی که تو را يكجا به آغوش من هدیه می کردند.
🕊تمام شــدتمام جرعه های آبی، که لحظه های افطار، هستیِ حسین را بر لبانمان زنده می کردند.
همه زمزمه هایِ أللّهمَّ لَکَ صُمنـــا
بهمراه یک قطره اشــک....و اَلـسلام علیک یا أباعَـبداللّه....
🌷وای دلبـــرم 😢
قلبم از لرزيدن، دست برنمی دارد
بهانه هایـش غم انگیزتر شده
اشک هایـش داغ تر شده
چه کنم، اگر رمضانِ دگر را نبینم؟ 😭
دستانم... هنوز خالی اند و قلبم هنوز بیمار!
🌷من هنــوز، به اجابت نرسیده ام
من هنـــوز یوسفم را ندیده ام
من هنــوز، یک نماز عید را به امامت او اقامه نکرده ام
🕊 تمام شـــد دلبــرم و چشمان ما همچنان براه مانده است. چشم براه روزی که، با نوای حیدری آخرین دردانه مادر بخوانیـــم :
🌷أللّـــهم أهل الکِبـْــریا و العَظَــــمَه...
🌷و أهــلَ الجـــودِ و الْجَبَـــروت...
🌷و أهــلَ الْعَفــــوِ و الَّــرحْـــمَه....
🌷یا اهـــل التّـــقوی....
آخرین افطار و اولین و آخرین دعــا
ما را به اشاره ی ظهورش، اجابت کن.
آمین یا رب العالمین 🙏
🌷همراهان گرامی کانال طاعات وعباداتتون مورد قبول حق انشاءالله🌷
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
سَحَرِ #هجدهم و مادر هِجدَه ساله آتش و هِیزُم و مِسمار و دَر و آلاله نالۂ فضه بیا در همه عالم پیچید
#دلنوشته_رمضان
سحر هجدهم...
✍ وامشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند..میدانی....
شق القمری در کوفه، درپيش است...
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است...
بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود...
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد..
یوسفم این روز ها، استخوان سوزند...
اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند...
علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است به محرابی میرود، که قرار است ماه را در آن بشکافند...
وااای... که درد این ثانیه ها پای قلمم را لنگ می کند...
یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام....
علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است...
من بی علی... هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام...
فاجعه ایست رمضان های بدون تو...
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم...
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...
تو بگو یوسفم....
شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
❣لیلةالقدر در پیش است...
و من فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم..
تقدیر مرا، به همین یک نشانه زیبا کن...
🖋سید پیمان موسوی طباطبایی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
╭─••✾••♡♡♡•✾•───╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰─••✾••♡♡♡•✾•───╯
#دلنوشته_رمضان
سحر هجدهم...
✍ وامشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند..میدانی....
شق القمری در کوفه، درپيش است...
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است...
بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود...
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد..
یوسفم این روز ها، استخوان سوزند...
اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند...
علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است به محرابی میرود، که قرار است ماه را در آن بشکافند...
وااای... که درد این ثانیه ها پای قلمم را لنگ می کند...
یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام....
علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است...
من بی علی... هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام...
فاجعه ایست رمضان های بدون تو...
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم...
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...
تو بگو یوسفم....
شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
❣لیلةالقدر در پیش است...
و من فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم..
تقدیر مرا، به همین یک نشانه زیبا کن...
🖋سید پیمان موسوی طباطبایی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
@saberin_shahid_ghafari1
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐