eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
1هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
115 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
این جمله را بارها ازش شنیده بودم: «معنی ندارد کسی بگوید من گرفتارم تا وقتی امام رضا(ع) هست» @bicimchi1
🔻یـا حضـرت عبـاس مـددے 🔹گفتم: فـایده ای ندارد، این منطقـه را بچه ها چنـدبـار گشتـه بودند اما مجیـد ول ڪن نبود. 🔸زیر لـب" یا حضـرت عبـاس مـددی" گفت و راه افتـاد رفت طـرف دیگر دشت، اولین بیلی که زد استخـوان ها پیدا شد. 🔹خاڪ ها را از روی ڪارتش کنار زدیم و فامیلی اش یـادم نیست اما اسمـش عبـاس بود، با قمـقـمه پـرآب. 🔸پشـت پیـراهنش نوشته بود: " فـدای لـب تشنـه ات یا ابـالفضـل." 📎جستجوگرنور 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🔻یـا حضـرت عبـاس مـددے 🔹گفتم: فـایده ای ندارد، این منطقـه را بچه ها چنـدبـار گشتـه بودند اما مجیـد
💠فاصله ما و عراقی ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند ؛ کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین معبر باز می کردیم برای پیش روی بچه ها. 💠هر چه تخریبچی رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک گردان می افتاد دست تخریبچی دل و جرائتی میخواست، این بار مجید داوطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد. 💠موقع برگشت تیر خورد همه فکر می کردیم شهید شده. هفت، هشت تیر خورد به شکمش. بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس شهدا و برگشتیم عقب، دیدیم هنوز زنده است.   💠 ۹ ماه تو کما بود. از پشت شیشه می رفتیم ملاقاتش باور نمی کردیم زنده از بیمارستان بیاید بیرون. شکمش باز بود و دل و روده اش معلوم بود. یک شب، تمام دکترهای بیمارستان مصطفی خمینی قطع امید کردند. 💠همان شب مادر و مادربزرگش رفتند امامزاده صالح نذر و نیاز. فردا صبح علایم حیاتی اش برگشت. همه تعجب کردند بعد از آن بارها به مادربزرگش می گفت: ” شما نگذاشتید من بروم” 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سوریه زیاد می رفتم. آخرین بار که مجید را دیدم، یک کاغذ داد دستم. گذاشته بود توی پاکت و چسب زده بود. گفت” بیاندازش داخل ضریح حضرت زینب سلام الله علیها. خیلی سفارش کن. حاجت بزرگی دارم.” وقتی برگشتم خبر شهادتش را دادند. حاجت بزرگش چه زود برآورده شده بود. 📚مجموعه یادگاران ╭─•┄❁•✾•❁┄•─╮ @saberin_shahid_ghafari1 ╰─•┄❁•✾•❁┄•─╯
شب جمعه ؛ رحمة‌الله به عشاق اباعبدالله❤️ 💢 داشت رو زمین با انگشت چیزی می‌نوشت رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته حسین......حسین....حسـین..... طوریکه انگشتش زخم شده بود! ازش پرسیدن حاجی چکار میکنی!؟ گفت: چون میسر نیست من را کام او عشق بازی می‌کنم با نام او..... ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @saberin_shahid_ghafari1 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐