همیشه میگفت:
میخواهم به گونهای شهید شوم
که حتی تکه هـای بدنم را
نتوانند جمعآوری کنند...
در مرحله دوم شناسایی منطقه عملیاتی
به همراه شهید شوندی و احمد بیابانی
به مناطق بازی دراز میروند که توسط
دشمن دیده و مورد هجوم قرار میگیرند.
خودرری آنها با گلوله توپ ۱۳۰ مورد اصابت
قرار گرفته و پیکر شان درآتش میسوزد.
پیکر محسن را به تهران بر میگردانند و
در قطعه ۲۶ بهشت زهرا(س) دفن میکنند.
اما زمانیکه حسین خدابخش یکی از همرزمان محسن میخواهد خودروی آتش گرفته را به
عقب برگرداند متوجه میشود تکهای از بدن
او در خودروی سوخته جامانده است.
تکه به جامانده بدن را در روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز یعنی مشهد شهید دفن می کنند تا محسن برای همیشه در غربِ
کشور ماندنے شود...
ولادت : ۱۳۳۶ تهران
شهادت : ۱۳۶۱ سرپل ذهاب
سمت : فرمانده عملیات سپاه غرب
#شهید_محسن_حاجی_بابا
#روحش_شاد_با_صلوات
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
جمله ای از امام خمینی که فرمانده را آرام کرد...
بعد از شهادت رجایی و باهنر، حاج محسن خیلی ناراحت بود. همان شب روی پشتبام خوابیده بودیم که ایشان رو به من گفت:
آرزو دارم من هم مثل آقای رجایی به شهادت برسم و پیکرم بسوزد.
خدا هم او را به آرزویش رساند و همانطور که دوست داشت به شهادت رسید.
یک خاطره را هم سردار داورزنی برایم تعریف کردهاند
میگفت: بعد از عملیات بازی دراز به همراه تعدادی از رزمندگان و فرماندهان غرب به خدمت حضرت امام رسیدیم.
در آن دیدار شهید حاجیبابا از ناهماهنگیها و کارشکنیهای بنیصدر خیلی ناراحت بود و میخواست این موارد را به خدمت حضرت امام برساند، اما وقتی که با آقا دیدار کردیم و شهید حاجبابا بهعنوان یکی از فرماندهان غرب، گلایههای خود را مطرح کرد.
حضرت امام یک کلمه گفتند که «برو انشاءالله درست میشود» با همین یک جمله، روحیه حاجیبابا به کلی تغییر کرد و انگار که همه غصههایش برطرف شده باشد، با روحیه بالایی به جبههها برگشت و کمی بعد هم بنیصدر از فرماندهی کل قوا خلع شد و از کشور فرار کرد.
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#شهید_محسن_حاجی_بابا
#شهید_دفاع_مقدس
سالروز شهادت
╭─••✾••♡♡♡•✾•───╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰─••✾••♡♡♡•✾•───╯
روزمان را متبرک میکنیم به یاد شهیدی با بدن هزار تکه و دو سنگ یادبود...
روز قبل شهادت رو به دوستش حسین میگوید:
اینجور شهادت که یک تیر به آدم بخوره و کشته بشه رو من بهش میگم شهادت سوسولی، شهادت سوسولی فایده نداره
حسین: خوب چه فرقی میکنه ؛ اینم شهادته دیگه
●محسن: میدانی آخه به این حال بری پیش آقا ابوالفضل بگی من یک تیر خوردم فایده ندارد
حسین: خوب حالا یعنی چی؟
●محسن: یعنی یک جوری آدم شهید بشود که هزار تکه بشود! آدم رو خواستند آن دنیا به حضرت ابوالفضل معرفی کنند خودت یک تیکه بدنت دستت باشه بگویی آقا من اینم
●به روز نکشید؛ زیر ارتفاع بمو (در منطقه سرپل ذهاب) یک گلوله توپ آمد صاف روی سقف ماشین؛ محسن به همراه 2نفر دیگر از فرماندهان محور(شوندی و بیابانی) به شهادت میرسند
شدت حادثه طوری بوده که پیکر او هزار تکه میشود
جنازه را جمع کرده به تهران میفرستند برای تدفین
مدتی بعد که باقیمانده ماشین را میآورند به محل قرارگاه فرماندهی؛ یک تکه دست از پیکر شهید را در آن پیدا میکنند،از پدر شهید اجازه میخواهند که آن را در همان منطقه جنگی تدفین کنند.
ازاین رو ایشان در دو نقطه سنگ یادبود دارد تهران و منطقه سرپل ذهاب
دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه میدهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
✍🏻به قول حاج حسین یکتا، شهدا میخواستن، میشد
گناه چکار کرده با ما که میخوایم و نمیشه😔
#شهید_محسن_حاجی_بابا
انتشار به مناسبت ماه #محرم
#امام_حسین
🌹 @saberin_shahid_ghafari1