روایتگری از دوران دفاع مقدس4_5818931914366518276.mp3
زمان:
حجم:
8.89M
.
.
روایت جبهه رفتن #حاج_حسین_یکتا
رفقا اصرار بر امر #حق داشته باشید
#بسیار_شنیدنی
#طنـز
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
یادش بخیر!چقدر سختی کشیدیم!
شبها فقط دو ساعت میخوابیدیم.
آنقدر گرم بود که انگار در حمام سونا بودیم، ولی خستگی همه را بیهوش میکرد اما بابایی همان دو ساعت را هم آرام نمیگرفت. دور میافتاد و به همه بچه ها سرمیزد.
تمام بچه ها را میشناخت
یک شب یکی از بچهها از شدت گرما رفته بود بالای کانکس ها خوابیده بود. حاجی فهمیده بود یکی کم است. خیلی گشته بود تا بالاخره صبح بالای کانکس پیدایش کرده بود.
صدایش زده بود که پسرم تو آن بالا چه کار میکنی؟
آن بنده خدا هم که مست خواب بود توی همانحال خواب و بیدار گفته بود:
حاجی داشتم دعای کومله میخواندم، خوابم برد.
حاجی خندید که:
اولاً کمیل، نه کومله
دوما نماز صبح که خواندی با چی وضو گرفتی؟
گفته بود: با آب. حاجی گفته بود پاشو بیا عزیزم توی کتری چایی بوده نه آب. تو با چایی وضو گرفتی و نماز خواندی!
#شهید_احمد_بابایی
سالروز شهادت
#طنز
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
باید از قافلهی عشق آموخت، جمع ضدین را... اشداء علَی الکفار و رحماء بینهم را...
یک بار خیلی جدی به یکی از دوستان گفت: «یادت هست یک بار عاشورا افتاده بود در ماه رمضان. همه تشنه و گرسنه سینه می زدند و لب ها از تشنگی وا رفته بودند. آن روز خیلی سخت بود.»
گفت: «نه یادم نمی آید.»
علی خندید و گفت: «آخر مگر ماه محرم در رمضان می افتد.»
📚بیا مشهد
#شهید_علی_سیفی
#ماه_رمضان
#طنز
📣 کانال رسمی شهیدمحمدغفاری
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯