eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
1هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
118 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻 نظرات وپیشنهادات🔻 ⚘️ @shahedesaber⚘️ 🔻خادم کانال🔻 ⚘️ @shahid_mohamad_ghafari⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀در خواستگاری از شغلش گفت و از سختی هایی که ممکن است به جهت شغلش داشته باشیم، و مهمترین چیزی که گفت این بود که دوست دارم همسر آینده من راضی و راز دار باشد، اگر گاهی نان شب نداشتیم بخوریم، کسی نباید بفهمد و اگر برایمان مائده آسمانی از آسمان آمد هم کسی نباید بداند و باید به آن چیزهایی که داریم راضی باشیم و همیشه شکر گذار... 🍀بعد از صحبتهایش فهمیدم که معرفتش خیلی بیشتر از آن چیزی هست که همیشه از خدا میخواستم. مهریه ام ۱۱۴ سکه و یک جلد قرآن کریم بود. روح الله خوش اخلاق و شوخ طبع بودند، دائم الوضو و دائم الذکر بودند، شبها قبل از خواب سوره واقعه می‌خواندند و صبح ها دعای عهد ایشان ترک نمیشد، به نماز اول وقت و جماعت و به نماز جمعه اهمیت زیادی می‌دادند، عاشق و مطیع امر رهبری بودند.   🍀یکی از چیزهایی که خیلی بدش می‌آمد غیبت کردن بود، روی چشم و هم چشمی و سنتهای غلط حساس بود، اگر مهمانی میرفتیم که چند نوع غذا داشتند، ناراحت میشد و می‌گفتند: با یک نوع غذا هم سیر می‌شدیم. وقتی چیزی می‌خرید توجه می‌کرد که فروشنده فرد مومن و حلال خور باشد، از فروشنده بی‌حجاب خرید نمی‌کرد، هر چند ارزانتر هم میفروخت، در مورد خمس خیلی دقت داشت، تاریخ خمسی مشخص داشت ؛ وقتی به کسی قرض میداد سعی میکرد کسی متوجه نشود، حتی من. 🍀زندگی نامه شهدا را میخواند و دوست داشت خودش و زندگیش را شبیه شهدا بکند، هر وقت شهیدی می آوردند، دوست داشت باهم و همراه محمد رسول در مراسمات شرکت کنیم، و به شوخی میگفتند: دفعه بعدی دیگه نوبت من هست که بروم. 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_
🔹 اولین باری که بعد از عقد بیرون رفتیم، سرمزار شهدا رفتیم، می­‌گفتند ما هر چه داریم از این شهداست، حتی وقتی باردار می‌شدم من را می­‌برد سر مزار شهدا و اگر شکلاتی روی مزار بود می‌گفت از اینها بردار که تبرک است، بخور که خداوند به ما اولاد صالح بدهد. 🔸هنگام زیارت شهدا همراه خود گندم می­‌بردیم می­‌گفتند این شهدا آنقدر پر روزی هستند که پرندگان به واسطه آن‌ها رزق و روزی می‌خورند و چون دوست داشتند بچه‌ها هم با شهدا ارتباط برقرار کنند کیسه گندم را به آن‌ها می­‌دادند و می­‌گفتند روی مزار شهدای گمنام بگذارید. 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
قامتِ دین راست خواهد ماند تا وقتی ڪہ سـروهـا ؛ روبرویِ یکه‌تازی تبر می‌ایستند ... https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ عاقبت بخیری یعنی : انتهای زندگیِ تو https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🔹آن روز از پدر خداحافظی کرد .از دیگر اهل خانواده حلالیت طلببید بعد ساکش را برداشت و درحالی که دستش را توی دست من گذاشته بود، قبل از رفتن ، هدیه ای را که برای خانواده خریده بود به آنها داد آنگاه نگاهش را به من دوخت و گفت : «مادر حلالم کن . آنجوری که دلم می خواست نتوانستم در خدمتت باشم . » 🔸دست در گردنش انداختم و گفتم : «خدمت امام زمان باشی .»از خانه که بیرون رفتیم ، مقابل در حیاط از زیر قرآن سه بار رد شد و بوسه بر کلام ا.. زد . وقتی می خواستم آب را پشت سرش بپاشم ، برگشت، نگاهش را به نگاهم دوخت و بعد خم شد بوسه بر دستم زد . بلند شد چند قدمی از من دور شد . 🔸همینکه می خواستم آب را بپاشم ، باز آمد و بوسه بر دستم زد. این کار را سه بار تکرار کرد . گفت : «ببخش مادر . مرا ببخش ، حلالم کن » 🔹وقتی برای آخرین بار چند قدمی از من دور شد . کاسه آب را در مسیر قدم هایش پاشیدم . برگشت لبخندی زد و دستی تکان داد. ✍ به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
‼️به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا وی را به اسارت ببرند، اما با شجاعت بی‌بدیلی این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. ‼️هم‌رزمان وی در مراسم اربعین او نقل می‌کردند، «اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمی‌کرد، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آن‌ها درمی‌آمد و خدا می‌داند برای بازپس‌گیری چقدر خسارت و شهید باید تقدیم می‌کردیم.» 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💠اینجانب دفاع از حرم اهل بیت سلام الله علیها را با علم و آگاهی به اینکه وظیفه هر مسلمانی دفاع از اهل بیت (ع) که همان اجر و مزد رسالت نبی اکرم است و در قران کریم آمده است انتخاب کردم و خدا را شاهد و ناظر میگیرم که مسائل مادی و هیچ‌اجباری در این راه نبوده است. 💠و به همسر و فرزندانم توصیه می کنم که همیشه و در همه حال پیرو ولایت ائمه اطهار و ولی فقیه زمان حضرت امام خامنه ای باشند و خود را مدیون دین مبین اسلام و رهبری و انقلاب بدانند... 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
✍ #ڪلام_شـ‌هید 💠اینجانب دفاع از حرم اهل بیت سلام الله علیها را با علم و آگاهی به اینکه وظیفه هر مسل
🔹حاج احمد علاقه زیادی داشت تا در مراسم پیاده‌روی اربعین حسینی (ع) شرکت کند، اما برای نظامی‌ها محدودیت‌هایی وجود داشت؛ او و چند نفر از همکارانش تصمیم می‌گیرند تا مقدمات رفتنشان را فراهم کنند، اما در میانه راه، این شهید مدافع حرم منصرف می‌شود و از دوستانش می‌خواهد تا پاسپورتش را تحویل اداره گذرنامه ندهند و از همان‌جا تصمیم می‌گیرد تا برای اعزام به سوریه اقدام کند. 🔸حاج احمد قبل از محرم و اعزام شدنش به سوریه برای علی پسرش خواستگاری می‌رود، اما چون زمان زیادی برای انجام مراسم عقد قبل از فرارسیدن ماه محرم نبود، خانواده‌ها تصمیم می‌گیرند تا بعد از محرم و صفر مراسم عقد را برگزار کنند. 🔹در بار آخری که حاج احمد به سوریه اعزام شده بود در روز ۸ ربیع الأول با من تماس گرفت و گفت: قرار بود جشن علی را ۱۷ ربیع الاول برگزار کنیم، اما تلاش کنید این مراسم زودتر برگزار شود که با درخواست حاج احمد و موافقت خانواده عروس قرار شد تا مراسم عقد در روز ۹ ربیع الاول در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علی‌ها برگزار شد که اینگونه هم شد. 🔸ابو معراج یکی از همرزمان حاج احمد بعد از شهادت او برای خانواده‌اش تعریف می‌کند بعد از آنکه خبر به حاج احمد رسید که خطبه عقد پسرش خوانده شد خوشحالی عجیبی داشت. 🔹حاج احمد روز عقد پسرش، قبل از جاری کردن خطبه عقد تماس می‌گیرد و به گفته فرزند ارشدش همان‌جا با همه فامیل تلفنی صحبت می‌کند و از آنجا که خادم بخش تنظیف حرم بود به یکی از خدام سفارش می‌کند که برای عروس و داماد دو فیش غذای تبرکی حرم تهیه کند. 🔸همسرش می‌گوید حاج احمد روز دهم ربیع الاول با من تماس گرفت و تأکید داشت که خرید‌های مراسم عروسی را هر چه زودتر انجام دهیم که شاید بعد‌ها فرصت نشود و من نمی‌دانستم که چند ساعت بعد قرار است عملیاتشان آغاز شود. 🔹حاج احمد جلالی نسب و رزمندگان جبهه مقاومت نقشه تکفیری‌ها برای اشغال تدمر به منظور تقویت نیروهایشان و ایجاد انگیزه مجدد در پی شکست‌های حلب و موصل را پی برده بودند و به همین دلیل او با همراهی شهید اکبرزاده برای شناسایی منطقه به خارج از این شهر می‌رود. 🔸یکی از همرزمان شهید جلالی نسب می‌گوید حمله تکفیری‌ها به شهر تدمر آغاز شده بود که یکی از پادگان‌های مستقر در آن منطقه که سربازان روسی در آن حضور داشتند عقب نشینی کردند و شرایط سخت و آتش داعشی‌ها گسترده شد. 🔹با دستور عقب نشینی یکی از بچه‌های فاطمیون پشت بی سیم می‌گوید رزمندگان ایرانی برگردند ما باید بمانیم که وقتی شهید جلالی نسب این گفت و شنود را می‌شنود تا آخر در خط می‌ماند. 🔸حاج احمد جلالی نسب در محاصره نیرو‌های داعشی قرار می‌گیرد و وقتی یکی از رزمندگان دچار مجروحیت می‌شود حاج احمد پشت خودروی زرهی جای او می‌رود و مشغول تیراندازی می‌شود که دقایقی بعد یک فروند موشک کوروز به خودرو وی اصابت می‌کند و حاج احمد به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید و آتش دشمن به قدری سنگین بوده که همرزمانش نتوانستند پیکرش را بازگردانند. 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
‼️زندگی ذلت بار را قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ و شهادت را بر ان ترجیح می دهم و همانطور که قلبم اگاه است به ارزوی خودم خواهم رسید . پس از کوشش فراوان که برای رفتن به جبهه داشتم و به هر دری می زنم تا بالاخره دری از درهای رحمت الهی گشوده شد این راه را انتخاب کردم وبه شما امت ، ای ملت رزمنده پیام آور خون شهیدان باشید. ‼️هیهات هیهات که 22 سال از عمرم  گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه‌ام ؛ هم رزمان ، برادران و خواهران عزیزم در هر حال پیرو ولایت فقیه باشید و همیشه روحانیت را سرمشق خود قرار دهید. انتقام خون شهیدان را از قدرت های شیطانی بگیرید. ‼️هر وقت دلتان گرفت به گلزار شهدا بروید و به مزارشان بنگرید ؛آن وقت درد خود را فراموش خواهید کرد .خواهرم به یاد خدا باشید و شما را سفارش میکنم که پاکی و حجاب و عفت را پیشه خود کنید و زینب وار با ناملایمات دست و پنجه نرم کنید. 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
❂○° °○❂ ‼️همیشه، دنباله رو خط رهبر باشید و هرگز از خط رهبرى، دور نشوید؛ زیرا منحرف خواهید شد و همیشه سعى کنید وحدت کلمه داشته باشید. خداوند، ریشه‌ی همه کفار را خواهد کند و خدا را شکر که ما وسیله‏‌اى شدیم براى این کار. ‼️اگر جدایى من از خانواده‏‌ام، دل‌هایى را به یاد خدا پاک مى‏‌گرداند؛ پس اى بهترین کسانم! از من دورى جویید. ‼️اگر با ریخته شدن خونم انسان‌ها آگاه مى‏‌گردند؛ پس بهاى آگاهى تمام انسان‌ها را با قطرات خونم بپردازید. ‼️اگر با گمنام مردن من، آیین خدا جاوید مى‏‌شود؛ پس جنازه‌ی مرا در دورترین نقطه، خوراک کرکسان کنید. ‼️اگر پیکر خونینم باید وسیله‌اى براى یاد خدا بودن شود؛ پس واى بر من اگر در خون خود خدا را نیابم. 📎غواص خط‌شکن 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
✒️ 💠انقلاب که پیروز شد، یک سال بعدش ازدواج کردیم. بعد هم مثل بقیه یک گوشه کار را گرفت. با بقیه دوستانش سپاه مشهد را راه انداختند. این‌‌قدر درگیر کار شده بود که زمانی که ازدواج کردیم معلم بچه‌های پرورشگاه بود. در قباله من، شغلشان را معلم ثبت کردند تا اینکه سپاه شکل گرفت. اسکلتش با زحمت این‌ها بود که سرپا شد. گاهی وقت‌ها یک ماه می‌شد خانه نمی‌آمدند. به خاطر فشار کاری فقط با چکمه می‌آمدند از جلوی در سلام می‌کردند و می‌رفتند. می‌گفتند در حال آماده‌باش هستم.» 💠آقا مهدی، فرمانده سپاه منطقه، شد، بعد به معاونت لشکر5 نصر رسید. اما از همه‌‌شان استعفا داد. می‌گفت: «زمانی که از ریاست ستاد استعفا دادم، برای خیلی‌ها در خور درک نبود. چرا ؟در پاسخ برایشان نوشتم : «فاصله زیاد ستاد تا شهادت، باعث دلسردی و رنجش شده بود ... » ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
   پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم : به دخترم دروغ نگویید ، نگویید من به سفر رفته ام !!!  نگویید از سفر باز خواهم گشت نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد  به دخترم واقعیت را بگویید. بگویید بخاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن ، سینۀ پدرت را نشانه رفته اند بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است. بگویید موشکهای دشمن  انگشتان پدرت را در سومار ، دستهای پدرت را در میمک ، پاهای پدرت را در موسیان ، سینه ی پدرت را در شلمچه ، چشمان پدرت را درهویزه ،حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر ، خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر  و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده اند ؛ اما ایمان پدرت در تمامی جبهه ها می جنگد. به دخترم واقعیت را بگویید ؛ بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند. بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند. چرا مادر دیگر نخواهد خندید ؛ چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است ؛ چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند... و چرا پدرش به خانه برنمی گردد ؛ بگذارید دخترم بجای عروسک بازی نارنجک را بیاموزد ... می خواهم دخترم دشمن را بشناسد  امپریالیسم را بشناسد   استعمار را بشناسد؛ به دخترم بگویید من شهید شدم... بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد  سلام مرا به دخترم برسانید ... و این اشعار را که نوشتم  برایش نگهدارید که بزرگتر شد خودش بخواند... 📎اولین روحانی خط شکن عملیات کربلای ۴ 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1