#اسارت
#روز_یازدهم
#زمینه
رو نیزه همسفرم شد
چشای خیس برادر
داره می بینه حسینم
چی اومده سر خواهر
خداکنه ، نبینه که ، چقد براش ، شدم پیر
نبینه که ، تو این مسیر ، چطور شدم ، زمین گیر
حسین من(۳) ، حسین جان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمیشه باورم اینکه
تو بند سلسله باشم
باید که مرهم زخم
یتیم قافله باشم
منم همون ، که ندیده ، سایه مو چشم آفتاب
به غربتت ، قسم حسین ، غربت ما ، رو دریاب
حسین من(۳) ، حسین جان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرت رو دیدم و سر رو
زدم به چوبهی محمل
عزیز بی کفن از تو
چگونه من بِکَنم دل
از تَرَک ، روی لبت ، صدای قرآن رسید
چوب جفا ، چه بی حیا ، بر لب و دندان رسید
حسین من،(۳)،حسین جان
#کارگاه_نوحه_الغوث
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sabk_alghoth