eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
387 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
12هزار ویدیو
99 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
مادران عاشورایی 🔹یک مادر، جوانی داشته باشد که تازه عروسی و زفاف کرده است و اتفاقاً باعروسش آمده است‏. 🖇 این مرد می‌آید خدمت اباعبدالله و از حضرت اجازه می‌خواهد. زن جوانی دامنش را می‌گیرد و می‌گوید: ای مرد! کجا می‌روی؟ مرا به چه کسی می‌‏سپاری؟ فوراً مادرش پیش می‌آید و می‌گوید: پسرم! مبادا با این حرف‌ها دست از یاری فرزند پیغمبر برداری که این یک امتحان الهی است. 🔹این است که به کار ارزش می‌دهد و این حادثه را درس آموزنده‌‏ای قرار می‌دهد که اگر هزارها سال هم مردم بنشینند باز ارزش دارد که حرفش را بزنند و درس بیاموزند و تعلیم و تربیت بگیرند. 🔹 این جوان می‌رود تا بالاخره شهید می‌شود؛ افرادی را می‌کشد و کشته می‌شود. 🔹مادرش بعد از اینکه اطلاع پیدا می‌کند پسرش کشته شد، چوبی را برمی‏‌دارد، می‌خواهد به جنگ برود که ابا عبدالله فرمود: «🌱ای زن! برگرد، جهاد از شما زنان برداشته شده است.🌱» دلیل بر اینکه او تحت تأثیر احساسات نیست اینکه تا امر آقا می‌رسد می‌گوید چَشم. 🔹دشمن وقتی می‌بیند که او مادر است، سر این جوان را از بدنش جدا می‌کند و به طرف او می‌اندازد. این مادر سر جوانش را به سوی آنها پرتاب می‌کند و می‌گوید ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمی‌گیریم. 🖇چهار پنج نفر هستند که همراه همسرشان در کربلا بوده‌اند. مرحوم شیخ محمد سماوی در کتاب ‏ابصار العین اینها را با نام و نشان ذکر کرده است. یکی از اینها مادرش هم هست. پانزده گفتار، ص 285📖🖊
عنایت امیرالمونین علی (علیه السلام) به مادر آیت الله حق شناس 🔷آیت الله حق شناس از مادر بزرگوارشان به نیکی یاد می کردند، و برای او طلب مغفرت داشتند، و خود را وامدار ایشان می‌دانستند. می‌فرمودند: «مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به خوبی قرآن و مفاتیح را می‌خواند، و حتی آیات مبارکۀ قرآن را در میان کلمات دیگر تشخیص می‌داد. او این فهم وشناخت را به خوابی که از امام امیرالمؤمنین علیه‎السلام دیده بود، مربوط می‌دانست. در آن رؤیا ایشان حضرت وصی (علیه‎الصلوه والسلام) را دیده بود که به او دو قرص نان می‌دهند. یکی از آن‎ها را شیطان می‌رباید؛ اما او موفق می‌شود که دیگری را حفظ کرده و بخورد. بعد از این که صبح از خواب برخاسته بود، دیگر می‌توانست قرآن را بشناسد، و بخواند.»   ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄