eitaa logo
پاتوق نوجوان
333 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
54 فایل
بھ نــٰام حق🌱 براۍ شڪل گیری هـویت جوان مهدوۍ در تنگنــٰاهای هویت نوجوانے ، در ڪنار شمــٰاییم🙃🌸 - خادم ڪانال؛ @Alil60 ۶۰۰.....🚗........۵۰۰
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹«مرضیه بدیحی»، همسر شهید مدافع حرم: «خواب دیدم شهید سید مجتبی علمدار با جوانی دیگر وارد کوچه‌ی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانه‌ی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.» 💕 روزی که عبدالمهدی به خواستگاری‌اش می‌آید، مرضیه همان کسی را می‌بیند که در آن خواب، شهید علمدار به او نشان داده بود. در همان جلسه‌ی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه می‌شود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانه‌ی شهید علمدار بوده و با بچه‌های بسیج‌شان به دیدار مادر شهید رفته است. 🔹 عبدالمهدی میگفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیت‌الله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیت‌الله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. 🔹وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسید ایشان دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت‌الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️ دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد آقا گفت: «حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذار. ✅ شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می‌کنید.» 🌷 ؛ در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید. "پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
  خلبان علی‌اکبر به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه موضوع: گزارش      اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمود‌ه‌ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوان‌یار سومی که قبلاً بوده‌ام برگردانید. در صورت امکان امر به رسیدگی این درخواست بفرمائید. باتقدیم احترامات نظامی خلبان علی‌اکبر شیرودی 9/7/1359 "پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
🔻 اولین کتابی که به زهرا داد بخواند، «سووشون» اثر سیمین دانشور بود. چند روزی بیشتر از ازدواجشان نمی‌گذشت. خندید و به زهرا گفت: «شخصیت‌های این داستان هم مثل من و تو اسمشان یوسف و زهراست.» زهرا کتاب را گرفت. دو سه مرتبه اسمش را تکرار کرد «سووشون...». به نظرش اسم عجیبی بود. بعد آن را کنار گذاشت و گفت: «کتاب خواندن، نقاشی، عکاسی و زبان! چقدر عجیب است! با این همه استعداد و روحیه هنرمندانه نمی‌توانم بفهمم تو چطور یک نظامی شده‌ای؟!» 🔸 یوسف لبخند زد و او ادامه داد: «حالا نقاشی و کتاب قابل قبول. این‌ها زندگی تو را از یکنواختی درمی‌آورند. اما کلاس زبان چرا می‌روی، آن هم در سطح پیشرفته؟ شب‌ها تا دیر وقت باید بیدار بمانی، سخت است. زبان به چه دردت می‌خورد.» 👈 یوسف با تعجب به او نگاه کرد و گفت: «هر وقت می‌خواهی کاری را شروع کنی، نگذار چراها و فایده‌ها بیایند جلو. چون آن وقت حتماً تو می‌روی عقب و یک کار خوب هیچ وقت شروع نمی‌شود.» 🔸سال آخر دانشگاه، زهرا یک تحقیق راجع به شیمی کریستالی داشت که باید بخشی از یک کتاب علمی را ترجمه می‌کرد. برای او کار خیلی سخت و وقت‌گیری بود. یوسف گفت نگران نباشد و کتاب را با خودش به شیراز آورد. یک هفته بعد متن ترجمه‌شده مقاله را پست کرد اصفهان. 🔸زهرا وقتی متن را خواند، دست‌هایش را در هم گره کرد، چانه‌اش را روی انگشتانش گذاشت و به جزوه ترجمه‌ شده خیره شد و گفت: «تو فوق‌العاده‌ای یوسف». 🔸 آن ترم متن ترجمه او در کلاس بالاترین نمره را گرفت. 📚 برگرفته از کتاب؛ تیک تاک زندگی براساس زندگی گلستان جعفریان ص۴۳
همیشه‌می‌گفت‌: اگر می‌خوای سرباز امام‌ زمان‌(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشی‌، باید توانایی‌ های خودتو‌ خیلی‌ بالا ببری‌! شیعه‌ باید همه‌ فن‌ حریف‌ باشه‌ و از همه‌ چی‌ سر در بیاره!! شهید‌محمد‌رضا‌دهقـان‌امیرے 🌿 "پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi
✳️ تاثیر کـــلام 🔻 علیرغم اصرار مسئولان و فرماندهان لشکر، راننده كاميونها می گفتند: «اگه ما رو اعدام هم بكنين، با اين همه مهمات به خط مقدم نمی رويم!» 🔸 وقتی صحبتها و اعتراضات آنها تمام شد، كاوه که تازه از راه رسیده بود و آنها هم اطلاع نداشتند که این جوان کم سن و سال فرمانده لشکره، به راننده‌ها گفت: «ما اينجا هيچ كس را با زور به خط نمی بريم، خيلی از اين بچه ها كه الان می بينيدشون، برای رفتن به خط گريه می كنن، سعی شون اينه كه از هم سبقت بگيرند.» بعد هم بدون اينكه يك كلمه درخواست ماندن از آنها بكند، گفت: «انشاا... سعی می كنيم بار كاميونها تون رو همين جا خالی كنيم.» كاوه وقتی ازدهام بچه ها را ديد، گفت: «بهتره بريم دفتر ما، بقيه حرفها را آنجا می زنيم.» 🔸 نيم ساعت نگذشته بود كه جلسه كاوه با آنها تمام شد و همه شان آمدند بيرون، بعضی هایشان داشتند گريه می كردند. گفتند تا آخرش هستیم .. 📚 با اندکی تغییر، برگرفته از کتاب؛ «حمــاسـه کــــاوه» گردآورنده؛ حمید رضا صدوقی "پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
💌 می‌گفت: از خدا خواستم بدنم حتی یک وجب از خاک زمین را اشغال نکند! آب دجله او را برای همیشه با خود بُرد... 🌹 پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
ازش پرسیدم : این همه به فقیران کمک میکنی چیزی برای خودت باقی می ماند؟! خیلی آرام گفت : من کاره ای نیستم . من فقط وسیله هستم . روزی دهنده خداست پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
بوی عطر عجیبی داشت نام عطر رو که می پرسیدیم جواب سر بالا می داد شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل می گفتم: السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام شهید حسینعلی‌ اکبری⚘🥀. پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
شهید فضل الله شمس الدینی در وصیت نامه خود اورده اند: از شهادت من بر اسلام و انتقلاب منت نگذارید.... شب و دلتون آروم🦋
میانِ‌مزارشان‌سرگردان‌کھ‌شد؎‌ دل‌حیرانت‌را‌برداروکنار؎‌بنشین، گردلت‌گرفت‌کمۍاشک‌بریز... نھ‌برا؎‌حال‌دلت،نھ!!! برا؎‌جـٰاماندنت:) آر؎‌!سخت‌است‌جـٰاماندن!' پاتوق نوجوان"🌿 -@sabkebandegi』.
💚✨ شھادت‌آغازخوشبختےاست‌ خوشبَختےاۍکھ‌پایٰان‌نَدارَد شھیدکھ‌بشوے خوشبَختِ‌اَبَدۍمیشَوۍ
شهـید محـمود رضـا بیضایی: به خودمان بقبولانیم ڪه در این زمـــان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم ڪه مـؤثر در تحقـق ظـــهور مـولا باشیم. و این همراه با تحمل مشڪلات مصائـب، سختی ها، غـــربت ها و دوری هاست و جـــز با فـدا شدن محقـق نمی شود حقیـــقتاً.