eitaa logo
پاتوق نوجوان
333 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
54 فایل
بھ نــٰام حق🌱 براۍ شڪل گیری هـویت جوان مهدوۍ در تنگنــٰاهای هویت نوجوانے ، در ڪنار شمــٰاییم🙃🌸 - خادم ڪانال؛ @Alil60 ۶۰۰.....🚗........۵۰۰
مشاهده در ایتا
دانلود
Majid Bani Fateme - Amoo Abbas (128).mp3
2.29M
🏴 عمو عباس... 🖇@sabkebandegi🖇 °•ݒـاتؤقــ ݩـۏجـۅۅڹـہاے ݕــاحــاݪ°•
🌷 *انسان‌های بزرگ* 🍃 ‌نوجوانانی که با ارزش‌ترین دارایی خودشون رو در راه خدا دادن... 🖇@sabkebandegi🖇 °•ݒـاتؤقــ ݩـۏجـۅۅڹـہاے ݕــاحــاݪ°•
پاتوق نوجوان
♨️ دوستی‌ها و دوری‌ها یکی از خطراتی که در دوره نوجوانی برای بعضی پدید می‌آید، دوستی‌های افراطی با هم سن و سال‌ها و دوری و حتی فراموشی خانه و خانواده است. نوجوان باید بداند دوستان هر قدر هم که باحال و مشتی باشند، باز نمی‌توانند جای خالی پدر، مادر، برادر و خواهر را برای ما پر کنند. 🌼 نسیم مهربانی داخل خانه و خانواده هم ملایم تر و هم ماندنی تر هستند. ما درون همین خانه و به کمک اعضای این خانه رشد و پرورش پیدا کردیم و همیشه به هم نیازمندیم. بر فرض که ما هیچ نیازی به افراد این خانه نداشته باشیم، باز خوب است یادمان باشد کسانی در این خانه هستند که نگران ما و چشم به راه ما هستند. کسانی که منتظرند ما سربلندشان کنیم و مایه افتخارشان باشیم. 🖇@sabkebandegi🖇 °•ݒـاتؤقــ ݩـۏجـۅۅڹـہاے ݕــاحــاݪ°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃امام خمینی [رضوان الله تعالی علیه] 💠 ، ایستادگی بر ارزشها و آرمانهایی است که در منطق به شفافترین و زلالترین وجه ممکن متجلی گردیده است. 📚 صحیفه امام؛ ج‏۱۷، ص ۴۸۲ 🖇@sabkebandegi🖇 °•ݒـاتؤقــ ݩـۏجـۅۅڹـہاے ݕــاحــاݪ°•
کلام استاد ره🔻 ☑️ عصر تاسوعا 🔹شمر با هزار نفر در همین روز تاسوعا وارد کربلا شد. دستور ابن زیاد هم بسیار اکید و شدید بود که به سرعت و فوریت باید اجرا بشود. عصر روز نهم است. عمر سعد برای اینکه از شمر کم نیاورده باشد و برای اینکه نزد ابن زیاد شهادت بدهند که دستور شما را خیلی خوب اجرا کرد فورا دستور داد که به لشکریان بگویید که حرکت کنند و همین الآن حمله کنند. 🔸نزدیک غروب آفتاب است. اباعبدالله (ع) در آن وقت در جلو یکی از خیمه‌ها در حالی که شمشیر را روی زانوهایش گذاشته و نشسته بود و دستهایش را روی شمشیر و سرش را روی دستش تکیه داده بود خوابش برده بود. یک وقت صدای همهمه لشکر و صدای سم اسبها و صدای بهم خوردن اسلحه برخاست، و سی هزار نفر مکمَّل شده بودند، درست مثل دریایی که موج بزند و بخروشد. اینها هم که [افراد جنگاورشان] یک جمعیت 72 نفری بودند که برخی از آنها هم بچه بودند. همه نفوسشان، زن و مرد و بچه‌شان شاید به صد نفر نمی‌رسید. آنها دور تا دور اینها بودند، حلقه را تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند. 🔹این صدا که پیچید، زینب(س) در درون یک خیمه بود، فورا بیرون دوید ببیند چه خبر است. تا این وضع را دید آمد سراغ اباعبدالله. آرام دست روی شانه اباعبدالله گذاشت، عرض کرد: برادر جان! این صداها را نمی‌شنوی؟ اباعبدالله سر را بلند کرد ولی بی‌اعتنا به این وضع. ظاهراً در همین جاست که فرمود: الآن در عالم رؤیا جدّم پیغمبر را در خواب دیدم و به من فرمود: حسینم! تو عن‌قریبٍ به من ملحق خواهی شد. (حالا اینجا ببینید دیگر زینب چه حالی پیدا می‌کند!) فورآ اباعبدالله از جا حرکت کرد و فرمود: برادرم عباس بیاید. اباالفضل آمد با دو سه نفر از بزرگان و خیار صحابه که از مشاهیر دنیای اسلام بودند، مثل جناب حبیب بن مظهّر و جناب زهیر بن القین. اینها همه صحابه پیغمبر بودند. فرمود: برادر! برو ببین چه تازه‌ای است، چه خبر است، سرشب وقت غروب اینها از ما چه می‌خواهند؟ 🔸ابی‌الفضل با این دو سه نفر رفتند و در مقابل لشکر ایستادند و اعلام کردند: بایستید، با شما حرف داریم. آنها هم ایستادند. فرمود: چه شده است، چه می‌خواهید؟ گفتند: امر قاطع از امیر ابن زیاد رسیده است که حسین باید یکی از دو کار را انتخاب کند: یا تسلیم، کت‌بسته او را تحویل ابن زیاد بدهیم یا جنگ. فرمود: پس شما بایستید، از جای خود تکان نخورید تا من بروم با برادرم در میان بگذارم. ابی‌الفضل می‌داند و شک ندارد که حسین چه راهی را انتخاب کرده است ولی به قدری در مقابل اباعبدالله باادب است که هرگز نمی‌خواهد از طرف خودش حرف بزند، می‌خواهد پیغام اباعبدالله را برساند. برگشت ولی آن دو نفر ایستادند، شروع کردند به صحبت کردن، پند و اندرز دادن، نصیحت کردن. اباالفضل بازگشت و گفت: برادرجان! چنین می‌گویند، حالا هرچه امر می‌فرمایید من همان را بگویم. فرمود: اما تسلیم، محال است من می‌جنگم تا در راه خدا شهید بشوم، ولی فقط یک موضوع هست تو با اینها در میان بگذار و آن اینکه الآن سر شب است، جنگ را بگذارند برای فردا. برادرجان! خدا خودش می‌داند که من که این جمله را می‌گویم نه برای این است که می‌خواهم شهادت را به تأخیر انداخته باشم بلکه می‌خواهم امشب را تا صبح با خدای خودم نماز بخوانم و راز و نیاز کنم. 🔹حضرت ابی‌الفضل برگشتند و فرمودند: برادرم می‌گوید من جنگ را انتخاب کردم ولی ما فقط یک استدعا از شما داریم، می‌پذیرید یا نه؟ و آن این است که امشب را به ما مهلت بدهید. عده‌ای فریاد کردند که خیر مهلت نه، امیر گفته است که بعد از اینکه نامه من رسید معطل نشوید. یک عده هم گفتند چه عجله‌ای است برای امشب، باشد فردا. در میانشان اختلاف افتاد. پسر سعد دید که کار به اختلاف کشیده است و اگر روی نظر خودش پافشاری کند ممکن است که در میان لشکر تفرقه بیفتد و بد بشود. گفت: بسیار خوب، امشب را ما مهلت می‌دهیم تا فردا. 📚آشنایی با قرآن، جلد ۱۰، ص۸۵ 🖇@sabkebandegi🖇 °•ݒـاتؤقــ ݩـۏجـۅۅڹـہاے ݕــاحــاݪ°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدقه برای سلامتی وجود حضرت ولی عصر علیه‌السلام فراموش نشه
ذکر مکرر این ایام برای بزرگترین حاجت‌ما✨ «يا كاشِفَ الكَرْب عَن وَجْهِ الحسين اِكْشِف كَربي بحق اخيك الحسين» جهت بر طرف شدن مشکلات بخوانیم اولین درخواست در این ایام فرج وظهور امام تنها و غریبمان امام عصر روحی فدا