شور_مهدوی
#ایام_پایانی_صفر
شهادت پیامبر و امام حسن و امام رضا علیهم السلام
امان از محنت / امان از غربت
الهی پایان / پذیرد غیبت
ابالزهرا را/ اذیت کردند
وصیت میکرد/ جسارت کردند
دید آزار از دست منافقان
به او دادند نسبت هذیان
جد تو شد مسموم زهر کین
آجرک الله صاحب الزمان
جواب: آجرک الله صاحب الزمان
مدینه کارش / فقط آزارست
پر از درد و رنج / غمش بسیار است
حسن تنها و/ حسن مظلوم است
شبیه جدش / حسن مسموم است
تابوت او بود و تیر و کمان
از جنازه اش خون گشته روان
جسمش زخمی و پاره کفنش
آجرک الله صاحب الزمان
رضا بی یار و حبیب افتاده
میان حجره غریب افتاده
بمیرم پا تا سرش میسوزد
تمام بال و پرش میسوزد
فاطمه آمده گریه کنان
جوادش بر سر و سینه زنان
جد غریبت دست و پا زند
آجرک الله صاحب الزمان
مرتضی کربلایی
السلام علیک یا رسول الله
سبک : ای صفای قلب زارم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
رحمةً للعالميني
وحی حق را تو امینی
کلِّ قرآنی و مولا
تو رسول آخرینی
سیه پوشِ غمت
زمین شد ای رسول
تویی آیات نور
تویی شأن نزول
با دلی پُر از تأَلُّم
بر لبت مانده تبسم
چشمت ای ام ابیها
زد به خاک غم تَیمُّم
اذانت را بگو
بلال امشب که من
نماز دیگری
بخوانم با حسن
در مدینه چه خبر شد
قلب زهرا شعله ور شد
با خبرهای سقیفه
داغ زهرا تازه تر شد
شروع فتنه ها
یِ تازه رو شده
مدینه ، تازگی
پر از زالو شده
استخوان ِ در گلویند
خار چشم اند و نَرویند
جز درون مُزبَله، این
طایفه ،چه زشت خویَند
به زهرا خیره ای
امیرالمومنین
نشسته آنطرف
مُغَیْره در کمین
رفتی و آتش مهیا
شد برای دربِ زهرا
آسمان می بیند امشب
رقص خشم شعله ها را
نگاهت مانده بر
نگاهِ فاطمه
شب است و لبْ پُراز
دعا و زمزمه
وَه چه اشباحُ الرجالی
در کمینند این حوالی
عزم خود را کرده ای جزم
بر امیر خود ببالی
مدینه بعد از این
گواه فتنه هاست
من ِ زهرا ،غریب
و تنها مرتضاست
من و یک دلْ ،شَرَر
من و چشمانِ تر
تو وُ پیکِ اجل
خدا حافظ پدر
◾نوحه ی سینه زنی
◾شهادت امام رضا(ع)
◾بنداول
تا ز دستان مامون زهر کین را چشیدم
بین کوچه عبا را روی سر میکشیدم
سر به زانو نهادم
یاد مادر فتادم(۲)
من رضایم رضایم(۳)
◾بنددوم
خواهر من کجایی در خراسان غریبم
داغ هجران رویت گشته اینجا نصیبم
زهر کین زد شراره
قلب من پاره پاره(۲)
من رضایم رضایم(۳)
◾بندسوم
از مدینه جوادم آمده در کنارم
وقت رفتن رسیده طاقتی من ندارم
ای علی اکبر من
نور چشم تر من(۲)
من رضایم رضایم(۳)
#مرتضی_محمودپور
.
#مناجات
#زمزمه
#امام_رضا
#سبک_همه_جا_بروم
درد دل میکنم با امام الرئوف
السلام علیک یا امام الرئوف
من نمک گیر کرمت هستم
آستان بوس حرمت هستم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.........
من چو ذره ام و تویی شمس الشموس
السلام علیک یا انیس النفوس
رو سیاه و پست و گنهکارم
به همه گفتم که تو را دارم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.....
روسیاه و بدم ولی راهم بده
به جوادت قسم تو پناهم بده
ضامن آهو به تو رو کردم
دست خالی که برنمیگردم
ای رضا جانم ای رضا جانم
......
از ازل عشق تو در سرشت من است
به خدا حرم تو بهشت من است
من دخیل پنجره فولادم
برس آقا جان تو به فریادم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.......
همه حاجتم از تو این است و بس
شب اول قبر تو به دادم برس
عرفه زوار حسینم کن
عتبه بوس کاظمینم کن
ای رضا جانم ای رضا جانم
........
ای فدای تو و آتش جگرت
چه شده که کشیدی عبا به سرت
چقدر در کوچه زمین خوردی
جان زهرا را بر لب آوردی
ای رضا جانم ای رضا جانم
.....
گوشه حجره ات دست و پا می زدی
مادر و پسرت را صدا می زدی
گر چه خاکی گشته سر و رویت
کس نزد با نیزه به پهلویت
ای رضا جانم ای رضا جانم
........
جدتان را زدند بین آن قتلگاه
فرقة بالسيوف فرقة باالرماح
مادرش ناله از جگر میزد
خواهرش بر سینه و سر میزد
......
#عبدالحسین ✍
#شهادت_امام_رضا
#حضرت_سکینه_زمینه
#زمینه
منم باقي مانده ء صحراي غمها
به ديدارت مي آيم اي تشنه بابا
من از باغت جاماندم
پس از تو اشك افشاندم
مصيبت ها مي خواندم
واويلا
.........
به همراه خواهرت آمدم گودال
لگد خوردم با چكمه من رفتم از حال
تنت را بي سر ديدم
زدم بر سر لرزيدم
گلويت را بوسيدم
واويلا
........
بهارم شد يكباره فصل پاييزي
اشاره شد بر من با قصد كنيزي
تو در طشت و من سويت
نظر كردم بر رويت
پر از خون بود گيسويت
واويلا
#مجتبی_صمدی_شهاب
یا سکینه
تو دختر حسین زهرایی
نور دل اهل تولایی
در کرم و سخا تو غوغایی
ای نور چشم شاه عالمین
بر ربابی تو نور هر دو عین
تالی عمه زینبت تویی
ای دختر مظلومه ی حسین
مولاتی سکینه بنت حسین۴
یا سکینه
مولاتنا تو روح ایمانی
تو حامی مکتب و قرآنی
بر تن مادرت رباب جانی
هستی از نسل ام النجبا
می نازد بر تو شاه شهدا
در سفر مدینه کربلا
بودی تو همراه خون خدا
مولاتی سکینه بنت حسین۴
یا سکینه
تو دیده ای امام بی یاور
تو دیده ای غرقه به خون اکبر
پیکر پاره شبه پیغمبر
دیدی بابا آمد کنار او
کم شد طاقت او قرار او
دیدی از ظلم و کینه ی عدو
گلگون از خون گشته عذار او
مولاتی سکینه بنت حسین۴
یا سکینه
مصیبتی زد به دلت آذر
به روی دست پدرت اصغر
به تیر حرمله شده پرپر
دل تو و عمه شده کباب
با دیدن اشک و آه رباب
دیدی اصغر روی دست پدر
رفته با تیر حرمله به خواب
مولاتی سکینه بنت حسین۴
یا سکینه
بودی تو در کنار خیر الناس
غربت او نموده ای احساس
وقت شهادت عمو عباس
تو دیدی جان او فدا شده
دستانش از پیکر جدا شده
تو دیدی فرق سقای حرم
با عمود آهن دو تا شده
مولاتی سکینه بنت حسین۴
یا سکینه
تو دیده ای همراه آل الله
در کربلا غربت ثار الله
ذکر لب تو بوده یا الله
تو دیدی پدر از فرس فتاد
سرش بر روی خاک غم نهاد
از ظلم و کینه های دشمنان
جانش را در راه خدا بداد
مولاتی سکینه بنت حسین۴
یا سکینه
دیدی پدر نقش زمین گشته
ز کینه بشکسته جبین گشته
گل علی فدای دین گشته
دیدی به سویش شمر دون دوید
در کنار او خنجرش کشید
در موج خون با شمشیر ستم
سر حسین را از قفا برید
مولاتی سکینه بنت حسین۴
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_سکینه_س