eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
3.5هزار ویدیو
142 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
.          🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》      خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷    
.          🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》      خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه 🌷                          🕊 قسمت پنجم                     《ویلای جناب سرهنگ(۳) 》 🌷دم در یادم آمد آدرس پادگان را بلد نیستم. یکدفعه ایستادم. زن هم ایستاد، ازش پرسیدم: پادگان صفر_چهار کدوم طرفه؟ حیران و بهت زده گفت: برای چی می خوای؟! گفتم: می خوام از این فرار کنم. گفت: به جوونیت رحم کن پسر جان، این کارا چیه؟ اینجا بهترین پول، بهترین غذا، و بهترینِ همه چیز را به تو می دن، .😉 🌷با غیظ گفتم: نه ننه، می خوام هفتاد سال سیاه همچین کیفی نکنم. وقتی دیدم زن می خواهد مرا منصرف کند که دوباره بر گردم، گرفتن شدم و از خانه زدم بیرون. خیابان خلوت بود و پرنده در آن پر نمی زد. فقط گاهگاهی ماشینی می آمد و با سرعت رد می شد.🚐.....🚙 🌷آن روز هر طور بود، بالأخره پادگان را پیدا کردم. از چیزهایی که آن جا دستگیرم شد، خونم بیشتر به جوش آمد، آن خانه، خانهٔ یک سرهنگ بود که من آن جا حکم یک گماشته را پیدا کردم. می شدم خدمتکار مخصوص آن زن که همسر یک جناب و بی غیرت بود! به هر حال دو سه روزی دنبالم بودند که دوباره ببرنم همان جا، ولی نشدند.🤨😐 🌷دست آخر آن سرهنگ با عصبانیت گفت: این پدر سوخته رو تنبیهش کنین تا بفهمه ارتش خونهٔ ننه_ بابا نیست که هر غلطی دلش خواست، بکنه. هجده تا توالت آن جا داشتیم که همیشه چهار نفر مأمور بودند، تازه آن هم چهار نفر برای یک نوبت. نوبت بعدی باز چهار نفر دیگر را می بردند، قرار شد به عنوان تنبیه، خودم تنهایی را تمیز کنم.😳 🌷یک هفتهٔ تمام این کار را کردم، تک و تنها و پشت سر هم. صبح روز هشتم ، گرم کار بودم که یک آمد سر وقتم. خنده غرض داری کرد و به تمسخر گفت: ها، بچه دهاتی! سر عقل اومدی یا نه؟ جوابش را ندادم. با کمال افتخار و سربلندی تو چشمانش نگاه می کردم. کفری تر از قبل ادامه داد: قدر اون ناز و نعمت رو ، نه؟ برّ و بر نگاش می کردم. گفت: انگار دوست داری بر گردی همون جا، نه؟🤨 🌷عرق پیشانی ام را با سر آستین گرفتم. حقیقتاً توی آن لحظه (عج) کمکم می کردند که خودم را نمی باختم. خاطر جمع و مطمئن گفتم: این هجده تا توالت که سهله جناب سرگرد، اگر سطل بدی دستم و بگی همهٔ این کثافتها رو خالی کن توبشکه، بعد که خالی کردی تو بشکه، ببر بریز توی بیابون، و هم کارم همین باشه، با کمال میل قبول می کنم،😊🌸 🌷ولی تو اون خونه دیگه پا نمی گذارم. عصبانی گفت: حرف همین؟ گفتم: ، اون جا نمی رم. بیست روز مرا تنبیهی همان جا گذاشتند. وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند، آخرش کوتاه آمدند و فرستادنم .☺️🦋 ...🔰
ساعت 22:30 ناشناس میذارم آنلاین باشید🤌🌱
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
آقا یه چند نفری داخل ناشناس گفتن فیلم کین پورش رو تحلیل کن و اینا والا 14 قسمته من ندیدم وقتشم ندارم ولی این سایت رو بخونید ... حواشی زیادی داره ... ولی به نظر من نگاه نکنید و‌به تعریف و این و اون نگاه نکنید ... فیلم هایی نگاه کنید به دانشتون ی چی اضافه بشه نه که برین یه فیلم ببینید بعد کلی سوال براتون پیش بیاد.... خلاصه نگاه نکنید ...
هدایت شده از حُبُّ‌ الْحُسِین♡
سلام رفقا🌿 انشاءالله که حالتون خوب باشه✨ در آمار ۱۹۰۰ یه محفل کوچیک داریم😅 درمورد یه ذکر پر استفاده😁 تو موقعیت های مختلف احتیاج میشه✨🤍 https://eitaa.com/joinchat/3506766123Cbd979a0ab5 همراهمون باشید انشاءالله🌱
. سلام دوستان چالش امشب برای اینکه هدیه مون آماده نشده چالش ما موکول میشه به شنبه ی دیگه 🙂 منتظر هستیم و باشید .
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
نیـٰاز‌به‌هیچ‌زبـٰان‌ شاعرانه‌ای‌نیست ربـنـا‌آتنـافی‌دنیٰـا ڪربلا..ڪربلا..ڪربلا💔:)
تولدت مبارک داداش ابراهیم...🎊😍 خوشحالی یعنی ماه تولدت با رفیق شهیدت یکی باشه:))'🌱 --------•|🤍🕊|•------- @sabkeshohadaa
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز ششم ┄═❁❈🌼❈❁═┄ 📘 #حکمت51 : عيب تو تا آنگاه كه روزگار با تو هم
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز هفتم ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄ 📒 : از دست دادن حاجت بهتر از درخواست كردن از نااهل است. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : از بخشش اندك شرم مدار، كه محروم كردن از آن كمتر است. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : عفت ورزيدن زينت فقر و شكرگزاری زينت بی نيازی است. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : اگر به آنچه كه می خواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران مباش. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : نادان را يا تندرو يا كندرو می بينی. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : چون عقل كامل گردد سخن اندك شود. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : دنيا بدن ها را فرسوده، ولی آرزوها را تازه مي نمايد؛ مرگ را نزديك ولی خواسته ها را دور و دراز مي سازد، كسی كه به آن دست يافت از آن خسته مي شود و آنكه به دنيا نرسيد رنج می برد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : كسی كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آنكه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد و پيش از آنكه به گفتار تربيت كند با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آنكه ديگری را تعليم دهد و ادب بياموزد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : انسان با هر نفسی كه می كشد، قدمی به سوی مرگ نزدیک می شود. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : هر چيز كه شمردنی است پايان مي پذيرد و هرچه را كه انتظار می كشيدی، خواهد رسید. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : حوادث اگر همانند يكديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابی می كنند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : (ضرار بن ضمره ی ضبایی از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد، معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت علی (علیه السلام) را در حالی ديدم كه شب پرده های خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مارگزيده به خود می پيچيد و محزون می گريست و می گفت:) ای دنيا! ای دنيای حرام! از من دور شو، آيا برای من خودنمایی می كنی؟ يا شيفته من شده ای؟ چنانكه روزی در دل من جای گيری؟ هرگز مبادا! غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازی نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتی نباشد، دوران زندگانی تو كوتاه، ارزش تو اندك و آرزوی تو پست است. آه از توشه اندك و درازی راه و دوری منزل و عظمت روز قيامت!