eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
141 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
همون‌امامی‌که‌داری‌فراق‌کربلاشو‌میکشی☝️🏻 اون‌اشکی‌که‌‌توروضه‌مجلس‌آقا‌میریزی ‌درسته‌خیلی‌ثواب‌داره‌♥️🔐 اما‌رفیق‌میره‌زیر‌اون‌خیمه‌ای ‌که‌ستون‌نداره‌و‌گم‌میشه😐🌿 اگه‌روزی‌یه‌جزء‌قران‌بخونی.... اگه‌نذر‌و‌نیاز‌بدی‌...و‌فلان‌و‌بهمان کلا‌هر‌کار‌خوبی‌که‌بکنی‌👀 میره‌زیر‌‌پارچه‌خیمه، ‌خیمه‌ای‌که‌ستون‌نداره‌،ارزش‌نداره🚶🏼‍♀️ منو‌ببین:) ادای‌بی‌حالا‌رو‌در‌نیار🤨☝️🏻 تو‌دلت‌سرِ‌کیفه🌝‌بدم‌سر‌کیفه فقط‌کافیه‌۲۰‌روز‌نماز‌بخونی☝️🏻 یه‌جوری‌ادامه‌این‌۲۰‌روز‌رو ‌نماز‌میخونی‌که‌‌چشم‌میگشایی‌میبینی عه‌یکساله‌ستون‌خیمم‌پا‌برجاست😻 یکساله‌دارم‌به‌لطف‌خدا‌نمازمو‌میخونم یکی‌از‌بهانه‌هایی‌که‌بعضی‌از‌رفقا برای‌نماز‌نخوندن‌میارن‌اینه‌که ما‌چون‌تو‌نمازمون‌توجه‌نداریم‼️ نمازمون‌قبول‌نمیشه... پس‌خوندنش‌چه‌فایده😐👐🏻 چشماتو‌باز‌کن‌یه‌لحظه رفیق‌این‌حرف‌خودِ‌اون‌شیطونه‌‌لامذهبه...💔 داره‌گولت‌میزنهههه دروغه‌حرفاش آیت‌الله‌مجتهدی‌تهراني‌♥️🔐 میفرمایند:نمازتو‌هلیکوپتری‌بخون🛸 (بدون‌حضور‌قلب) ولی‌اول‌وقت‌بخون...‌‌ ببین‌چه‌تاثیری‌داره‌تو‌زندگیت🤗 کم‌کم‌خودِ‌خودِ‌خدا‌یکاری‌باهات‌میکنه‌که‌ نمازت‌میشه‌پر‌از‌وجود‌خدا♥️ یکی‌از‌راه‌هایی‌که‌باعث‌میشه‌ نمازتو‌نخونی؛ اینه‌که‌بیوفته‌آخر‌وقت...💔 میدونم بعدش‌میگی‌الان‌که‌قضا‌شده‌دیگه ‌خوندن‌نخوندم‌فرقی‌نداره😬 رفیق‌بیا‌دم‌گوشی‌یه‌چیزی‌بهت‌بگم👀 اگه‌خدایی‌نکرده(‌زبونم‌لا‌در‌اتوبوس😬) نمازت‌قضا‌شد،مخصوصا‌نماز‌صبح خوب‌گوش‌کن‌به‌حرفم🤨 ‌زود‌تند‌سریع‌🚀 وضو‌بگیر‌قضا‌شوبخونااا🌚 نزار‌نمازای‌قضات‌رو‌هم‌بمونه‌ دم‌پیری‌تو‌بمونی‌و‌جناب‌عزرائیل‌(عرض‌ارادت) و‌یک‌تپه‌نماز‌قضا...!! برو‌بَچ😃و‌کلام‌آخر: اگه‌همیشه‌وضو‌داشته‌باشی🌚☝️🏻 باعث‌میشه‌تا‌شنیدی‌الله‌اکبر ‌با‌هلیکوپتر‌بشتابی‌به‌سوی‌نماز😻اینطوری‌هم‌نماز‌اول‌وقت‌میخونی ‌هم‌نمازت‌عقب‌نمیوفته‌و‌قضا‌هم‌نمیشه😎 ‌پس‌یادت‌نره‌اول‌وقت‌بخون ‌حتی‌شده‌هلیکوپتری🚁‌ التماس‌دعا‌رفیق👩‍🦯.. ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
شروع پست های و ...🌱#چیرکی زمینه و....
💗👩‍🦯_ 🧡_ 🌤_ _🌤 _🧡 _👩‍🦯 💗 ‌ برا رسیدن به هدفهات قدم بردار هر چند کوچیک قدم‌های کوچیک تهش میشن یه قدم خیلی بزرگ برا رسیدن به اونچه میخاستی نا امید نشووووو و با قدرت ادامه بده✨🔥💪🏻 '. 𝐈𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐍𝐚𝐦𝐞 𝐎𝐟 𝐆𝐨𝐝💛🌧 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
چطوری تندخوان تر بشم؟ 🧐 1️⃣ قبل شروع مطلب، یک دور روزنامه وار و سریع بخونش🤓. اینجوری دستت میاد این مطلب درمورد چیه و اینجوری سریع تر پیش میری😉. 2️⃣ بلند نخون!🤫 خود بلند خوندن باعث میشه انرژیت گرفته بشه و کند تر پیش بری😓. سعی کن آروم درس بخونی و با چشمت مطالب رو دنبال کنی👀. اینجوری هم تمرکزت بیشتره و هم سریع تر پیش میری😍💪🏻. 3️⃣به جای کلمه به کلمه خوندن، جمله‌ای یا پاراگرافی بخون📜. وقتی کلمه ای میخونی، تمرکزت کمتر میشه چون کلمه‌ها توی جمله معنی پیدا میکنن و هر کدوم به تنهایی، معنی ندارن➕. پس مطالعه ات ازت وقت بیشتری میبره🙄. اما وقتی جمله به جمله، یا پاراگراف به پاراگراف میخونی، هم مفهوم مطالب رو بهتر میفهمی و هم سریع تر پیش میری🧑🏻‍🏫. 4️⃣تمرین‌های تند خوانی رو انجام بده!🦾 خیلی از دوره‌های تندخوانی هست که میتونی ثبت نام کنی ک انجامشون بدی😎. تندخوانی یه مهارته که مثل هر مهارت دیگه‌ای با تمرین و تکرار به دست میاد🧐؛ توی دوره‌های تندخوانی یه سری تمرین های مخصوص هست که میتونی انجامشون بدی و سرعت مطالعه تو حتی تا ۱۰برابر افزایش بدی🥳👊🏻. 5️⃣از تکنیک های افزایش تمرکز مثل پومودورو استفاده کن🕹. بازه های مطالعاتی تو کوتاه انتخاب کن تا با بالاترین تمرکز بخونی👀. وقتی تمرکز داشته باشی، طبعا سریع تر میخونی و مطالب رو بهتر یاد میگیری. تمرکز بالا داشتن، سرعت مطالعاتیتو چندین برابر میکنه‌👨🏻‍🎓 6️⃣محل مطالعه و روش مطالعه‌اتو درست انتخاب کن👩🏻‍💻. جایی بشین که بیشترین تمرکز رو داری؛ مثل جایی که ساکت تره، آرامش بیشتری داری، وسایلی که حواستو پرت میکنن کمتر باشن و...🛋. همچنین باید بدونی هر درسی رو چطوری بخونی🤓. خوندن یه درس حفظی و محاسباتی قطعا مثل هم‌ نیس و باید روش خوندنو بلد باشی✋🏻. اگر خودت بلد نیستی میتونی از یه مشاور کمک بگیری😎 7️⃣برنامه ریزی درست داشته باش و برای تمام ساعت های روزت برنامه مشخص داشته باش!⏳ وقتی بدونی هر مبحث درسی‌رو باید چه روزی بخونی و تا چه ساعتی تمومش کنی، خودتو موظف میکنی که تا اون ساعت مطلب رو تموم کنی. 📚 😎💪 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
دعوا کن، ولی با کاغذت! اگر از کسی ناراحتی یک کاغذ بردار و یک مداد‍‍. هر چه خواستی به او بگویی روی کاغذ بنویس خواستی هم داد بکشی تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نه صدایت را...🍊🌱 آرام که شدی برگرد و کاغذت را نگاه کن، آنوقت خودت قضاوت کن؛ حالا می‌توانی تمام خشم نوشته‌هایت را با پاک کن عزیزت پاک کنی.🌊🌞 دلی را هم نشکانده‌ای و وجدانت را هم نیازرده‌ای، خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشیمانی؛ گاهی می‌توان از کوره‌ی خشم پخته‌تر بیرون آمد...!🐰✨ 📚 😎💪 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم اللـہ الرحمن الرحیم شروع رمان 🌱
♥️ _ قربون این مهربونیت خوب کردی بیدارم کردی وای عزیز دلم برات میکشید _ برو گولم نزن که حسابی ازت گله دارم اگه دلتنگ بودی چرا یه سر نیومدی پیشم ؟ _ عزیز جون میدونی که الان دانشگاهم ، بخدا وقت نمیشه _ خوبه ، خوبه پاشو بیا پایین اون روز و روز بعد بخاطر اومدن عزیز به دانشگاه نرفتم ولی روز دوشنبه دقیقا روزی که با امیر علی کلاس داشتم بعد از زدن یه تیپ خفن وارد دانشگاه شدم وقتی به ورودی دانشگاه رسیدم دوتا پسر از این جوجه تیغیا جلوم سبز شد . _ جووون عجب مالی شماره بدم خانم عصبی غریدم : _ گمشو بینم بابا ، چی تو خودت دیدی ؟ _ از ما به از این باش خانم باهات راه میام اون یکی که تا حالا نظاره گر بود گفت : _ کلاس نیا بابا معلومه اینکاره ای شماره بده هماهنگ کنیم خوش میگذره دیگه از عصبانیت دود از دماغم خارج میشد : _ برو شماره بده به مادرت ، بی شخصیت ، گمشو تا نرفتم حراست رو بیارم همون اولی کیفم رو گرفت و گفت : _ بابا حراست کیلو چند ؟ ناز نیا منکه میدونم از خداته هر کاری کردم نتونستم کیفم رو از دستش بکشم ، هنوز با پسرا درگیر بودم که امیر علی سر رسید : _ چخبره اینجا ؟
♥️ یکی از پسرا جواب داد : _ به تو چه بسیجی پاچه خوار چه کاره حسنی ؟ دست امیر علی به شدت روی صورت پسره فرود اومد به طوری که نتونست خودش رو کنترل کنه و به طرفی پرت شد . اون یکی بلندش کرد و دوتا پا به فرار گذاشتن گویا متوجه شدن زور شون به امیر علی نمیرسه . امیر علی بدون اینکه به من نگاه کنه راهش رو به سمت دانشگاه داد منکه تازه به خودم اومده بودم بهش رسیدم : _ آقای فراهانی ؟ بدون اینکه به من نگاه کنه : _ بله ؟ از نگاه نکردنش کلافه شدم ولی جواب دادم : _ میخواستم تشکر کنم بابت اینکه کمکم کردید _ خواهش میکنم کار زیادی نکردم وظیفه بود _ نه خوب فکر نمیکردم شما درگیر بشید . اصلا نمیدونستم کین ، ظاهرا اصلا دانشجو هم نبودن شانس من بین این همه دختر نمیدونم چرا به من گیر دادن ؟ کلافه پوفی کشید در حالی که به درخت پشت سر من نگاه میکرد گفت : _ ولی من میدونم چرا با تعجب گفتم : _ شما میدونید ؟ از کجا ؟ _ ببخشید که رک میگم ولی فکر نمیکنید ، که به خاطر ظاهرتون بود ؟
♥️ هنگ کردم ، این با چه جرعتی باز از تیپ من گفت ؟ خوبه دفعه قبل تته پته میکرد الان انقدر رو دار شده که رک میگه : _ ببخشید چی گفتی شما ؟ _ چیز خاصی نبود گفتم بخاطر ظاهرتونه که هرکسی به خودش اجازه میده به حریمتون دست درازی کنه عصبی گفتم : _ چی ؟ مگه ظاهرم چشه ؟ یعنی الان خودم رو یقه پیچ کنم دیگه کسی تیکه نمیندازه ؟ مزاحم نمیشه ؟ _ شاید تیکه بندازه ، ولی دیگه به خودش اجازه نمیده کیفتون رو بکشه و بگه بیا بریم _ مواظب حرف زدنتون باشید آقا _ ابروی بالا پروند و گفت : _ مگه این کار رو نکردن ؟ _ دلیل نمیشه از روی ‌ظاهر آدم رو قضاوت کنن _ چرا اتفاقا شما خودتون به هرکسی اجازه قضاوت میدید بعد یه نگاه به موهام انداخت و گفت : _ مثلا الان من میگم اصلا رنگ موهاتون قشنگ نیست عوضش کنید منو میگید اول تعجب کردم از اینکه به من نگاه کرد بعد یهو عصبانیت جای تعجب رو گرفت : _ به تو چه مگه من برای تو رنگ کردم که اینو میگی اصلا .... اصلا .... چرا به موهای من نگاه کردی پوزخندی زد و گفت :
پایان رمان....🌱
شروع کتاب سلام بر ابراهیم 👇📚