eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
141 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺           🇮🇷زندگینامه #شهید مصطفی صدرزاده🌷   
🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺           🇮🇷زندگینامه مصطفی صدرزاده🌷                     《قسمت سی و سوم》 یک روز...🕊 ، چشم که باز کردم از جا پریدم و گفتم: "وای خدایا کلاسم دیر شد! "خواب آلود گفتی: "صبر کن خودم می رسونمت! "خواب و بیدار لباس‌ پوشیدی، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. سر فاز یک شهرک زدی کنار: "چیزی شده آقا مصطفی؟ "بذار بخوابم عزیز، نور آفتاب خیلی اذیتم می کنه! عینک دودی دسته نگین دارم را دادم بهت: "بیا بزن به چشمت و من رو برسون."😎🌺 گرفتی و زدی، اما پشت سرت را گذاشتی روی صندلی ات: ". "وقتی مرا رساندی که ساعت امتحان گذشته بود، اما عینکم را پس ندادی و تا مدت ها می زدی. آقا مصطفی این عینک زنانه س! می دونم، حالا یکی از این عینک آبادانیا می خرم، هر چی نباشه بچه جنوبم! بعضی روزها هم از رختخواب بیرون نمی آمدی.☺️🌸 آقا مصطفی ساعت خودش رو کشت! مگه کلاس نداری؟دارم اما پول ندارم!غلتی می زدی و خروپف می کردی. 😴💚 . اگر دویست هزار تومان هم داشتی، تا می رفتی مسجد و بر می گشتی هزار تومان هم بیشتر ته جیبت نمی ماند. من هم دست به اختلاس می زدم. لباس هایت را که در می آوردی، پول هایش را بر می داشتم و دوسه تومانی ته جیبت می گذاشتم. بعضی مواقع متوجه می شدی: "سمیه جان، من مرد خونه هستم ها! نباید پول تو جیبم باشه؟🤨❤️ " و گر نه همه رو می بخشی! بیشتر در آمدم از راه شستن لباس های تو بود، وقتی می خواستم آن ها را در لباس شویی بریزم. آخرین اختلاس من همین تازگی ها بود، بعد از شهادتت. یکی از لباس هایت را از روی رگال بر داشتم که از داخل یکی از جیب هایت سی هزار تومان نصیبم شد.🥺🌷 : "عزیز، داری پنجاه شصت تومان به من بدهی؟"چشم هایم گرد می شد: "پولم کجا بود؟ کارتت رو خودت خالی کردی! "اذیت نکن اگه داری بده، قول می دم اگه تو سمیه منی، کمتر از سیصد هزار تومان نداشته باشی! نه به خدا ۲۵۰ هزار تومان بیشتر ندارم! می خندیدی: "دیدی گفتم داری! حالا بلند شو و برای حاجی ت بیار! "چشم! اگه جیبای شلوارت نبودن کجا این همه پول داشتم!😁🌼 می گذاشتم زیر فرش. سمیه پول داری؟ اون گوشه فرش رو بزن بالا. بعد ها که جایش را یاد گرفتی دیگر نمی پرسیدی و خودت می رفتی سراغش، اما من هم جایش را عوض می کردم. آه آقا مصطفی، عزیز دل، این پول، پول خودت بود، فقط می خواستم زن بودنم را نشان بدهم.😊❣ وقتی باردار می شود یکی از اولین کسانی که خبردار می شود، مادرش باشد. دوست دارد به خانه پدرش برود، در گوشه ای از اتاق، آنجا که آفتاب روشنش کرده، دراز بکشد و حس کند در گهواره است. 💞🦋 دوست دارد...🕊 .... ┄═❁🍃🪴🍃❁═┄ «سبک شهدا»♥️•𝑱𝒐𝒊𝒏⤹