eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
141 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
. 🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺 🇮🇷زندگینامه #شهید مصطفی
. 🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺 🇮🇷زندگینامه مصطفی صدرزاده🌷 《قسمت چهارم》 باز هم من وسجاد هوای شمال را داشتیم🕊..... 🇮🇷تا پایان دبستان، هنوز ثلث سوم تمام نشده می‌رفتیم مخابرات و به عزیز خبر می‌دادیم که بیشتر از یکی دو امتحانمان نمانده و را بفرست دنبالمان.😍 عزیز هم از پشت قربان صدقه مان می‌رفت و چَشم چَشمی می‌گفت و می‌داد بابابزرگ را راهی کند. ☎️ بابابزرگ می‌آمد، یکی دو شب می‌ماند، بعد من و سجاد را برمی‌داشت و با خودش می‌برد .😊 🇮🇷باز خانهٔ مادربزرگ بود و مرغ و خروس و اردک و دوزرده و نان‌های داغ تنور و بازی با غازها و اردک‌ها و خواندن و نشستن کنار درگاهیِ پنجره و تماشای بارانی که گرده افشانی می‌کرد و غریب به سینه مان می‌پاشید.🌧🌺 " خونهٔ مادربزگه،‌ هزار تا قصه داره!" خانه‌ای که فوقش هفتاد متر بود و به زور دوازده متر، اما برای ما بود.🏡 🇮🇷تابی فلزی گوشهٔ حیاط بود که وقتی سوارش می‌شدیم، ما را با خود تا دل می‌برد. ☁️🌥 بازی ما بچه‌ها، هفت سنگ و قایم باشک و گرگم به هوا بود. زن‌ها روی ایوان خانه‌ها می‌نشستند و بساط چای به پا می‌کردند. ☕️🫖 مادربزرگ هم گاه خانهٔ یکی از آن‌ها می‌رفت یا دعوتشان می‌کرد که بیایند. در این دورهمی های زنانه روی خوراک پزی، گوش فیل و خاتون پنجره و نان نخودچی می‌پختند.🍪 🇮🇷خانهٔ مادربزرگ همیشه از تمیزی برق می‌زد. این تمیزی از او به مادرم هم رسیده و حالا من هم سعی می‌کنم این را حفظ کنم.😊🌸 مادربزرگ برای صبح که بیدار می‌شد دیگر نمی‌خوابید. حیاط را آب و جارو می‌کرد، سفرهٔ صبحانه را می‌انداخت و با و نان و پنیر خانگی و گردو و حلوا اردهٔ مغزدار، از همه پذیرایی می‌کرد. 🧀🍞☕️ 🇮🇷بعد موهایم را آب و شانه می‌زد. انگار با بافتنشان آرام و قرار می‌گرفت. این بود. مادربزرگ سفره باز بود و . روزی نبود که خانهٔ کوچکش رنگ مهمان را نبیند. شاید هم برای اخلاق و رفتار پدربزرگ بود. هر که از برای کار و خرید می‌آمد، خانهٔ سید ابراهیم می‌شد. 💚☺️ پدربزرگ اهل هم بود و مادربزرگ هم دل و دماغ شنیدن داشت. بعدها هم که تو او را شناختی، بابابزرگم را می‌گویم، مریدش شدی. می‌رفتی شمال تا از او برنج بخری و برای فروش بیاوری تهران. 🇮🇷به قول خودت شده بود ﷼مرادت. چقدر از رفتار و کردارش تعریف می‌کردی! از اینکه چطور کباب چنجه درست می‌کند، چطور گوشت‌ها را در اناردان می خوابانَد، چقدر ضرب‌المثل بلد است و چه دود و دمی دارد!💙💜 🇮🇷آن‌قدر مریدش شدی که بعدها اسم جهادی ات را گذاشتی . اولین بار که از زبانت شنیدم وقتی بود که از آمده بودی. گفتم:" تو که اسم بابابزرگ من رو روی خودت گذاشتی، حداقل فامیلی ش رو هم می‌گذاشتی! چرا گذاشتی سید ابراهیم احمدی؟ خب می‌گذاشتی سید ابراهیم !" 😊💚 خندیدی، از همان خنده‌های.... باز هم من وسجاد هوای شمال را داشتیم🕊..... 🇮🇷تا پایان دبستان، هنوز ثلث سوم تمام نشده می‌رفتیم مخابرات و به عزیز خبر می‌دادیم که بیشتر از یکی دو امتحانمان نمانده و را بفرست دنبالمان.😍 عزیز هم از پشت قربان صدقه مان می‌رفت و چَشم چَشمی می‌گفت و می‌داد بابابزرگ را راهی کند. ☎️ بابابزرگ می‌آمد، یکی دو شب می‌ماند، بعد من و سجاد را برمی‌داشت و با خودش می‌برد .😊 🇮🇷باز خانهٔ مادربزرگ بود و مرغ و خروس و اردک و دوزرده و نان‌های داغ تنور و بازی با غازها و اردک‌ها و خواندن و نشستن کنار درگاهیِ پنجره و تماشای بارانی که گرده افشانی می‌کرد و غریب به سینه مان می‌پاشید.🌧🌺 " خونهٔ مادربزگه،‌ هزار تا قصه داره!" خانه‌ای که فوقش هفتاد متر بود و به زور دوازده متر، اما برای ما بود.🏡 🇮🇷تابی فلزی گوشهٔ حیاط بود که وقتی سوارش می‌شدیم، ما را با خود تا دل می‌برد. ☁️🌥 بازی ما بچه‌ها، هفت سنگ و قایم باشک و گرگم به هوا بود. زن‌ها روی ایوان خانه‌ها می‌نشستند و بساط چای به پا می‌کردند. ☕️🫖 مادربزرگ هم گاه خانهٔ یکی از آن‌ها می‌رفت یا دعوتشان می‌کرد که بیایند. در این دورهمی های زنانه روی خوراک پزی، گوش فیل و خاتون پنجره و نان نخودچی می‌پختند.🍪 🇮🇷خانهٔ مادربزرگ همیشه از تمیزی برق می‌زد. این تمیزی از او به مادرم هم رسیده و حالا من هم سعی می‌کنم این را حفظ کنم.😊🌸
مادربزرگ برای صبح که بیدار می‌شد دیگر نمی‌خوابید. حیاط را آب و جارو می‌کرد، سفرهٔ صبحانه را می‌انداخت و با و نان و پنیر خانگی و گردو و حلوا اردهٔ مغزدار، از همه پذیرایی می‌کرد. 🧀🍞☕️ 🇮🇷بعد موهایم را آب و شانه می‌زد. انگار با بافتنشان آرام و قرار می‌گرفت. این بود. مادربزرگ سفره باز بود و . روزی نبود که خانهٔ کوچکش رنگ مهمان را نبیند. شاید هم برای اخلاق و رفتار پدربزرگ بود. هر که از برای کار و خرید می‌آمد، خانهٔ سید ابراهیم می‌شد. 💚☺️ پدربزرگ اهل هم بود و مادربزرگ هم دل و دماغ شنیدن داشت. بعدها هم که تو او را شناختی، بابابزرگم را می‌گویم، مریدش شدی. می‌رفتی شمال تا از او برنج بخری و برای فروش بیاوری تهران. 🇮🇷به قول خودت شده بود ﷼مرادت. چقدر از رفتار و کردارش تعریف می‌کردی! از اینکه چطور کباب چنجه درست می‌کند، چطور گوشت‌ها را در اناردان می خوابانَد، چقدر ضرب‌المثل بلد است و چه دود و دمی دارد!💙💜 🇮🇷آن‌قدر مریدش شدی که بعدها اسم جهادی ات را گذاشتی . اولین بار که از زبانت شنیدم وقتی بود که از آمده بودی. گفتم:" تو که اسم بابابزرگ من رو روی خودت گذاشتی، حداقل فامیلی ش رو هم می‌گذاشتی! چرا گذاشتی سید ابراهیم احمدی؟ خب می‌گذاشتی سید ابراهیم !" 😊💚 خندیدی، از همان خنده‌های.... ... ┄═❁🍃🪴🍃❁═┄ «سبک شهدا»♥️•𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
📌نزدیک یک هفته بود که بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش میزد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به و ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم... 📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون و ملحفه توی خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ... 📌شبها می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. استاد قرانمون بود. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره بخونیم... شهید علیرضا قلی پور 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گسیل گسترده‌ی تکفیری‌های عثمانی - صهیونی به خطوط مقدم درگیری‌ها در غرب حلب علیه ارتش سوریه و محور مقاومت ‼️ زمین بازی را تغییر داد! ✍ با شکست ارتش صهیونی در نابودی مقاومت ، دوباره پروژه‌ی تکفیری‌ها در سوریه، آغاز به کار کرد! 📌 هرچند که در چهار سال گذشته، جبهه‌ی آرامش نسبی داشت، اما مدتی بود که داعش، تکفیری‌ها، معارضین و مخالفین، در سوریه فعال شده بودند! ⚠️ هسته‌های مخفی داعش در بیابان‌های حمص و دیرالزور، تحریرالشام در ادلب، ارتش آزاد در شمال حلب، قسد در حسکه، طایفه‌ی در سویداء، هسته‌های تروریستی تکفیری در ، آمریکایی‌ها در دیرالزور و البوکمال، صهیونیست‌ها در حمص و دمشق و مرزهای لبنان، در سالهای گذشته، خصوصا در چند ماه و چند هفته‌ی اخیر، فعالیت‌های مخرب زیادی علیه حکومت سوریه و رقم زده بودند! 🔥 اما اکنون درگیری‌ها در سوریه شدت گرفته و تکفیری‌های وابسته به از به مواضع ارتش سوریه در غرب حمله کرده‌اند. از شرق و شمال حلب، تروریست‌های گروه‌های مختلف برای درگیری با ارتش سوریه و نیروهای مقاومت، در حال انتقال نیرو هستند! 💥 نیروی هوایی سوریه در کنار جنگنده‌های و پهپادهای ، تلاش دارند تا تروریست‌های مجهز چندملیتی وابسته به شاه خائن عثمانی (عمدتا ترک‌های تکفیری چچن، قفقاز، ازبک، تاجیک و اویغور چین) را درهم کوبیده، جلوی پیشروی را بگیرند. ⚠️ که بعد از نابودی سوریه، نوبت به و ایران خواهد رسید! ❤️ السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🇮🇷🇵🇸
. ‏صفوف دشمن رو می‌بینید؟ همه اومدن آمریکا اسرائیل داعش القاعده التحریر ترکیه اهل سقیفه منافقین سلطنت‌طلب برانداز همه اومدن به هدف ایران! من اما یاد خونه‌ی س افتادم. همه اومده بودن.و دستای بسته امیرالمومنین...
؛ هذه المعركة تحتاج فقط [ إلى قائد مثلك ] ! این نبرد فقط به فرماندهی شبیه تو نیاز دارد :) / .
❇️پاسخ به یک شایعه 🔸اخیراً برخی کانال‌های تلگرامی به نقل از شبکه دولتی TRT ترکیه ادعا کرده‌اند که مقامات ترکیه قصد دارند به زودی شهرهای حلب، دمشق، درعا و حمص در سوریه را تصرف کنند و سپس به سراغ کریدور زنگزور و مرزهای ایران بروند 🔸 بررسی‌ها نشان می‌دهد در نشست خبری شورای امنیت ترکیه، که شبکه TRT آن را پوشش داده است، تنها به مبارزه با گروه‌های تروریستی، به‌ویژه ی.پ.ک، پرداخته شده است که مدت‌ها است که باعث ناامنی در ترکیه شده‌اند 🔸ضمن اینکه در این نشست، ترکیه همچنین حملات تروریستی در سوریه را محکوم کرده و آمادگی خود را برای همکاری با دولت در مبارزه با تروریسم اعلام کرده است
⭕️ تمامی حوادث تلخ ماههای اخیر (شهادت اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، سیدحسن نصرالله، سید هاشم و فرماندهان حزب الله، تهاجم به اهدافی در ایران، بمباران وحشیانه لبنان، فروپاشی دولت و...) از سقوط بالگرد در ۳۰ اردیبهشت آغاز شد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد جولانی کیه👤‼️ بالاخره تروریست هست یا نه؟ برنامش برای چیه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🔻راستی‌آزمایی سه تصویر پربازدید در فضای مجازی ۱. وضع زندانی سیاسی در زمان بشار اسد ۲. زندان مخوف صیدنایا در سوریه ۳. بشار اسد و همسرش در روسیه
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
حاجی جان! خودت از تو آسمون محکم بگو: "یَقیناً‌ کُلُّهُ‌ خَیر‌" تا ما روی زمین قلبمون آروم بگیره!
✍ می گویید تانک های اسرائیلی در مرز دمشق هستند! می گویند ببینید بشار در صیدنایا چه کرد...؟ می گویید اسرائیل تمام زیرساخت های نظامی را بمباران کرد! می گویند، ببینید بشار در صیدنایا چه کرد...؟ می گویید،اردوغان به شمال سوریه حمله هوایی کرد! می گویند، ببینید بشار در صیدنایا چه کرد خلاصه هر چه میگویید میگویند صیدنایا، صیدنایا، صیدنایا.... و سرزمینی که در حال نابودیست رسانه ها، انسان ها را به هیولاها و زامبی های بی فکر تبدیل می کنند. به طوری که امروز بعضی مردم نادان سوریه جولانی و داعش را قدیس میدانند. رسانه ها از سلاح هسته ای خطرناک ترند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌نشر بدهید تا برسد دست مسعود خاااان 🤲اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج 🤲 🪧 🪧
قابل توجه جناب خردوغان که این روزا داره از مرز های تاریخی حرف میزنه ...