#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_سیزدهم
مامان و بابا هر دو متخصص قلب بودن البته بابا وقتی من سیزده سالم بود تصادف کرد و از دنیا رفت من و مامان رو تنها گذاشت بعد از مرگ بابا مامان دیگه ازدواج نکرد و تمام وقتش رو برای من گذاشت بماند که من راضی نبودم و اگر ازدواج میکرد اصلا مخالفتی با این موضوع نداشتم
حالا هم که تونستم به لطف خدا مامان رو به آرزوش برسونم و همون رشته ای که میخواست قبول بشم
با صدای مامان به خودم اومدم :
_ دریا کجا موندی ؟ بیا بریم دیگه
_ بریم مامان من آماده ام
_ نه بیا بعد یه ساعت آماده نباش
_ اوه عشقم تلخ نشو بالاخره اومدم
_ واقعا که خیلی رو داری
_ بزن بریم عاطی گلی
پوفی کشید و سمت ماشینش رفت
شام رو توی محیطی شاد خوردیم ، بعد شام هم به بام شهر رفتیم ، کلا شب خوبی بود به من که حسابی خوش گذشته بود
صبح روز بعد با انرژی مضاعفی برای رفتن به دانشگاه آماده شدم و از اونجای که مامان مجبور شده بود برای عمل اورژانسی خودش رو به بیمارستان برسونه باید تنها برای انجام کارای ثبت نام میرفتم
یک ساعت بعد دانشگاه بودم ، دهنم از صف طولانی که جلوی روم بود بازم موند
_ اوه اینجا رو ببین کم کم دو ساعت علافم
#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_سیزدهم
مامان و بابا هر دو متخصص قلب بودن البته بابا وقتی من سیزده سالم بود تصادف کرد و از دنیا رفت من و مامان رو تنها گذاشت بعد از مرگ بابا مامان دیگه ازدواج نکرد و تمام وقتش رو برای من گذاشت بماند که من راضی نبودم و اگر ازدواج میکرد اصلا مخالفتی با این موضوع نداشتم
حالا هم که تونستم به لطف خدا مامان رو به آرزوش برسونم و همون رشته ای که میخواست قبول بشم
با صدای مامان به خودم اومدم :
_ دریا کجا موندی ؟ بیا بریم دیگه
_ بریم مامان من آماده ام
_ نه بیا بعد یه ساعت آماده نباش
_ اوه عشقم تلخ نشو بالاخره اومدم
_ واقعا که خیلی رو داری
_ بزن بریم عاطی گلی
پوفی کشید و سمت ماشینش رفت
شام رو توی محیطی شاد خوردیم ، بعد شام هم به بام شهر رفتیم ، کلا شب خوبی بود به من که حسابی خوش گذشته بود
صبح روز بعد با انرژی مضاعفی برای رفتن به دانشگاه آماده شدم و از اونجای که مامان مجبور شده بود برای عمل اورژانسی خودش رو به بیمارستان برسونه باید تنها برای انجام کارای ثبت نام میرفتم
یک ساعت بعد دانشگاه بودم ، دهنم از صف طولانی که جلوی روم بود بازم موند
_ اوه اینجا رو ببین کم کم دو ساعت علافم
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
"امروز میخوایم شکرگزاری رو یاد بگیریم رفیق امروز چند بار یاد خدا کردی! چند بار شکر کردی! اصلا امروز
"امروز یاد بگیریم که:
بعضیا سر خط خودشون پیاده میشن، ولی ما تا اخر خط رفتیم!
پس بزار برات بگم
یاد بگیریم به کسی دل نبندیم غیر از اون بالایی !با خدا باشی خودش همه چیو درست میکنه، که خودتم متوجه نشی(:
به همین قشنگی دوستِ خوبم😌❤️
#در_مسیر_بندگی🧡
#پارت_سیزدهم📙•••
#پارتپایانی❗️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫