•~❄️~•
خستـھام.!
ازهَـرآنچـھڪِھمَـراوَصـلِایندنیـانمـوده،
دِلَمحـالوهَـواۍِجمـعِشھیـدانرامۍخواهـد .!💔
#شهیدانہ♥️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
خستـھام.!
ازهَـرآنچـھڪِھمَـراوَصـلِایندنیـانمـوده،
دِلَمحـالوهَـواۍِجمـعِشھیـدانرامۍخواهـد .!💔
#شهیدانہ♥️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
شبیہشھدابودنسختنیست
فقطڪمےمراقبتمیخواهد
دلتکہعاشقباشھ
سمتمعشوقمیدوۍ...シ!
#شهیدانہ♥️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
هواے آلوده ے
شهر دل ها را بہ نفس انداختہ
طبیب دلٺ ڪہ شهــدا باشند
هواےدلٺ هم آسمانے مےشود
دلم آسمان مےخواهد...
"شهید آرمان علی وری🕊
#رفیقشهیدم💔
#شهیدانہ♥️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
#بخش_دوم
داستانی از زندگی امام علی علیه اسلام🙂👇
در احوالات حضرت علی علیه السلام آورده اند که روزی امیرالمؤمنین اشتها کردند که جگر کباب شده ای را با نان نرم بخورند. همین طور این امر تا یک سال طول کشید و ابراز نمی کردند. روزی از روزها، در حالی که روزه بودند، به حضرت امام حسن علیه السلام این مطلب را گفتند. امام حسن برای حضرت، غذای مورد نظر را آماده کرد. وقتی هنگام افطار شد، سائلی به در خانه آمد و درخواست غذا کرد. علی علیه السلام فرمود: «ای نور دیده من! این طعام را بردار و به این سائل بسپار؛ برای آنکه ما فردای قیامت در صحیفه اعمال خود نخوانیم که «و یوم یعرض الذین کفروا علی النّار اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدّنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق و بما کنتم تبسقون؛ (احقاف، 20) آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود) از طیبات و لذائذ در زندگی دنیای خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکباری که در زمین به ناحق کردید و به خاطر گناهانی که انجام می دادید جزای شما خواهد بود.»
منبع : هزار و یک داستان از زندگانی امام علی، ص419
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
#بخش_سوم
داستانی از داستان های امام علی🙂👇🍃
روزي (عقيل ) برادر (امام علي ) عليه السلام از حضرتش درخواست كمك مالي كرد و گفت : من تنگدستم مرا چيزي بده .
حضرت فرمود : صبر داشته باش تا ميان مسلمين تقسيم كنم ، سهميه ترا خواهم داد . عقيل اصرار ورزيد ، امام به مردي گفت : دست عقيل را بگير و ببر در ميان بازار ، بگو قفل دكاني را بشكند و آنچه در ميان دكان است بردارد . عقيل در جواب گفت : مي خواهي مرا به عنوان دزدي بگيرند .
امام فرمود : پس تو مي خواهي مرا سارق قرار دهي كه از بيت المال مسلمين بردارم و به تو بدهم ؟
عقيل گفت : پيش معاويه مي رويم ، فرمود : خود داني عقيل پيش معاويه رفت و از او تقاضاي كمك كرد . معاويه او را صد هزار درهم داد و گفت : بالاي منبر برو بگو علي عليه السلام با تو چگونه رفتار كرد و من چه كردم .
عقيل بر منبر رفت و پس از سپاس و حمد خدا گفت : مردم من از علي عليه السلام دينش را طلب كردم مرا كه برادرش بود رها كرد و دينش را گرفت ، ولي از معاويه درخواست نمودم مرا بر دينش مقدم داشت .
📚پند تاریخ ج 1 ص 180
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
#بخش_چهارم
#شبهه_روز 🤔🌱
شبهه:عمر حلال زاده اس کی گفته پاک نیس؟!
سند حرام زادگی #خلیفه_دوم🙂👇🍃
از طریق شیعیان روایت بسیاری پیرامون اصل و نسب عمر به دست ما رسیده است که مهمترین آنها را علامه مجلسی به نقل از امام صادق(ع) آورده است که:
1- صَهّاک، کنیزک تنومند حبشی برای حضرت عبدالمطلب بود و برای او شترچرانی میکرد و میل به نکاح داشت، روزی مردی به نام نُفَیْل نظرش به صهاک افتاد و عاشقش شد، و در چراگاه شتران با او زنا کرد. نتیجه این عمل نامشروع، پسری شد به نام خَطّاب.
2- وقتی خطاب به حد بلوغ رسید به خاطر تنومندی مادرش از او خوشش آمد و با او زنا کرد. از زنای این مادر و پسر، دختری متولد شد. صهاک ، از ترس اهلش آنرا در پارچهای از پشم پیچید و در میان گله چهارپایان بیابان مکه رها کرد، و هشام بن مغیره بن ولید آنرا در بیابانهای مکه یافت، و به منزلش برد و نامش را «حَنْتَمه» گذاشت و او را بزرگ کرد، روش عرب این بود که هرگاه بچه یتیمی را مییافتند تربیتش میکردند و او را بچه خود قرار میدادند.
3- وقتی حنتمه به سن بلوغ رسید ، روزی خطاب که در واقع پدر حنتمه بود حنتمه را دید و عاشق شد و او را از هشام بن مغیره خواستگاری کرد و هشام حنتمه را به عقد خطاب در آورد. حاصل ازدواج این پدر و دختر عمر بن خطاب بود.
بنا بر این خطاب، هم پدر عمر و هم پدر بزرگ عمر و هم دایی عمر بود، و حنتمه نیزهم مادر عمر و هم خواهر عمر و هم عمه عمر بوده است.
در این زمینه شعری منسوب است به امام صادق(ع)که ترجمه آن چنین است: کسی که جدش، دائیاش و پدرش میباشد، و مادرش، خواهر و عمهاش میباشد، سزاوار است که بغض وصی رسول خدا علی مرتضی را در دل ناپاکش داشته باشد و بیعتی که در روز غدیرخم با علی(ع) کرده انکارش کند.{ علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق: شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا، بیروت، ج31،باب24، ص 100}.
یک نکته: اعراب از تمدن بهره چندانی نداشتند اما در علم نسب شناسی بسیار خِبره بودند. و این هم به خاطر وجود نظام قبیلهای، در میان آنان بود. علی رغم این مسنله، در روایات اهل سنت، تا بحث به حَسَب ونسب عمر میرسد یا به هیچ عنوان حرفی از آن ذکر نمیکنند و یا سریع بحث را عوض کرده و به بحث دیگری رجوع میکنند. (در حالی که نسبت به سایرین دست به قلم فرسایی زده و به شرح حال وی، پدر و مادر و اجدادش میپردازند). این مسئله نشان دهنده آن است که آنها به خوبی از این امر آگاه بوده، برای حفظ آبروی خود و همکیشانشان از ذکر اصل و نسب عمر خودداری کردهاند. فقط در برخی موارد گو اینکه حساب از دستشان در رفته باشد به بعضی موارد اعتراف کردهاند:
از بخاری و غزالی (در کتابش به نام احیاء العلوم) نقل شده که: شخصی به پیامبر خدا فرمود: پدر من کیست؟ حضرت فرمود: حذافه، دیگری پرسید: پدر من چه کسی است؟ پیامبر پاسخ داد: سالم. عمر بر دو زانوی خود نشست و پس از سخنانی گفت: ای رسول خدا از معایب ما سخن مگو و از پرداختن پیرامون این مسئله از ما در گذر. متن عربی این سخن به نقل از بحار الانوار چنین است:
(نقل عن البخاری و احیاء العلوم: اسند احمد بن موسی: ان رجلا قال لنبی(ص): من آًبی؟ قال: حذافه، فسآًله آخر: من آًبی؟ قال: سالم، فبرک عمر علی رکبتیه و قال - بعد کلام-: لا تبد علینا سواتنا، واعف عنّا، رواه ابو یعلی الموصلی فی المسند عن انس).{ علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق: شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا، بیروت، ج31،باب24، ص 100}.
ابن ابی الحدید معتزلی نیز (بدون ذکر نام عمر بن خطاب) ذیل شرح این فراز از نهج البلاغه : «لم یسهم فیه عاهر و لا ضرب فیه فاجر...» مینویسد: این فراز از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره به برخی صحابه پیامبر دارد که در اصل و نسب آنان شبهه وجود دارد.{ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق، (افست شده توسط انتشارات اسماعیلیان)ج11، ص67-68}. وی در ادامه به روایتی جعلی از امام صادق اشاره میکند که در آن مردم را از مذمت خلیفه به خاطر اصل و نسبش و همچنین کاری که نفیل با صهاک کرد بر حذر میدارد که خود نشانگر این مطلب است که: اولا قطعا خبری بوده که امام میفرمایند آن را برای دیگران بازگو نکنید. ثانیا: یاد آور این واقعیت است که: «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها».
همچنین علی بن یونس عاملی (درگذشته به سال 877ق) در کتابش به نام الصراط المستقیم مینویسد: عمر بن خطاب میگفت: نسب خود را - از ابتدا تا زمانی که به شما میرسد- بشناسید و آن را بیاموزید. اما هیچ کس حق ندارد در مورد نسب من از پدرم خطاب بالاتر رود.{ علی بن یونس عاملی، الصراط المستقیم ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، ج3، ص28}.
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄~•
مسیر افلاڪ✨
از خاڪ میگذرد
خاڪے شوید
تا آسـمانے شوید ..
#شهیدانهــ ♥️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
پرواز کردن سخت نیست
عاشقڪہباشۍ
بالتمۍدهند؛
ویادتمۍدهند
تا
پروازڪنـــۍ
آنهمعاشقانہ.... :)💔
#جانفدا
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این عاقبت کسیه که دختران ما رو بازیچه خودش کنه
May 11
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
پنجره را بگشا بر روی تمام خوبی ها کینه ها را فراموش کن قلبت را کمی به آرامش دعوت کن ببخش کسی را که د
یاد بگیریم که...!
اگر کسی میخنده لزوماً بیغم نیست.
اگر کسی بهت دست میده لزوما رفیقات نیست
اگر کسی درس نخوانده لزوما خنگ نیست
اگر کسی دکترا داره لزوما متفکر نیست
اگر کسی سکوت میکنه لزوما لال، راضی، بیجواب نیست
اگر کسی عیبتو بهت میگه حتما دشمنت نیست(:
#در_مسیر_بندگی🧡
#پارت_یازدهم📙•••
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
#نهجالبلاغه خطبه 007-نكوهش دشمنان شناخت پیروان شیطان منحرفان شیطان را، معیار كار خود گرفتند، و ش
#نهجالبلاغه خطبه 008-درباره زبیر و بیعت او
پیمان شكنی زبیر
زبیر، می پندارد با دست بیعت كرد نه با دل، پس به بیعت با من اقرار كرده ولی مدعی انكار بیعت با قلب است، بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد، یا به بیعت گذشته باز گردد
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
#نهجالبلاغه خطبه 008-درباره زبیر و بیعت او پیمان شكنی زبیر زبیر، می پندارد با دست بیعت كرد نه با
#نهجالبلاغه خطبه 009-درباره پیمان شكنان
شناخت طلحه و زبیر (و اصحاب جمل)
چون رعد خروشیدند، و چونان برق درخشیدند، اما كاری از پیش نبردند و سر انجام سست گردیدند، ولی ما اینگونه نیستیم، تا عمل نكنیم رعد و برقی نداریم، و تا نباریم سیل جاری نمی سازیم.
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
#نهجالبلاغه خطبه 009-درباره پیمان شكنان شناخت طلحه و زبیر (و اصحاب جمل) چون رعد خروشیدند، و چونان
#نهجالبلاغه خطبه 010-حزب شیطان
آگاهی امام برای مقابله با اصحاب جمل
آگاه باشید كه شیطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پیاده های لشگر خود را فرا خوانده است، اما من آگاهی لازم به امور دارم، نه حق را پوشیده داشتم و نه حق بر من پوشیده ماند سوگند به خدا، گردابی، برای آنان بوجود آورم كه جز من كسی نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بیرون آیند، و آنها كه گریختند، خیال بازگشتن نكنند.
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
تم هارو یادم رفت فردا حتما میذارم👌
بریم سراغش...👌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا