فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ_مهدوی
♨️ اسرائیل بدست ایرانیان، پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه) نابـود میشود!
📚 (کافی جلد 8 / صفحه 206)
#وعده_صادق
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾💚﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها♥️🤲
#امامزمان💚
#مهدویت☘
┄═❁🍃🪴🍃❁═┄
«سبک شهدا»♥️•𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
انسان شناسی 106.mp3
11.33M
#انسان_شناسی ۱۰۶
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
💢 قرآن حالت طبیعیِ یک قلب سالم را، رغبت به آخرت میداند!
← اینکه دائماً در طول شبانه روز، قلب و فکر انسان، با آخرت همراه میشود و برای لحظهی تولدش مشتاقِ دلواپس است!
🔺چرا ما اینگونه نیستیم؟
چرا ما با ایدهآل یک انسان طبیعی از نظر قرآن، اینقدر فاصله داریم؟
1_2286423486.mp3
9.08M
مَندُعآيفَرجمیخوآنَمبیـآآقـا؎ِمَن!
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@sabkeshohadaa🍂
🇵🇸🇮🇷🇩🇪 سخنگوی وزارت خارجه آلمان: سفیر ایران در برلین به دلیل حمله به اسرائیل احضار شد/اخبار جبهه مقاومت
پ. ن: چطور یه کشور میتونه انقد حقیر و باج بده باشه به اسقاط اخه...
خرمشهر که سقوط کرد، «دوست پهلوی» با صدام به بازدید خرمشهر رفت و جشن گرفت. با تمام توانش در طول جنگ به بعثیها کمک کرد. حتی خلبان و هواپیما برای بمباران ایران فرستاد!
میزان شرافت خاندان پهلوی و پادشاه اردن همون موقع روشن بود
#پهلوی_تطهیر_شدنی_نیست
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
. 🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》 خاکهای نرم کوشک💦 🇮🇷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷
. 🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》
خاکهای نرم کوشک💦
🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷
🕊 قسمت دوم
《بهترین دلیل》
به نقل از مادر شهید:
🌷 روستای ما یک مدرسه بیشتر نداشت و آن هم دبستان بود. آن وقتها #عبدالحسین تو کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند. با اینکه کار هم میکرد، نمره اش همیشه خوب بود.😊😊
🌷 یک روز از مدرسه که آمد، بی مقدمه گفت: از فردا اجازه بدین دیگه مدرسه نرم.
من و باباش با چشمهای گرد شده به هم نگاه می کردیم. همچین درخواستی حتی یک بار هم سابقه نداشت. باباش گفت: تو که مدرسه رو دوست داشتی، برای چی نمی خوای بری؟
آمد چیزی بگوید، #بغض_گلویش را گرفت. همان طور بغض کرده گفت: بابا از فردا برات کشاورزی میکنم، خاکشوری میکنم، هر کاری که بگی می کنم، ولی دیگه مدرسه نمیرم.😳🥺
🌷 این را گفت و یکدفعه زد زیر گریه. حدس می زدیم باید جریانی اتفاق افتاده باشد، آن روز ولی هر چه بهش اصرار کردیم، چیزی نگفت.
روز بعد دیدیم جدی _ جدی نمی خواهد مدرسه برود. باباش به این سادگی ها راضی نمی شد، پا تو یه کفش کرده بود که: یا باید بری #مدرسه، یا بگی چرا نمی خوای بری.
آخرش عبدالحسین کوتاه آمد. گفت: آخه بابا روم نمی شه به شما بگم. گفتم: ننه به من بگو.😭😔
🌷 سرش را انداخته بود پایین و چیزی نمی گفت. فکر کردم شاید خجالت می کشد. دستش را گرفتم و بردمش تو اتاق دیگر. کمی #ناز_و_نوازشش کردم. گفت و با گریه گفت: ننه اون مدرسه دیگه نجس شده!
تعجب کردم. پرسیدم: چرا پسرم؟
اسم معلمش را بابغض آورد و گفت: روم به دیوار، دور از جناب شما، دیروز این پدر سوخته رو با یه دختری دیدم، داشت...😔😡
🌷 شرم و حیا نگذاشت حرفش را ادامه بدهد. فقط #صدای_گریه_اش بلند تر شد و باز گفت: اون مدرسه نجس شده، من دیگه نمی رم.
آن دبستان تنها یک معلم داشت. او را هممی دانستیم #طاغوتی است، از این کارهاش ولی دیگر خبر نداشتیم.😭😲
🌷 موضوع را به باباش گفتم. عبدالحسین پیش ما حتی #سابقهٔ_یک_دروغ هم نداشت. رو همین حساب،پدرش گفت: حالا که اینطور شده، خودم هم دیگه میلم نیست بره مدرسه.
توی آبادی ما، علاوه بر آن دبستان، یک مکتب هم بود. از فردا گذاشتیمش آن جا به یاد گرفتن قرآن.😊😇
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
انگار نه انگار مجلس عقد کنان است...! «شهید حاج یونس زنگی آبادی» #ازدواج_به_سبک_شهدا💍 --------•|♥️🌱
بعد از ازدواج فهمیدم مو ندارد...
«شهید دکتر مصطفی چمران»
#ازدواج_به_سبک_شهدا💍
--------•|♥️🌱|•-------
@sabkeshohadaa