AUD-20210820-WA0013.mp3
12.18M
فایل صوتی دعای ندبه
🌹دعای ندبه در روزجمعه
با صدای مهدی میرداماد
اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِه حق حضرت زینب سلام الله علیها
به_نیت_فرج_اقا_امام_زمان_پیامهای_قرآن_را_نشر_دهید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم وفرجنا به بحق حضرت زینب سلام الله
والعا قبه للمتقین🤲
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋..❤️
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
صبحتون_شهدایی📿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شُڪر ڪه در قلبمان مویرگے هست متصل به خون گرم شهیـدان ..
و از همان خون است ڪه گاه قلبمان به یادشان مے تپد..
از بالا سمت راست:
🌹شهید محمد غفاری
🌹شهید حسین رضایی
🌹شهید محمد جعفرخانی
شهادت در درگیرے با تروریستهاے پژاڪ
پایین:
🌹شهید مهدے قره محمدی
شهادت در البوڪمال سوریه
سلام صبحتون شهدایے..🕊🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ مصادف است با ۱۷ شوال
📿 ذکر روز جمعه : اللهم صل علی محمد و آل محمد (صد مرتبه)
✅ ذکر روز جمعه موجب عزیز شدن میشود.
🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم مصطفی عارفی
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
❁اللَّهمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد❁
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔖#معرفی_شهدا
نام : مصطفی
نام خانوادگی : عارفی
نام پــــدر : عبدالعلی
نام جهادی : ابوطاها
تاریخ تولد : ۱۳۵۹/۱۰/۱۵ - تربتجام🇮🇷
دیـن و مذهب : اسلام ، تشیّع
وضعیت تأهّل : متأهل
تعداد فرزندان : ۲ فرزند
شـغل : اِمدیاِف کار
ملّیّت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۰۲/۰۷ - تدمر🇸🇾
مــزار : مشهد،بهشترضا علیهالسلام
کتاب : «رؤیای بیداری»
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
┅─✵🌸🕊🌸✵─┅
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🕊🍂🍂🕊
🌹 #شهید_مصطفی_عارفی
از همان کودکی با مسجد و پایگاه بسیج بسیار مانوس بود فعالیت های مذهبی و فرهنگی را از مدرسه شروع کرد و هر چه بزرگتر میشد عزم راسخش برای نبرد فرهنگی بیشتر میشد. پس از حمله گروه تکفیری داعش به عراق به بهانه زیارت کربلای معلا به عراق رفت و به صف مجاهدین و مدافعین حرم پیوست.
بارها برای عملیات های سخت و سنگین عازم عراق شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع و دلاور تبدیل شده بود، نهایتا با رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری شد.
پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید.
از این سردار دلاور دو فرزند ۱۰ و ۳ ساله به یادگار باقی ماند.
🌹 #دوستان_شهدا_باشید
🌹 #سالگرد_شهادت...🕊🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
✍🏼 خاطراهای ناب از شهید مصطفی عارفی، به قلم فرمانده تیپ حضرت ابالفضل العباس(ع) از لشکر فاطمیون
سال ۹۴ با گردان امام رضا(ع) که فرماندهاش رزمندهای به نام جاسم بود، در منطقه بیارات ملاقات کردم. گردانی بسیار منظم، سازماندهی شده و دارای نیروهای مخلص. این گردان باید به تیپ حضرت ابوالفضل العباس(ع) ملحق می شد. با خوشحالی این گردان را در آغوش تیپ پذیرفتم و بدون تغییرات جایگزین گردان فاتح ۳ نمودم که ادامه فعالیتهای جهادی خود را داشته باشند.
در بین نیروهای این گردان، جوانی را به نام مصطفی عارفی یافتم. جوانی بسیار خوش اخلاق، دارای اندام قوی و قامتی بلند و رسا، مسلط به تمام جنگ افزارها و متخصص در امر تخریب.
شهر تدمر در تیررس نیروهای تکفیری داعش بود و یک عملیات طرح ریزی شد. گردان تازه محلق شده اعلام آمادگی کرد و واقعا هم در آزادسازی مرحله اول نقش بسزایی داشت. باید عملیات پاکسازی شروع میشد که مسیر را مهیا کند. در این میان #مصطفی داوطلب شد و نیروهای خودش را به سمت دشمن به حرکت درآورد.
ساعت ۱۱ شب هوا بسیار تاریک و جو سنگین بود. تاریکی به قدری بود که در چند قدمی یکدیگر را نمیدیدیم. ارتباط فقط از طریق بیسیم مقدور بود. لحظاتی گذشت که دشمن متوجه عملیات شد و آتش سنگین بر مواضع مقاومت میریخت. مصطفی از همه جلوتر بود. در اوج نبرد بودیم که صدای بیسیم مصطفی بلند شد: "به نقطه هدف رسیدم و مستقر شدیم. سنگر را حفظ کردیم اما یک زخمی داریم که حالش خوب نیست"
نیروهای کمکی را اعزام کردم. هوا کمی روشن شده بود. دیگر صدای بیسیم مصطفی قطع شده بود. با خودم گفتم شاید بیسیمش شارژ تمام کرده. به هر حال خود را به ارتفاعات صعب العبور ۱۸۰۰ متری رساندم. ارتفاعاتی که عبور هیچ وسیله نقلیهای روی آن ممکن نبود. وقتی نزدیک موقعیت مصطفی رسیدم، پیکر پاک شهیدی را دیدم که لباس رزم فاطمیون داشت. با خودم گفتم حتما پیکر همان جانبازی هست که مصطفی اعلام کرده بود. نزدیک پیکر شهید شدم که ناگهان تمام وجودم سرد و بی حال شد. پیکر شهید متعلق به خودِ مصطفی بود.
مصطفی همان مجروحی بود که خودش اعلام کرده بود.
انتشار به مناسبت #سالروز_شهادت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
▪️اینبار اگر رقیه گریان گردد
زینب ز جسارتی پریشان گردد...
▪️بر خیل یزیدیان زجان می تازیم
تا عبرت جن و انس و شیطان گردد...
شهیدمدافع حرم
#مصطفی_عارفی #ابوطاها
به آقامصطفی گفتم برای اتمام حجت و آرامش خودم برویم حرم و استخاره بگیریم، وقتی رسیدیم حرم خجالت میکشیدم وارد حرم شوم چون از خدا خواسته بودم که به بندهاش نشان دهد آیا راهی که میرویم درست است یا نه و آیا حضرت آقا راضی به این کار هستند یا نه و خداوند به خوبی باخواب صادقه و تحقیقات نشانم داده بود.
وقتی استخاره گرفتیم جوابش اینگونه بود؛ دعوت پیامبر با دعوت انسانهای عادی فرق میکند به او اجازه دهید، از آقا علی بن موسی الرضا خواستم همانگونه که تاکنون مراقبم بود، از این پس نیز هوایم را داشته و صبوری نصیبم کند، هنوز از حرم مطهر بیرون نرفته بودم که به آقا مصطفی گفتم: به گمانم امام رضا (ع) بر من منت گذاشتند و صبوری بسیاری به من عطا کردند، آرامشی خاص وجودم را گرفته بود و از آن همه ناآرامی و بیتابی خبری نبود.
🌷شهیـد مصطفی عارفی🌷
به روایت همسرشهید
#سالروزشهادت::۱۳۹۵/۲/۷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
هرچقدر هم که به خود مصطفی بیسیم زدند که «طاها، طاها» کسی جواب نداد و پس از گذشت 30 ساعت پیکر شهید در سنگر توسط شهید هریری از همرزمانش به عقب منتقل شد. شهید هریری از هیبت شهید عارفی گفته بود: مانند حضرت ابوالفضل دست در بدن نداشت و خون گرم تمام تنش را فراگرفته بود.
#شهیدمدافعحرمحسینحریری
#شهیدمدافعحرممصطفیعارفی
#سالروزشهادتمصطفیعارفی🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
✅شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
همسر شهید نقل میکند: آقامصطفی در مورد نمازخواندن پسرمون ،طاها، خیلی حسّاس بودند و زمانی که طاها چهار یا پنجساله بود، وقت اذان میگفتند: طاهاجان، بیا با هم نماز بخونیم و طاها دو رکعت که میخوند، تشویقش میکردند و میگفتند کافیه😊
نظرشون این بود که نباید به بچه سخت بگیریم که حتما اذکار نماز رو درست بگه و همه رکعات نماز رو بهجا بیاره؛ حتی توی نماز اول وقت هم سخت نگیریم؛ همینکه پدر و مادر اول وقت نماز بخونن، بچه تشویق به نماز اول وقت میشه☺️
من و همسرم تا جایی که امکان داشت، نماز رو اول وقت و در مسجد میخوندیم و آقاطاها رو هم میبُردیم. وقتی هم که نمیشد مسجد بریم ، تو خونه جماعت میخوندیم؛ یه سجاده کوچیک هم آقامصطفی برا پسر کوچکمون امیرعلی پهن میکردند🤗
آقا مصطفی برای تشویق بچههای فامیل مثالهای جذابی بیان میکردند. مثلا میگفتند: نماز اول وقت مثل لیمو شیرین میمونه که وقتی قاچ میکنیش، شیرینه؛ هرچی از زمان قاچکردنش بگذره، تلختر میشه. همونطور که ما لیموی شیرین و تازه رو دوست داریم، خدا هم نماز اول وقت رو دوست دارند🍋🥰
یا مثلا میگفتند: نماز اول وقت مثل این میمونه که به ما تعداد زیادی سکه نشون میدن؛ اولش کنار سکهها هستیم و خوب میتونیم تعداد زیادی سکه جمع کنیم ولی هرچی از سکهها دورتر بشیم، دستمون به سکههای کمتری میرسه💰😌
#سالروزشهادت...🌿🌺🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
♻️حمایت از تولید داخلی
☂همسر شهید نقل میکند: آقا مصطفی اصرار داشت لباس بچهها اولاً تولید ملی باشد، ثانیاً تصاویر و نشانهها و نوشتههای غیر اسلامی و کارتونهای غربی روی لباس کار نشده باشد. به شدت از کراوات به عنوان نماد لباس کفار بیزار بود.
☂بسیار پیش میآمد که ما برای خرید یک دست لباس چند بازار را زیر و رو کنیم ولی حاضر نبودیم لباس نامناسب برای بچهها تهیه کنیم؛ چون مصطفی اعتقاد داشت پوشش فرزندان نشأتگرفته از اعتقادات و بینش والدین است و مادامی که ما لباس نامناسب تن بچههایمان کنیم، یعنی داریم اعلام میکنیم که میخواهیم غربزده باشیم.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📨#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
🔷هنوز ما بسیجیها نمُردهایم که...
🎙راوے: همسر شهید
❤️مصطفی به هیچ وجه نمیتوانست از کنار یک مُنکر، بیتفاوت رد شود و همیشه خیلی صریح و شجاعانه عمل میکرد. سال۱۳۹۴ با یکی از اقوام به خارج از شهر رفته بودیم که در راه برگشتن، دیدیم جایی تجمّع شده و صدای سوت و دست و جیغِ زن و مرد میآید و عدهای میرقصند. مصطفی چهرهاش برافروخته شد و به من و خانم داییاش گفت که لطفا شما دخالتی نداشته باشید.
💙خودش به سمت آنها رفت و با صدای بلند گفت: «چه خبره اینجا؟ ضبط را خاموش کنید!» مردهای آنها هم که بویی از غیرت نبرده بودند، با لحنی توهینآمیز گفتند:«به شما چه ربطی دارد؟ مجلس خصوصی است. تولد داریم، شما بسیجیها چرا نمی گذارید مردم شاد باشند؟» و بقیه هم شروع کردند به خنده و تمسخر.
❤️مصطفی گفت: «مجلس خصوصی را ببرید در حریم خصوصی! این مکان عمومیه، هنوز ما بسیجیها نمُردهایم که شما هرکاری خواستید بکنید.» بعد هم وانمود کرد که دارد به شخص خاصی یا پلیس تماس میگیرد. بالاخره بساط آنها جمع شد.
💙در راه برگشتن، چند نفر آمدند و از مصطفی تشکر کردند و گفتند: «ایول به غیرت شما بسیجیها، احسنت.» اتفاقاً یک جمع عربی هم بودند که خیلی ابراز ارادت کردند و احسنت گفتند. من از مصطفی پرسیدم چرا آرام به یکی از آنها نگفتید که بساطشان را جمع کنند؟ مصطفی گفت: وقتی گروهی محرم و نامحرم قُبح منکری را علنی از بین میبرند، تذکر و مجازاتشان هم باید علنی باشد تا دوباره قبح آن منکر برنگردد و کسی به خودش اجازه قبحشکنی ندهد.
❤️همیشه میگفتم شما هم بالاخره یک روز مثل شهید علی خلیلی، شهید امر به معروف میشوی. او همیشه به من میگفت خدا خیر و اجر به شما بدهد که مانع این کارهای من نمیشوی و در انجام واجبات دینی مثل امر به معروف و نهی از منکر همراهیام می کنی. آقامصطفی به راحتی میتوانست از کنار آن منکر مثل خیلیهای دیگر بگذرد ولی غیرت و وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر بهشان اجازهی این کار را نمیداد.
#سالروزشهادت...🌿🌸🌺🌸🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
انشاءالله همین جمع با همدیگه اسرائیل!
♨️فیلمی از شهیدان مدافعحرم مصطفی عارفی و حسین هریری در سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
♨️اسلحه خودکار
🔹مصطفی به واسطه آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت، در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد. از هوش فنی بالایی برخوردار بود و به خوبی اسلحههای مستعمل را تعمیر میکرد.
🔸آقا مصطفی تعریف میکرد: ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی به دست بگیرد و هر ۲۰دقیقه یکبار، تیراندازی کند تا داعشیها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از اومدن نیروهای ما، چند تا شهید عراقی داده بودیم.
🔹میگفت: من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیستدقیقه یکبار تیراندازی میکرد؛ این کار چند فایده داشت: اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمیشدند، دوم اینکه ما به راحتی میتوانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم.
🔸بعضی وقتها نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیرکننده انجام شود؛ برای اینکه داعشیها را سرگرم کرده باشیم، چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هرچند دقیقهای یکبار خودش شلیک میکرد و داعشیها فکر میکردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند!
🎙راوے: همسر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🌕شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
💜همسر شهید نقل میکند: اقا مصطفی نه تنها جلوی دیگران که حتی جلوی بچههای خردسال هم خیلی احترام من را نگه میداشت و تأکید میکرد که احترام پدر و مادر باید جلوی بچهها حفظ بشود و بچهها جرئتِ انجام جسارتی به بزرگترها و خصوصاً پدر و مادر را نداشته باشند. همیشه خودش این مطلب را رعایت می کرد و درخواستش از فرزندان هم احترام ویژه به مادر بود.
🌻هیچ وقت به فرزندمان، طاها، اجازه نمیداد در جواب بنده صدایش را بلند کند یا وقتی من صدایش میزنم، دیر جواب بدهد. سریع متذکر میشد. یا اینکه همیشه در برنامهریزیهایش حتی وقتی برای یک تفریح مردانه میخواست با خودش برنامه بریزد، به طاها میگفت: اول ببین نظر مادرت چیست؟ هرچه که مادرت بگوید همان است؛ بعد برنامهریزی میکنیم. شهید عارفی میگفت: بابت تربیت دینی بچهها خیالم راحت است؛ چون کار را به شما سپردم و میدانم به نحو احسنت انجام میدهید.
💜در مسائل دیگر زندگی مخصوصاً مواردی که مربوط به خانمِ خانه بود، دخالتی نمیکرد؛ مثلا بعضی وقتها که مجبور بودیم به دلیل مشغلهی کاری، من و بچهها تنهایی به شهرستان برویم، هیچوقت برای بچهها ابراز نگرانی نکرد. مثلا اینکه به من استرس وارد کند که حواستان به بچهها باشد که زمین نخورند یا مریض نشوند یا از این قبیل نگرانیهای پدرانه. در صورتی که من خیلی از خانوادهها را میدیدم که پدر خانواده خودش را از مادر، مهربانتر میداند و مُدام میگوید حواست به بچه باشد. یا اگر اتفاقی بیافتد به مادر میگوید چرا حواست نبود.
🌻یادم هست یکبار شهرستان بودم که طاها زمین افتاد و سرش چندتا بخیه خورد. خیلی ابراز ناراحتی میکردم و خودم را مقصّر میدانستم ولی مصطفی میگفت: تا جایی که در توانتان بوده، مراقب بچه بودید و کوتاهی نکردهاید؛ اتفاق است، میافتد دیگر. منم با خیال راحت مسافرت میرفتم. نگرانِ این نبودم که حالا اگر خدایی نکرده برای بچه اتفاقی بیفتد جواب پدرش را چه بدهم. او این حقیقت را بیان میکرد که همان طور که بیشترین رنج را برای بچه، مادرش تحمل میکند، همان مادر هم بیشتر از همه نگران و مراقب حال بچه است.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
♨️لحظه شهادت
☘سال۱۳۹۴ با گردان امام رضا علیهالسلام که فرماندهاش رزمندهای به نام جاسم بود، در منطقه بیارات ملاقات کردم. گردانی بسیار منظّم، سازماندهیشده و دارای نیروهای مخلص. این گردان باید به تیپ حضرت ابوالفضلالعباس علیهالسلام ملحق میشد. با خوشحالی این گردان را در آغوش تیپ پذیرفتم و بدون تغییرات جایگزین گردان فاتح۳ نمودم که ادامهی فعالیتهای جهادی خود را داشته باشند.
♥️در بین نیروهای این گردان، جوانی را به نام «مصطفی عارفی» یافتم. جوانی بسیار خوشاخلاق، دارای اندامِ قوی و قامتی بلند و رسا، مسلّط به تمام جنگافزارها و متخصّص در امر تخریب.
☘شهر تدمر سوریه در تیررس نیروهای تکفیری داعش بود و یک عملیات، طرحریزی شد. گردان تازه محلقشده اعلام آمادگی کرد و واقعا هم در آزادسازی مرحله اول نقش بهسزایی داشت. باید عملیات پاکسازی شروع میشد که مسیر را مهیا کند. در این میان، مصطفی عارفی داوطلب شد و نیروهای خودش را به سمت دشمن به حرکت درآورد.
♥️ساعت ۱۱ شب، هوا بسیار تاریک و جو سنگین بود. تاریکی به قدری بود که در چند قدمی یکدیگر را نمیدیدیم. ارتباط فقط از طریق بیسیم مقدور بود. لحظاتی گذشت که دشمن متوجه عملیات شد و آتش سنگین بر مواضع مقاومت میریخت. مصطفی از همه جلوتر بود. در اوج نبرد بودیم که صدای بیسیم مصطفی بلند شد: "به نقطه هدف رسیدم و مستقر شدیم. سنگر را حفظ کردیم اما یک زخمی داریم که حالش خوب نیست".
☘نیروهای کمکی را اعزام کردم. هوا کمی روشن شده بود. دیگر صدای بیسیم مصطفی قطع شده بود. با خودم گفتم شاید بیسیمش شارژ تمام کرده. به هر حال خود را به ارتفاعات صعبالعبور ۱۸۰۰متری رساندم. ارتفاعاتی که عبور هیچ وسیلهی نقلیهای روی آن ممکن نبود.
♥️وقتی نزدیک موقعیت مصطفی رسیدم، پیکر پاک شهیدی را دیدم که لباسِ رزم فاطمیون داشت. با خودم گفتم حتماً پیکر همان جانبازی هست که مصطفی اعلام کرده بود. نزدیک پیکر شهید شدم که ناگهان تمام وجودم سرد و بیحال شد. پیکر شهید متعلق به خودِ مصطفی بود. مصطفی همان مجروحی بود که خودش اعلام کرده بود.
🎙راوے: فرمانده تیپ حضرت ابالفضلالعباس علیهالسلام لشکر فاطمیون
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🎥رفاقت آسمانیها
📀روایتی کوتاه از ۴شهید مدافعحرم
🌹شهید مدافعحرم جواد کوهساری
🌹شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
🌹شهید مدافعحرم محمد اسدی
🌹شهید مدافعحرم محمد جاودانی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
و عشـــق،
شروع ماجرای لبخند های شماست
که با روز ، آغاز می شود...
🌷شهید محمد اسدی
🌷شهید محمد جاودانی
🌷شهید مصطفی عارفی
#سالروزشهادتشهیدمصطفیعارفی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
اگه میخوای امروزت عطر #شهدا رو بگیره
این عکس رو ببین و ارسال کن به همه.👌
یک عکس خاص!
۴شهید مدافع حرم در یک قاب❤️😍
شهیدان محمد اسدی
جواد کوهساری
مصطفی عارفی
محمد جاودانی
#سالروزشهادتمصطفیعارفی🕊🕊🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهید مدافع حرم مصطفی عارفی (ابوطاها)؛
امنیت اسرائيل هر روز کمتر خواهد شد با اتحاد هر چه بیشتر نیروهای مقاومت منطقه و حضورشان در کنار مرزهای اسرائیل ان شاءالله ...✌️
#سالروزشهادت🕊🕊🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📜فـرازے از وصیــت نامه شهــید:
💐تـوصیه بنـده به فرزنـدان عزیـزم این اسـت ڪه تحقـیق و تفـکر درباره دیـن و مـذهب خـود را از اولویـتهاے اول خـود قـرار دهیــد و همــواره گوش به فرمـان ولایت فقیه باشـید و سـعـے ڪنید با ولـے زمانه خود ارتبـاط قلبـے پیدا ڪنـید ڪـه ضـامن سـلامت دنیـا و آخـرت شماست و بدانید ڪه دیانت ما عین سیاست ماست و سـیاست ما عین دیـانت ماسـت.
🌹🕊#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_عارفـی
#سالــروز_شهــــادت🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔰شهیدی که سنگ مزارش #همیشه معطر است
●او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.
●خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بودبرایش مهم نبود که بدنش همیشه #بوی_بد توالتها را بدهد.
●او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
●بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.
●هنگامی که پیکرآن شهید را در #بهشت_زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از #گلاب مرطوب می شود.
#شهید_احمد_پلارک
#سالروز_ولادت 🎈🎂🎈
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📎شلوار یخ زده و پاهای خونی
🔹آخرین مسئولیتش فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
🔸اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
🔹یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند."
🔸یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود
#شهید_سیداحمد_پلارک🌷
#سالروز_ولادت🎈🎂🎈
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#سالروز_تولد
آخرین مسئولیتش فرمانده دسته بود. در والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم؛ زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند.
یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
🌷شهید سیداحمد پلارک🌷
یاد امام و شهدا با صلوات🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📃فـــرازی از #وصیتنامه
✍خدایا عملی ندارم ڪه بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و ... اگر تو ڪمڪ نمی ڪردی و تو یاریم نمی ڪردی، به اینجا نمی آمدم
و اگر تو ستـارالعیـوبـی را برمی داشتی، می دانم ڪه هیچ ڪدام از مردم پیش من نمی آمدند، هیچ بلڪه از من فرار می ڪردند، حتی پدر و مادرم.
خدایا به ڪرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی ڪه مانع از رسیدن بنده به تو می شود. الهـی العفــو...
#شهید_سیداحمد_پلارک
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋