💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
﷽
#اندکیتفڪر⏰
دختر و پسر #مذهبی؛نسل سوم انقلاب،داعیه داره #فدایی رهبر!
از #شهدا میگویند ؛ تمام فکر و ذکرشان شده گشتن به دنبال #پل شهادت!
اما با سیره ی شهدا #فرسنگ ها فاصله دارند...
#دختری که تمام #خاطرات ، وصایا و زیروبم زندگی شهدا را از حفظ است ؛
اما وقتی خواستگاری اجازه ورود میخواهد، آنقدر از ملک و پول و ماشین و سرمایه می پرسد!
که #وصایا را از یاد میبرد ، #سیره_شهدا و #اشک های دویده به دنبال مادران منتظر را هم...
از یاد میبرد ک آن زمان ها ، زن هایی بودند که در زیرزمینی با کمترین امکانات حاصل عشقشان را؛
با #صبر و #هجران،بوی نم بزرگ میکردند تا همسرانشان آسوده خاطر بجنگند!
بدون #منت...
و #پسری که #عکس_شهدا زینت بخش در و دیوار اتاقش بود،
و هر #جمعه راهی #گلزار شهرش؛
به یکباره فراموش میکند که وعده ای داشته بین خودش و دوستان #شهیدش آنقدر به #ظاهر و زیبایی و مال و ثروت می اندیشد که از #باطن ماجرا غافل میشود!!
آنقدر سخت گیری میکند که فراموشش میشود که #اسوه اش ازدواج میکرده قربه الی الله...
نه قربه الی قد و بالای محبوب زمینی!
آن روزها اصلا اهمیتی نداشت،
زیبارو نباشی!
یا #پول نداشته باشی!
حتی دست و پایت جا مانده باشد در آن دورها...
مهم این بود که بخواهی با همسرت باشی،شانه به شانه، قدم ب قدم تا خود بهشت...
#با_هم_تا_بهشت
این روزها اما بوی گند #ادعا به قدری مشام ها را بی حس کرده که دیگر
اسم #ساده_زیستی شده زیاده روی و اسم تجمل ، #عرف....!!
اما خود دانی؛
میخواهی بدرقه ی راهت دعای عکس #زنده روی دیوار اتاقت باشد یا حرف مردم کوچه و بازار...
#زندگی_به_سبک_شهدا
#سیره_ائمه_معصومین
#بهخودمونبیاییم...)) 🚶♀
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋🦋
کلام_شهید...🌷🕊
زینب زمان باشید!
خواهرانم شما نیز زینب زمان باشید
و از آنچه خلاف فرمان خداست بپرهیزید
و حجاب و عفت و پاکدامنی را سر لوحه زندگی تان قرار دهید.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
کانال یا زینب ...yazinb3@کانال عشاق الحسین 4.mp3
زمان:
حجم:
16.65M
همه آرزومه دیدنِ یه حرم...🌹🍃
کربلایی سیدرضانریمانی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
یکی روسریشو شل کرد
رفت جلوی دوربین واسه لایک
یکی هم بند پوتین رو سفت کرد
رفت روی مین واسه خاک
شھیدآنھ
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
مردان باغیرت =شهدا
بخاطرپست ومقام نرفتند
خدابهترین پست بهشون داد
هفته دفاع مقدس به همه تبریک میگم✋
شادی روح شهدا و امواتمان
صلوات🌹🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دمےدانم
از اینجا ڪہ من نشستہ ام
تا
آنجا ڪہ تو ایستاده ای
ای_شہید
فاصلہ بسیار است
اما
ڪافیستـ تو فقط دستم را بگیرے
دیگر فاصلہ اے نمےماند
شهید_محمود_رضا_بیضائی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
📚🖇
باهم_بخوانیم
راز_درخت_کاج
فصل_اول
قسمت_اول
از زبان مادر شهیده زینب کمایی
هرسال که به فصل بهار نزدیڪ میشدیم خانه ی ما حال و هوای دیگࢪی پیدا میڪرد.
از اول اسفند در فڪر مقدمات سال تحویل بودیم من انواع و اقسام سبزه ها مثل گندم،عدس،ماش و شاهی را می ڪاشتم وقتی سبزه ها بلند می شدند دوࢪ آنہا ࢪا با ࢪبآن های رنگی تزئین می ڪردم و روی طاقچه می گذاشتم.
به ڪمڪ بچه هایم همه ی خانه را از بالا تا پایین تزئین میڪردیم،فرش ها ملافه ها پرده ها همه چیز باید همراه بهار بهاری می شد بچه ها هم این روز ها بدون غر زدن و از زیر کار در رفتن پا به پای من کمک میکردند.بهار انقدر برای همه عزیز بودڪه انرژی همه چند برابر می شد.خرید عید هم برای بچه ها عتلمی داشت.گاهی وقتا می دیدم که بچه هایم لباس ها و ڪفش هایشان را شب بالای سرشان می گذاشتند و می خوابیدند.
همه ی این شادی ها ڪم ڪم با شروع جنگ فراموش شد و فقط خاطراتش ماند
اولین شب فروردین ماه سال ۱۳۶۱ بی قرار و نگران در خانه راه می رفتم چند ساعتی ازوقت نماز مغرب و عشاء می گذشت. اما هنوز خبری از زینب نبود.زینب ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد المهدی رفته بود.اومعمولا نمازهایش را در مسجد به جماعت می خواندو همیشه بلافاصله بعد تمام شدن نماز به خانه برمی گشت.آن شب وقتی متوجه تاخیر زینب شدم پیش خودم فڪر ڪردم شاید سخنرانی یا ختم قرآن به مناسبت اولین روز سال نو درمسجد برگزار شده و به همین دلیل زینب در مسجد مانده است
با گذشت چند ساعت نگران شدم و به مسجد رفتم اما هیچکس در مسجد نبود.مسجد تمام شده بود و همه ی نمازگزارها رفته بودند.آشوبی به دلم افتاد.هوا تاریڪ بود و باد سردی می آمد
یعنی زینب ڪجا رفته است؟
زینب دختری نیست ڪه بی اطلاع به من به جایی برود و خبری هم ندهد.بدون آنڪه متوجه باشم خیابان های اطراف مسجد و خانه مان را جستجو کردم اما مگر تمڪان داشت ڪه زینب توی خیابان ها مانده باشد؟
او باید تا آن ساعت به خانه برمی گشت.
مادرم و دختر بزرگترم شھلا و پسر ڪوچڪم شھرام در خانه منتظر بودند به خانه برگشتم مادرم خیلی نگران بود امانمی خواست حرفی بزندڪه دلھره ی من بیشتر شود. او مرتب زیر لب دعا میخواند
شھلا گفت:مامان ما باید به خانه ی خانم دارابی برویم و از آنجا با چند تا از دوستان زینب تماس بگیریم
شاید آنھا خبری از زینب داشته باشند.
آن زمان ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری به خانه همسایه می رفتیم. من و شهلا به خانه ی دارابی رفتیم
سفره ی هفت سین خانه ی دارابی وسط خانه پهن بود و همه دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده و شادی انها بلند بود خانواده ی دارابی با شنیدن خبر تاخیر زینب خیلی ناراحت شدند. خانم دارابی گفت:راحت باشید و خجالت نکشید با هرکجا که لازم است تماس بگیرید تا ان شاالله از زینب خبری بگیرید
شهلا به خانه ی چند نفر از دوستان زینب زنگ زد شهلا خجالت می کشید که بگوید زینب گم شده آخر دوستانش چه فڪری میڪردند اما چاره ای نبود شاید بالاخره ڪسی اورا دیده باشد ویا دوستانش خبری از او داشته باشند
من گوش هایم.را تیز کرده و به شهلا زل زده بودم
شهلا باید برای تک تک دوست های زینب اول توضیح می داد که چه اتفاقی افتاده و بعد از آنها کسب خبر می کرد ولی در واقع آنها بودند که خبر جدید می شنیدند و آن خبر گم شدن زینب بود.
ادامه دارد....
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
محمودرضارفتنشایندفعہ
بادفعاتقبلفرقداشت
خیلےعـارفانہرفت . . . !
وقتےداشتمےرفت
پیشمنهماومدوگفت :
فلانےایندفعہازڪوثرمهم
دلبریدمومیرم . . .
دیگہمثلهمیشہ
شوخےوبگوبخندنمےڪرد
وحالشمتفاوتبود . . .
همسر شهیدمحمودرضابیضایـے
شهیدانه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻امربهمعروف و نهی از منکر قطعاً اثر دارد، مخصوصا تذکر لسانی
میگی نه! اعترافات دشمن رو ببین!
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝