eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
363 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
10.5هزار ویدیو
38 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹هرکجا گُل بکند ياد تو آنجا کافی ست 🌹که بلرزد به سلامی دل آمـاده، حسين! 🌹السـلام ای شَه لـب تشنه ! بدا بر چشمی 🌹که از اين جمله کمی رد بشود ساده! حسين ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 💚صبحتون حسینی 🌹اللهم ارزقنا کربلا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَباعَبدِالله الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلامُ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ السلام علیک یاصاحب‌الزمان (عج) خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد  هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم  که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،   🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹 ای شهیـد ... دعا کن برای عاقبت‌ بخیری ما؛ تویی که ختم به‌ خیر شد عاقبتت ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ صبح خود را با این کلیپ شروع کنیم 🤍 🌹صبح وعاقبتتون شهدایی🌹 ‏ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📆 امروز ۴ دی ماه ۱۴۰۳ مصادف با ۲۲ جمادی الثانی 📿 ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (صدمرتبه) ✅ ذکر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات می‌شود. 💐سالروز شهادت شهید 🕊شهید مدافع حرم قاسم تیموری 🌾 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❁ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📸تصویرِ شهید مدافع حرمی که ۴ دی‌ماه ۱۳۹۴ در جبهه‌های حق علیه باطل به شهادت رسید! 🌹شهید قاسم تیموری 🥀می‌گفت میخوام برَم بشم فدای زینب 🍃یه عُـمره که شنیـــدم از غم‌های زینب 🥀همیشه نون و نمک سُفــــرَش خوردم 🍃حالا بایــــد بشم سپــــر بــــلای زینب 📿هدیه به روح مطهر شهید صلوات   💐اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌺🍃 تاریخ تولد: ۱۳۴۸ محل تولد: گرگان تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۰۴ محل شهادت: سوریه وضعیت تأهل: متأهل محل مزارشهید: زادگاه‌شهید 👇🌹 ✍...اگر می خواهید عزت داشته باشید تا دشمن هم از شما بترسد امر به معروف ونهی از منکر کنید وگرنه دشمن هم از شما حساب نمی برد آنوقت است که ذلت شروع میشود، گوشتان به دهان رهبری باشد و بدانید که هرگز ذلت و ضرری درآن نیست. ••🍁مربی تخریب،کارشناس ارشد اطلاعات چک،خنثی و مسئول محور درمنطقه پیرانشهر،فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) ...🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #شهیـدمدافع‌حرمـ #سـرهنگ‌پاسـدارشهیـدقاسـمـ‌تیموری🌺🍃 تا
•••|🥀••• ✍...قاسم تیموری در سال 1348 خورشیدی در روستای شموشک علیا از توابع شهرستان گرگان در خانواده ای مذهبی و انقلابی چشم به جهان گشود.پدر ایشان از رجال انقلابی و مبارز بر علیه حکومت ستمشاهی در گرگان بودند. قبل از اعزام به جبهه های جنگ با سن کم برای کمک به امرار معاش خانواده در کارگاه چوب بری کار میکردند. او نوجوانی اش را همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سپری کرد و در سال 1364 در سن 16سالگی به عنوان نیروی بسیجی به جبهه‌های غرب کشور اعزام شد. شهید در ۲۵اسفند 1366 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و جمعا به مدت 43ماه و 5روز در جبهه حق علیه باطل حضور داشتند. شهید قاسم تیموری در سال 1365در منطقه عملیاتی مهران بر اثر اصابت ترکش به پهلوی چپ و قسمت ران پای راست مجروح شدند. در تاریخ ششم فروردین 1365 به منطقه جنوب اعزام و در عملیات های والفجر مقدماتی ،مرحله سوم والفجر 8،کارخانه نمک فاو _کندن تونل شرکت داشته و در عملیات مهم کربلای یک قله آویزان،کربلای 4،کربلای 5،و تک شلمچه حضور موثر داشتند. ایشان پس از جنگ در گردان حضرت ابوالفضل تیپ 45مهندسی رزمی جوادالائمه ع مشغول به کار شدند. در تاریخ  بیست و چهارم آبان 1377 در شهر بانه کردستان در میدان مین مشغول پاکسازی و جمع آوری مین های به جا مانده از جنگ بودن که بر اثر انفجار مین گوجه ای پای راستشان به شدت مجروح شدند.قاسم تیموری سومین مجروحیت خود را در تاریخ  بیست و چهارم آبان 1389 در میدان مین تجربه کردند اما اینبار پای راستشان را از زیر زانو از دست داده و جانباز راه امام حسین شدند. ایشان با انکه جانباز 50 درصد بودند با روحیه خستگی ناپذیر دست از کار نکشیدند. ایشان در سال 84در منطقه شوویده شهر بانه در حال پاکسازی میادین مین بودند که به همراه یکی از نیروهایش بر اثر انفجار مین مجروح شدند. شهید قاسم تیموری پس از کردستان در ماموریت‌های زاهدان،بندر عباس،سیریک و شمال غرب و درگیری های گروهک پژاک حضور گسترده و موثر داشتند و در سال 1390 به فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل تیپ 45منصوب شدند. ایشان مربی تخریب،کارشناس ارشد اطلاعات چک و خنثی و مسئول محور در منطقه پیرانشهر در سالهای 91 و 94 بودند که اینها همه گوشه ای از افتخارات این شهید بزرگوار است. ایشان پس از 28 سال خدمت خالصانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام شده و فرماندهی محور را بر عهده داشتند،برای انجام ماموریت به همراه یکی از نیروهایشان به خط مقدم رفته و بعد از انجام عملیات در راه برگشت مورد حمله دشمن قرار گرفتند و بر اثر اصابت خمپاره به نزدیکیشان،دعوت حق را لیبک گفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ |💔| [فرزندشهید🌹] •••🥀چند روز قبل از رفتن بابا، از او پرسیدم:«دلیل رفتنت به سوریه چیست؟» در جوابم گفت:«من بارها و بارها به این موضوع فکر کردم که اگر الان به سوریه نروم، یقینا در زمان امام حسین (ع) هم اگر بودم در واقعه عاشورا شرکت نمی کردم، اگر الان بروم خیالم راحت است که آن موقع هم می رفتم.» این حرف بابا مصداق بارز «کل یومُ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» بود که نشان می داد لحظه ای پدرم از مکتب عاشورا و نهضت حضرت زینب (س) فاصله نگرفت. ....🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ سالروز شهادت پاسدار شهید مدافع حرم قاسم تیموری گرامی باد* 🌺پاسدار شهید مدافع حرم «قاسم تیموری» در تاریخ ۴ فرودین ۱۳۴۸ در شهرستان گرگان چشم به جهان گشود. 🌺 *وی ششمین شهید مدافع حرم استان گلستان است که در ۴دی ماه ۱۳۹۴ در «حلب العبس» سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد* . *هدیه به روح امام و شهدا،صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین* ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💠اگر پایم سالم بود جای امنی برای داعش نمی‌گذاشتم! ▫️همرزم شهید قاسم تیموری نقل می‌کند: در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مین‌های ضدّ تانک مأمور شدیم. آقا قاسم با اینکه سنّ‌شان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت؛ مین‌های پنجاه‌کیلویی را به‌راحتی جابجا می‌کرد و حدوداً دو برابر ما مین کاشت. ▫️وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم، پای مصنوعی‌اش را درآورد؛ با فشاری که روی پایش آمده بود، درد زیادی را تحمل می‌کرد ولی به روی خودش نمی‌آورد. یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه می کرد؛ باورش نمی‌شد با یک‌پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد: حاجی با این وضع سختت نیست؟! ▫️در آن‌حال شهید تیموری حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم؛ تا به آن‌روز از نقص عضوش حرفی نزده بود اما آنجا چندبار روی پای مصنوعیش زد و گفت: اِی پا اگر سالم بودی، جای امنی را برای داعشی‌ها نمی‌گذاشتم! ...🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✍ فرازی از وصیت‌نامه : اگر می‌خواهید عزت داشته باشید تا دشمـن هـم از شمـا بترسد امر به معروف و نهی از منکر کنید وگرنه دشمن هم‌از شما حساب نمی‌برد آنوقت است که ذلت شروع می‌شود ، گوشتان به دهان رهبری باشد و بدانید که هرگز ذلت و ضرری در آن نیست... قاسم تیموری در سال 1348 خورشیدی در روستای شموشک علیا از توابع شهرستان گرگان در خانواده ای مذهبی و انقلابی چشم به جهان گشود.پدر ایشان از رجال انقلابی و مبارز بر علیه حکومت ستمشاهی در گرگان بودند... ایشان پس از 28 سال خدمت خالصانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به صورت داوطلبانه در تاریخ بیست و دوم آذر ماه سال 94 به سوریه اعزام شده و فرماندهی محور را بر عهده داشتند و بعد از سیزده روز مبارزه علیه دشمنان،برای انجام ماموریت به همراه یکی از نیروهایشان به خط مقدم رفته و بعد از انجام عملیات در راه برگشت مورد حمله دشمن قرار گرفتند و بر اثر اصابت خمپاره به نزدیکیشان،دعوت حق را لیبک گفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.  🌷🕊 ...🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ دیشب بچه ها به آب زدند. امروز ساعت ۱۰ صبح شروع حملات شیمیایی رژیم بعث بروی یگانهای عمل کننده بیش از ۶۰۰۰ شهید 😭 ۷۰۰۰ مجروح😭 ۴۰۰ فرمانده شهید😭 ♦️تعداد شهدای عملیات: ۷۶۵۱ رزمنده ایرانی به شهادت رسیدند که ۴۰۰نفر آنها از فرماندهان بودند،۵۳۲۹۹ نفر زخمی شدند و ۳۵۲۲ نفر مفقودالاثرشدند.😭😭😭😭😭😭 🍃بعد از این تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥 🌷سالروز عملیات کربلای ۴ و یاد شهدای این عملیات گرامی باد🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 ┈•• * *🌹سلام و درود خدا بر جانبازان و بازماندگان قافله عشق و ایثار* ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ در عملیات کربلای چهار، پدرم در گردان دو یا رسول الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا، به عنوان نیروی حمل مجروح فعالیت می کرد. من و محمدعلی در گردان یک یا رسول(ص) بودیم. پدر چند ماه بعد از عملیات، برایم این گونه تعریف کرد «می دونستم شماها در جزیره‌ ام‌الرصاص هستید و در محاصره قرار گرفتید و از هر طرف، زیر آتش شدید دشمن هستید. شاهد آتش گرفتن نیزارها در جزیره بودم. ما که این طرف اروند بودیم، وقتی جنازه شهدا را می‌آوردند، دقیق می‌شدم که ببینم آیا تو، هاشم و محمدعلی، جزو شهدا هستید یا نه؟ قایقی آوردند و کمی آن طرف‌تر، پیکرهای شهدا را تخلیه کرد. به سمتش رفتم و پیکرها را این طرف و آن  طرف کردم. دست خودم نبود، انگار کسی به من می‌گفت: «بچه‌ات شهید شده» خودم را فراموش کرده بودم. شهید محمد علی معصومیان ،محمداسماعیل معصومیان(پدر شهید) و مسیب معصومیان ۷ روز قبل از شهادت. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
1⃣ آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان قبل از شهادت در کنار اروند رود در یکی از کلاس‌های مدرسه که متعلق به مردم عرب زبان است، نشسته بودیم که فرمانده گروهان، برادر اسماعیل نجات‌بخش ، دستور دادند که همۀ ما وسایل شخصی خود را تحویل تعاون گردان بدهیم. لازم است بگویم که قسمت‌هایی از ساختمان در اثر آتش عراقی‌ها ویران شده است و دیوارهایش شکاف برداشته و مردم این روستا (خسروآباد ) همگی آواره شده‌اند. مشغول کشیدن عکس برادر شهید موسی محمدی بودم که این دستور رسید. ما منتظر چنین پیامی بودیم. از خوشحالی، همۀ بچه‌های دسته صدای «الله اکبر» سر دادند. وسایل لازم را جدا کردیم و بقیه را در داخل جعبه گذاشتیم و همراه برادرم حبیب (مصیب)، به تعاون تحویل دادیم. شنیده بودم پدرم همراه کاروان بزرگ محمد(ص) عازم جبهه شده و حالا در گردان دوم یا رسول الله است و به عنوان حمل مجروح و برای آموزش به اورژانس لشکر رفته بود. با چند تا از برادران عزیز برای دیدن پدرم عازم اورژانس شدیم. پدرم را دیدم. با همان صورت آفتاب سوخته و دستان پینه‌بسته و با آن ریش‌های برفی و سفیدش، به سوی ما آمد و همدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم. خدا می‌داند که در خود احساس غرور و سربلندی می‌کنم که چنین پدری دارم که تابه‌حال چند بار به جبهۀ حق آمده است. چند تا عکس با هم انداختیم و بعد به اتاقشان رفتیم. بعد از مدتی، نماز مغرب و عشا به جا آوردیم و حدود نیم ساعت در کنارشان نشستیم. بعد برای خداحافظی دوباره همدیگر را بغل کردیم و گفتیم ما مأموریت داریم و می‌رویم و شاید دیگر همدیگر را نبینیم... خلاصه، بدی و خوبی را حلال کنید. از گردان ما تا مقری که پدرم در آنجا بود، نیم ساعت راه است. ما الان در کنار اروندرودیم. به اتفاق برادرم مصیب، به سوی مقر حرکت کردیم. شب جمعه بود. بین راه، گردان علی بن ابی‌طالب(ع) مشغول خواندن نوحه و سینه زنی بودند. به گروهان خود رسیدیم. درون اتاق که پا گذاشتیم، جمعیت زیادی را مشاهده کردیم که مثل مجالس محرم باهم نشسته بودند و کاسه‌ها جلوشان بود و با هم گپ می‌زدند. فهمیدم که قرار است امشب همه باهم شام بخورند. خیلی باصفاست! صلوات پشت صلوات. عده‌ای مشغول آماده کردن شام هستند. شام امشب هم گوسفندی است که روز قبل، سه رأس به ما داده بودند. در حالی که تمام فکرها حول محور شکم می‌چرخید، برادر عزیز و مؤمن، مسئول محترم گروهان، برادر اسماعیل نجات‌بخش  که از آن عاشقان دل‌باخته و بال و سر سوختۀ مکتب اهل‌بیت است، بلند شد و خیلی عارفانه به بچه‌ها نگاه کرد. گفتم: «چیه؟ تو فکری.» لبخندی زد و چیزی نگفت. من نمی‌دانم از این انسان والا و شریف چه بگویم و بنویسم. واقعاً خجالت می‌کشم که با این فکر ناقص و سواد دست و پا شکسته، به قلۀ رفیع ایمان دست‌درازی کنم و پا گذارم. اینان از همان انسان‌هایی هستند که عاشقی کردن را بلدند. به محض این‌که او لب باز می‌کند، قلبت به حرکت درمی‌آید. لب به سخن گشود که: «برادران و عزیزان! همان‌طور که مستحضرید و می‌دانید، امشب شاید آخرین شبی باشد که ما می‌توانیم این‌طور دور هم جمع شویم و از منبع فیض هم استفاده کنیم. برادران! امشب شب وداع است و شاید دیگر چنین وقتی پیدا نکنیم که به چهرۀ هم نگاه کنیم. خوب به هم نزدیک شوید. بگذارید بدن‌هایتان به هم نزدیک‌تر باشد. به چهرۀ همدیگر بیشتر و بهتر دقیق شوید و نگاه کنید. قدر همدیگر را بدانید و برای هم ارزش قائل شوید. بودند عزیزانی که از ما جدا شدند و به سوی خدا پرواز کردند.» همۀ برادران سرها را به پایین خم کردند و در فکر فرو رفتند. قلب‌ها همه آماده است و اشک در چشمانشان حلقه زده و بغض کرده‌اند. بغض به سختی گلویم را می‌فشارد و دلم می‌خواهد گریه کنم؛ ولی نمی‌کنم. می‌خواهم جمع کنم تا یکدفعه خودش بشکافد و آن عقدۀ درونی‌ام خالی شود. برادر عزیزی را که اشک در چشمانش حلقه زده و لب می‌گزد و آب دماغش را بالا می‌کشد، به خوبی می‌بینم که چقدر عاجزانه دارد تقاضا می‌کند. آن عظمت و اخلاص... دارد از ما کمک می‌گیرد! خدایا ما چقدر مغروریم: «بله برادران! شما را به خدا، حالا که قرار است ما به زودی به عملیات سرنوش‌ ساز برویم، تقاضایی از شما دارم و آن این است که اگر (گریه راهش نمی‌دهد) خدا قبولتان کرد، عاشقتان شد، پیش امام حسین(ع) رفتید، ما گناهکاران را فراموش نکنید. ما خیلی بدبختیم و تمام امیدمان بعد از خدا و امامان به شماست. قدر خودتان را بدانید. شما را به خدا، ما را تنها نگذارید، در آن دنیا دست ما را بگیرید.» بغض‌ها همه می‌ترکد. گریه، بچه‌ها را امان نمی‌دهد. نور فانوس را پایین می‌کشند. فضای مجلس تاریک می‌شود. سر و صدای گریه خیلی زیاد است. به چهرۀ فرمانده عزیز می‌نگرم. دو دستش را به چهره گرفته و به سختی گریه می‌کند؛ به‌طوری‌که دست‌هایش حرکت می‌کند. همه در حال گریه هستند و کسی چیزی نمی‌گوید. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
2️⃣ ادامه... آخرین یادداشت شهید محمدعلی معصومیان قبل از شهادت در کنار اروند رود اگر خوب گوش بدهی و دقیق‌تر شوی، جز صدای گریه و خوردن کف دست به پیشانی، چیز دیگری نمی‌شنوی. بعد از چند لحظه، در آخر اتاق، یک نفر که ظاهراً برادر پیچکا (ناطق) بود، صدا می‌زند: «برادر اسماعیل!» صدا کمی می‌خوابد. دوباره صدا می‌زند: «برادر نجات‌بخش!» همه گوش می‌دهند. می‌گوید: «به شرطی که اگر شما هم در عملیات در جوار حضرت حق...» صدای «یا حسین» و «یا مهدی» و «یا زهرا» بلند می‌شود. همه‌ های‌های گریه می‌کنند و هرکس پیش خودش چیزی می‌گوید. نوای دل‌انگیزی از وسط جمعیت بلند می‌شود. مرثیۀ فاطمۀ زهراست؛ نامی که قلب آدم را به لرزه درمی‌آورد. برادر محمدزمان کرمی گرجی شروع به مصیبت خواندن می‌کند. همه ناله می‌زنند. همه گریه می‌کنند. او ساکت می‌شود. برادر اسماعیل شروع به خواندن اشعار زیر می‌کند: ای حسین‌ای غم تو همدم ما    ‌ای به هر درد و غمی محرم ما غم عشق تو کشیدن دارد    رخ زیبای تو دیدن دارد گل ز گلزار تو چیدن دارد    حرم پاک تو دیدن دارد تو که از دادن جان باخبری    تو که از داغ جوان باخبری سوخته حاصل ما را بنگر    داغ‌های دل ما را بنگر همه از خود بی‌خود می‌شوند و کسی چیزی نمی‌خواند و تا مدت‌ها گریه است و گریه، کم‌کم گریه‌ها فروکش می‌کند و یک نفر دعا می‌خواند و حضار آمین می‌گویند. بله؛ این بود قضیۀ امشب. به روحمان یک غذای مفصل و تر و تمیز دادیم. بعد رفتیم دنبال شکم. جایتان خالی، غذای شکم هم بد غذایی نبود! شکمی از عزا درآوردیم و به فیض رساندیمش! و پشت سرش هم نارنگی و چای خوردیم و بعد هم دراز کشیدیم و صاف خوابیدیم. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته محمدعلی معصومیان 27 آذر1365 اروندرود ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ زمستان است. صداي خروش اروند را مي شنوي ؟از ابتداي جهان ، قبل از خلقت ، خداوند اما چهارم دي ماه را آفريده بود، صدايش را ميان تمام اقيانوس ها رها كرد و نواي وطن خواهي را با همان صدا آفريد. خوب كه گوش كني، مهربان است، پر فيض در كنار الله مي درخشد. اگر لحظه اي حقيقت بين شوي، پدر مرا خواهي ديد كه خدايش از همان ابتدا قهرمان اروند آفريد. چهارم دي ماه را به ياد داشته باش، تا ايران برايت معنا شود. چهارم دي ماه سالروز عمليات كربلاي ٤ و شهادت قهرمان فيض الله مهربانی گرامي باد. ✍️دلنوشته ای از دختر غواص شهید فیض الله مهربانی   زهرا مهربانی ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌷شوق شهادت ✍فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدعلی معصومیان شهادت ۴ دی‌ماه سال ۶۵ 🔸ای دنیای پر زرق و برق از ما دور شو که ما با تأسّی از امامان پاکمان، افسارت را به دست دوستانت نهاده‌ایم. این را بدانید شهادت آرزویم بود و هر بار که به جبهه رهسپار می‌شدم، صرفاً به خاطر این بود که گوهر شهادت را که همانا نهایت کمال انسان است، در لوای پیروزی اسلام به دست آورم؛ چرا که این گفته امام علی(علی) و امام حسین(ع) است. آه که چقدر مشتاقم به این جوانان بپیوندم و اگر نبود شوق شهادت، هرگز به جنگ حاضر نمی‌شدم و چرا ما نباشیم؟! به ولای علی(ع) هرکس بخواهد از کشته شدن ما علیه انقلاب و به این امام حرف بزند، چه دوست باشد و چه برادر، فردای قيامت یقه‌شان را می‌گیرم و او را کشان کشان به محکمه خدا می‌برم. 🔻والسلام 🔻محمدعلی معصومیان 🔻به تاریخ ۶۴/۶/۲۴ برابر با ۲۶ ذی‌الحجه ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹لحظه وداع غواصان قبل عملیات 🌹به‌یادشهدای غواص دست بسته کربلای ۴ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ خط شکنان «عملیات کربلای 4 » لشگر25 کربلا به همراه فرمانده خود سردار شهید حاج حسین بصیر 🌹یاد و خاطره شهدا و رزمندگان عملیات کربلای 4 گرامی باد.🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊 ‌ 🍃دلتنگی خانواده شهدا هیچ‌گاه رفع نمی‌شود. چند شب گذشته فاطمه زهرا دلتنگ پدر شده بود. شب با بغض و گریه خوابید. ‌ ‌ 🍃‌در خواب پدرش را دیده بود که به او می‌گوید، فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم. تو مرا نمی‌بینی، اما من می‌بینمت. همیشه همراهت هستم. 🍃من هم سخنان پدرش را تایید کردم، اما فاطمه زهرا با بی قراری می‌گفت، می‌خواهم بابا من را در آغوش بگیرد. می‌خواهم دستانم را بگیرد.‌ ✍راوی:همسر شهید ...🌺🎉🎉🌺 ....🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋