🌷#اهمیت_نماز_جماعت
اقتدا کردن شیخ جعفر کاشف الغطا رحمه الله به یک تاجر مومن
میرزا حسین نوری، می نویسد: روزی شیخ جعفر کاشف الغطا برای نماز ظهر، تاخیر کرد و مردم که از آمدن شیخ نا امید شده بودند، شروع به خواندن نماز فرادا کردند، در همین هنگام شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتی، مردم را ملامت و سرزنش کرد که چرا نماز را به فرادا می خوانید؟! مگر یک نفر عادل بین شما وجود ندارد به او اقتدا کنید؟! بعد از این گفتار، پشت سر یکی از تاجرین مومن که مشغول نماز خواندن بود ایستاد و به او اقتدا کرد. مردم نیز با دیدن این صحنه به آن تاجر، اقتدا کردند، شخص تاجر که شیخ به او اقتدا کرده بود چنان شرمنده شد که نمی دانست چگونه نماز را تمام کند.
بعد از نماز با حالت عرق ریزان، نزد شیخ نشست و عرض کرد شما با این عمل خود، مرا کشتید، شیخ به او فرمود بلند شو و نماز عصر را نیز اقامه کن.
شخص تاجر عرض کرد: مرا چه به امام جماعت، شیخ فرمود، باید نماز عصر را بخوانی اما او با تضرع می گفت: مرا از این کار معاف کنید من قدرت این کار را ندارم.
شیخ فرمود: یا باید نماز عصر را بخوانی، یا دویست شامی (پول رایج آن زمان) برای فقرا بدهی، تاجر مومن نیز این پیشنهاد را پذیرفت و پول تقدیم کرد و شیخ نیز با فراخواندن فقرا، همه پول ها را بین فقرا تقسیم نمود سپس نماز عصر را اقامه کرد. (دویست شامی، نزدیک به دو هزار دینار است).
📚 داستانها و پندها ج۹ ص ۷۱.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
1_7141939904.opus
زمان:
حجم:
2.1M
🕊صدای خواهر یزدی پس ازبازگشت ازعالم دیگر...درباره حجاب وپاکدامنی😭😭😭😭
🙏🙏خواهش میکنم گوش کنید و بفرستید برای عزیزانتون .
🌹کسانی که هرروز ذکر صلوات بر لبانشون جاری هست ، قدربدونید.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سربندیازهرا
"میدونید فاطمیه رو کیا تو کشور رونق دادن⁉️
"۲۰۰هزار شهید، شهید شده در ایام فاطمیه جنگ
"حالا می فهمم چرا دعوا سر سربند یا فاطمه بود
شادی روح شهدا صلوات 🌷🌹🌷
اللهم صلی علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🥀🥀🥀
@MaddahionlinYEKNET.IR - shoor - fatemie 2 - 1402 - sibsorkhi.mp3
زمان:
حجم:
3.76M
⏯ #شور #شهدا #مدافعان_حرم
🍃خوشبحال مدافعان حرم
🍃پر کشیدن از میان حرم
🎙 #حسین_سیب_سرخی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
✔WwW.Karballa.IR✔ - مهدی رسولی-مادر بهار خونه.mp3
زمان:
حجم:
8.26M
🎧 #نماهنگ فاطمیه
🎼 مادر بهار خونه
🎤 مهدی رسولی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
در مدینه ، مردی بود که هربار به چارچوب در خیره میشد ، شانههایش میلرزید
🖤
#فاطمیه
🥀🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
این روزا نفس کشیدنت مختصر شده ..
یعنی که ماندن تو به اما و اگر شده💔،
#یااُماه
🥀🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود
دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد...
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝