eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
360 دنبال‌کننده
16هزار عکس
10.4هزار ویدیو
37 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ به یاد ولادت » ۱۳۵۵ -  شهادت » ۱۳۸۰/۰۹/۲۶ - مزار » / ردیف ۱۶ / شماره ۴۰۴ او در سیره شهدا ذوب شده بود... مــادر از خصوصیـاتش اینگونه روایت می‌کند : علیرضا لباس نو نمی‌پوشید ... می‌گفت مگر رزمنده‌های ما لباس نو می‌پوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمی‌انداخت و می ‌گفت: مگر شهدای‌ما روی تشک میخوابیدند او بسیجی به تمام معنا بود؛ وقتی از او می‌پرسیدم در پادگان چه کاره هستی؟ می‌گفت : جاروکشم ... شوخ طبع بود و در عین حال با ادب از هر غذایی نمی‌خورد و می‌گفت نمی‌دانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شب‌ها که می‌رفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می ‌دیدم عبا انداخته و دارد قرآن می‌خواند و گریه می‌ڪند.... 🌷 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ 💢 در اسفندماه سال 1347 در خانواده‌ای متدین در تهران چشم به جهان گشود ،كودكی آرام و شاداب بود. روح پرتلاطمش در امواج خروشان انقلاب قرار گرفت و به ساحلـی آرام رسيد. به دنيا و ظواهر آن تمايلی نداشت و به شركت در مجالس مذهبی علاقه‌مند بود و حضور در تشييع جنازه شهدا را بر خود فرض می‌دانست. در سال1361 عضو پايگاه بسيج شهيد مطهری شد و همزمان نيمڪت تحصيل را رها ڪرده و دانش‌آموز مدرسه ‌ی عشـق گشت. او تا سال 1367 در تسليحات لشگر 27 محمد رسول‌الله و سپس در گردان حمزه سيد‌الشهدا به نبرد با دشمن مشغول بود. در اكثر عمليات‌ها حضور داشت و 5 بار مجروح شد. در جريان عمليات ڪربلای5 و مرصاد از ناحيه بازو و شكم و پا جراحات شديدی برداشت. پس از اتمـام جنگ جهاد اڪبر را آغاز نمود. در شب ولادت مولای متقيان علی(ع) سال 1369 هيئت عشاق‌ الخمينی را تأسيس ڪرد و خـود اداره آن را بر عهده گرفت. دو سال بعد طبق سنت‌نبوی با همسرشهید رضامومنی ازدواج كرد و برای فرزند شهيد مؤمنی (محمدرضا مؤمنی) پدری مهربان شد. او در همان سال وارد كميته تفحـص شد و با عنوان تخريب‌چی به جستجوی پيڪر پاك شهدا پرداخت. و سرانجام در دوم دیماه سال 1374،‌ در ارتفاعات 112 فكه بر اثر انفجار مين ، جامِ شهـادت را نوشيـد و گرد يتيمـی بر چهره‌ی فرزندش محمدصادق نشست و محمدرضامؤمنی بار ديگر از سايه‌ی پُر مهر پدر محروم گشت. ..... 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💢 در سال ۱۳۴۶ در نجف آباد اصفـهان بدنیا آمد ، در دوران هشت سال دفاع مقدس مثل همه‌ی دانش‌آموزان مشتاق حضور در جبهه ها درس را رها کرد و با عضویت در بسیج مسجد ، سنگر جبهه را انتخاب کرد و با تغییر سال تولد در شناسنامه در عملیات والفجر مقدماتی حضور پیدا کرد و داوطلبانه به گروه تخریب پیوست. سپس در والفجر ۳و ۴ شرکت کرد. در دی‌ماه ۱۳۶۲ عضو رسمی سپاه شد و در عملیات‌های خیبر و بدر نیز صفحات تاریخ رزم را ورق زد. محمود در سال ۱۳۶۴ دوره مربیگری تخریب را آموزش دید و با حضور در عملیات‌های والفجر۸ ،کربلای۵ ،۸ و نصر۷ و بیت المقدس۲ ،۴ ،۷ و غدیر همچنان در بزم رزم عاشقانه جبهه‌ها میهمان بود ڪه در همیـن دوران از ناحیه‌ کتف‌ و دست مجروح و جانباز شد. بعد از پایان جنگ ، دست تقدیر او را به جبهه‌ی تفحص اعزام ڪرد. و سرانجام در تاریخ دوم دی‌ماه‌ ۱۳۷۴ در جریان عملیـات تفحـص در ارتفاعات ۱۱۲ فکه بر اثر انفجار مين ، جامِ شهادت را نوشيد و به ملکوتیان پیوست. 🌹🌹🕊🕊 شهید تفحص 🌷 شهادت: ۲ دی ۱۳۷۴ منطقه عملیاتی فکه ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🖊📃از دسـت نوشتـه های شهیــد ✍چه خوب است به دست آقا امام زمـان(عج) جرعه ای از چشمه زلال كوی حسینی بنوشم و حسینی بمیرم... 💢حاكمیت شیطان در محدوده ضعف و ترس انسانهاست و اگر می خواهی از خارج شوی نباید بترسی و این چنین بود شناسنامه مردان جبهه كه در آن دشتها جان خود را فدای حقیقت ازلی كردند. 💢خدایا چه می شد مرا روز تاسوعا و عاشورا و یا بالاخره ایام دهه اول محرم برآورده می فرمودی، عشق من این است كه در شهید شوم 💢ای شهـدا! شما مرا به فڪه دعوت كردید ولی اكنون ندایی نمی آید كه بگوید: عباس بیا، بیا، بیا،‌ با هم برویم بیا تا تو هم حسینی شوی. باور كنید روز و شب خوابیده و نشسته و ایستاده و در همه حال را مي‌خوانم مبادا این روزها از دستمان برود و حسرت روزهای رفته در دلمان بماند، كارهای خود را با یاد و نام خداوند و معصومین و شهدا شروع كنید.امید رهبر بعد از خدا به شما است... : پنجم خرداد ۷۵ مصادف با هفتم محرم در اثر انفجار مین در فکه 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدو عجل فرجهم ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ بارالها در امر تفحص امید بہ رحمت تو داریم خدایا یاریمان فرمای خودت می دانی ڪہ تمام عشقِ من و بچہ هـای تفحص رسیدن بہ وصال توست و بس :۷۵/۳/۵ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💠فکه دیگر جای من نیست! ✍یکی از روزها ڪه شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی ڪه داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی رویش بریزند. 🍁کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل ڪه در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه شدیم ڪه سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. 🍁درست همانجایی ڪه می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک پیدا کردیم. بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند: 🍁بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده...  . عباس در روز۷محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(ع) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یك (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید.🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ او در سیره شهدا ذوب شده بود... مــادر از خصوصیـاتش اینگونه روایت می‌کند : علیرضا لباس نو نمی‌پوشید ... می‌گفت مگر رزمنده‌های ما لباس نو می‌پوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمی‌انداخت و می ‌گفت: مگر شهدای‌ما روی تشک میخوابیدند او بسیجی به تمام معنا بود؛ وقتی از او می‌پرسیدم در پادگان چه کاره هستی؟ می‌گفت : جاروکشم ... شوخ طبع بود و در عین حال با ادب از هر غذایی نمی‌خورد و می‌گفت نمی‌دانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شب‌ها که می‌رفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می ‌دیدم عبا انداخته و دارد قرآن می‌خواند و گریه می‌ڪند.... 🌷 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ به یاد ولادت » ۱۳۵۵ - شهادت » ۱۳۸۰/۰۹/۲۶ - مزار » / ردیف ۱۶ / شماره ۴۰۴ ⁦✍🏾⁩ از زبان مادر : » علیرضا عاشق شهدا بود و همیشه به من می گفت: آن قدر در سرزمین فکه به دنبال پیکرهای شهدا خواهم گشت تا خودم هم سعادت شهادت پیدا کنم » هر وقت می خواستم نماز بخوانم می گفت: مادر تو را به خدا برای شهادتم دعا کن » می گفتم آخر تو یکدانه پسر من هستی؛ من بعد از شهادتت چه کنم؟ پاسخش کوتاه بود ! ؛ مثل بقیه مادران شهدا، آرام باش » می گفت: وقتی من به شهادت رسیدم شما اصلا گریه، داد و فریاد نکن » من هم به وصیت علیرضا عمل کردم چون شهادت آرزویش بود و حالا به آرزویش رسیده 🕊️⁩ هدیه به روح مطهر و ملکوتی الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•