💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃خوب درس خوند و معنای #عشق واقعی را خیلی زود پیدا کرد که در13 سالگی برای #امام_زمان نوشت "نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی ؟! شاید در دلم باشی، یا شاید من از تو دورم. کوچه #انتظار، پلاک یا مهدی. سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبح دم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید درِ تنهایی من! من تورا محتاجم. بیا ای انتظار شبهای بی پایان و..."
🍃با #تلاوت_قرآن سیمش وصل شده بود به خود خدا ! که عهد نامه می نوشت، " بی حساب پیش، انشا ا.. چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز ان شاالله توفیق پیدا کنم مادام العمر #دعای_عهد و زیارت امین ا.. را بخوانم و..."
🍃 در ورزش #کاراته پیشرفت های چشمگیری داشت و تونست در مبارزه با شیطان مدال شهادت را از آن خود کند. صحبت از غنچه نوشکفته ای است، راضیه نام که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ همراه با صدای ملکوتی #اذان در مرودشت شیراز پا به زمین گذاشت ودرشامگاه بیست و چهارم فروردین ۱۳۸۷ در «حسینیه سیدالشهدا» شیراز زمانی که نغمه «بی تو ای صاحب زمان» مداح فضای #حسینیه را عطرآگین کرده بود در اثر انفجار به شدت زخمی شده و ۱۸ روز بعد زینت مسافران آسمانی شد🕊
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده_راضیه_کشاورز
📅تاریخ تولد : ۱۱ شهریور ۱٣٧۱
📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٨٧
🕊محل شهادت : شیراز
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃شاید برای معرفی شهید علی اکبر صادقی کافی باشه بگی :" شهیدی که در #قبر به درخواست مادرش چشم باز کرد."
همین!
🍃در #تهران به دنیا آمد اما مطلق دل به آن نبست. گویی از همان ابتدا متوجه شده بود که این عجوزه عروس هزار داماد است و پر از زرق و برق و نیرنگ. تا جایی که وقتی همسرش را عقد کردند اعلام کرد اگر جنگ تمام شد و سالم برگشتم زندگیمان را شروع می کنیم. الان وقت جنگ است نه وقت شروع زندگی! من راضي نيستم دختري را به خانه بياورم و با رفتنم باعث عذاب و ناراحتي او شوم.
🍃 مرحومه ملوک خانم، #مادر_شهید فرموده بودند: " روز تشییع جنازه رفتم داخل قبر. هیچ کس دیگری به جز من و علی اکبر داخل قبر نبود. سرم را بردم نزدیک صورتش و گفتم: خدایا! تو رو به علی اکبر #امام_حسین قسمت میدم که یک بار دیگه چشمان علی اکبرم رو به من نشون بدی. همون موقع بود که چشمان علی اکبر باز شد. به همون زیبایی بود که در شب دامادی اش بود. خدا رو شکر کردم که آخرین خواسته ام در مورد فرزندم برآورده شد. به کسی چیزی نگفتم و از قبر بیرون آمدم. تا چند سال بعدش هم به کسی حرفی نزدم اما از روی #عکس هایی که گرفته شده بود راز من و علی اکبر فاش شد"
🍃بنده کلید این راز و #معجزه ی خداوند را بین وصیت نامه اش یافتم. "سعی نمایید در #مسجد کاملا هدفتان رضای #خدا باشد نه تبلیغ اسم و شخص. در ادامه این راه کوشش نمایید و سعی کنید سربازان با وفایی برای حسین (ع) و امام زمان (ع) باشید. هم بسازید و هم تربیت نمایید که تربیت حسینی مسئله مهمی است و بدنبال آن #خودسازی است"
🍃به قول "صغیر اصفهانی"
حلال جمیع مشکلات است حسین
شوینده لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز طوفان بلا؟
جایی که سفینه النجاه است حسین
روحش شاد و یادش گرامی♥️
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_اکبر_صادقی
📅تاریخ تولد : ٢۴ فروردین ۱٣۴۱
📅تاریخ شهادت : ٩ خرداد ۱٣۶٧
🕊محل شهادت : عراق
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون__شهدایی
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهیده_طیبه_واعظی🍬🍬🎂🎂🎂🌹🌹🎂🎂🎂🍬🍬🌹🎂
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝