eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
554 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
17هزار ویدیو
64 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✍ آنقدر کم توقع و مظلوم بود که حتی روی صندلی هم نمینشست، صبح ها با سرویس لشکر می رفتیم پادگان ؛ محمد تقی هم با روحیه و شاد هم سفر هر روزمون بود . همیشه حواسش جمـــــع بود وقتی که همه صندلی ها پر میشد میرفت قسمت آخر ماشین که شبیه پـــــله بود روی زمین مینشست تا یه صندلی هم که شده برای بقیه پاسدارهایی که میان باز بشه . رفقایی که تازه میرسیدن و میدیدن محمد روی زمین نشسته می گفتن محمد تو بیا سر جات بشین ما هم یکاریش میکنیم، محمد هم با همون لبخند همیشگیش و با زبون شیرین محلی جواب میداد همین جا نشستم ...ببین!! من نشستم داداش تا رسیدن به پادگان با شوخ طبعی و خوش اخلاقی صحبت میکرد ؛ با اینکه روی زمین نشسته بود و خاکی شده بود اصلا به روی خودش نمی آورد ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🕊🕊🕊🌹 در نوجوانی وقتی زحمات پدر را دید تصمیم گرفته پایش کار کند. در کار کردن رضایت صاحبکار برایش خیلی مهم بود سعی می کرد حق صاحب کار ضایع نشود و تلاشش را می کرد که کار را تمام و کمال انجام دهد. از همان دوران هم عضو بسیج دانش آموزی شد. میثم بیشتر از سنش زحمت میکشید و خانواده را درک میکرد. در کنار صلابت مردانه اش همیشه خنده بر لب داشت و همانطور که پدر را تنها نمیگذاشت کمک حال مادر هم بود. به سن تکلیف که رسید تازه به عمق اعتقاداتش پی بردیم. ایمانش بسیار قوی بود و غسل جمعه را ترک نمیکرد. و با روضه های حاج منصور در مسجد ارک بزرگ شد. جمکران هم زیاد میرفت. دیپلم گرفت و به عضویت سپاه درآمد. وقتی علت آمدنش به سپاه را پرسیده بودند گفته بود که مادرم، مشوق من بوده است. 🖊 روایت خانواده شهید ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊🍂🕊🍂 ✍ شهید به غیبت حساس بود یک روز با دوستان مشغول صحبت از هر دری بودیم که یکی از دوستان از سیدرضا اجازه خواست تا مطلبی را بگوید. آن دوست ما قبل از صحبتش نگاهی به اطراف انداخت و تا رفت صحبتش را شروع کند، سید رضا مانعش شد و گفت: نمیخواهد بگویی همه تعجب کرده بودیم. لحظاتی بعد دوستمان از سید رضا پرسید: چرانگویم؟ سیدرضا لبخندی زد و گفت: قبل از صحبتت به اطراف نگاه کردی، حدس زدم بخواهی غیبت کسی را بکنی! برای همین گفتم جلوی غیبتت را بگیرم همیشه به غیبت حساس بود و به هر طریقی که می توانست مانع غیبت میشد. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🕊🕊🕊🌹 به قول شهید بلباسی: اونقدر خودمان را درگیر القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمان رفت همه باهم برادریم و باید کنار هم،باری از روی دوشِ مردم برداریم حواسمان کجـاست؟ ... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🌹شهید الله دادی در کار همواره به مسائل اساسی و ریشه ای میپرداخت. او از نظر توان فکری و عملیاتی کم نظیر بود. در بحث تقوا و زهد نیز اینگونه بود. این شهید بزرگوار با وجود اینکه در سر و بدنش ترکش هایی از جنگ داشت، اما به دلیل عادت به ورزش، توان جسمی خیلی بالایی داشت. او بعد از اذان صبح به ورزش میپرداخت. 🌹واگذاری مسئولیت‌ها متناسب با توانایی هر فرد، تواضع و احترام نسبت به نیروها، تاکید بر نوآوری و خلاقیت، شجاعت و اطاعت از امر فرماندهی از دلایل مدیریت موفق سردار شهید محمدعلی الله‌دادی بود. 🌹شهید الله دادی به دعوت حاج قاسم سلیمانی، به نیروی قدس پیوست تا در  لبنان و  سوریه به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد. 🌹این سردار شهید سرانجام، در منطقه القنیطره سوریه مورد حمله موشکی نظامی رژیم  صهیونیستی اسرائیل قرار گرفت و به همراه تعدادی از اعضاء حزب‌الله لبنان جام شهادت را سرکشید. ...🌿🌸🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊🍂🍂🕊 ✍ فرزندانم... محبین حضرات معصومین علی آقا، خانم فاطمه و آقا محمد خوشحالم که به دِین خود عمل کردم شاید نواقصی هم داشته ام اما سعی کردم که فقط رزق حلال کـریمه اهـل بـیت علیهاالسلام را به خانه بر سفره مهیا کنم و از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام، ولایت مدار و ادامه دهنده ی راه این حقیر باشند. مطمئنم پسرانم متدین، ولایتی و مفید برای نشر احکام دین و دخترم باعفت و حجاب خود با چادر، دل حضرت زهرا(س) را شاد می کند. بدان که برای این چادر کـه هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. 🌹 🌷 ...🌸🎉🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊🍂 🍂🕊 از مهم ترین اعتقاداتش (امر به‌ معروف و نهی‌ازمنکر بود) تا حدی که به همراه شهید امر به معروف، شهید توفیقیان، چندین بار در این راه مجروح شده بود در کار خیلی جدی بود، اما در رفتار و اخلاق اجتماعی بسیار خونگرم، مهربان و خیلی باگذشت بود حاج مرتضی در کنار مهربانی، ادب و حسن خلق، ارتباط خوبی داشت. در فعالیتهای پایگاه بســیج محل فعال بود 🌹 🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ محمد‌طه امیری، فعال رسانه‌ای و عکاس جبهه مقاومت، با انتشار عکسی از محافظان حاج قاسم سلیمانی برای اولین‌بار در صفحه شخصی خود نوشت: «در بوکمال کار گره خورده بود، همه‌چیز به همدیگر قفل شده بود. مشکلاتی در پشتیبانی، کمی کلافگی نیرو‌هایی که نمی‌توانستند راه ورود به شهر را پیدا کنند و ترس اینکه نکند با کار حساب نشده‌ای همه‌چیز بهم بریزد. چند متر عقب‌تر از خط، اما هلیکوپتری برخلاف اصرار که «پرواز در این منطقه اصلا به صلاحش نیست» از زمین کنده می‌شود و به پرواز درمی‌آید. کمی جلوتر از خط و نزدیکی شهر در میان دود و خاک به هوا بلند شده، آرام به زمین می‌نشیند. کمک خلبان بیرون می‌پرد، در هلیکوپتر را باز می‌کند و بعد از آن حاجی پیاده می‌شود و روی خاک ناامن بوکمال که هنوز نیرو‌های اصلی به آن نرسیده‌اند قدم می‌گذارد. چند لحظه بعد سه نفر دیگر هم از پرواز پیاده می‌شوند. لباس رزم به تن دارند با اسلحه‌ای در دست. تیم حفاظت حاجی هستند. حاجی بیسیم می‌زند که ما نزدیکی ورودی بوکمال هستیم، بگویید نیرو‌ها بیایند. این گوشه‌ای از روایت سخت محافظت از شخصی است که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت می‌کند. حاج قاسم چه قانونی برای تیم حفاظت خود تعیین کرده بود؟ برای توصیف عکس باید بگویم از سمت راست، شهید «هادی طارمی» ایستاده وسط شهید «رضا خرمی» و در گوشه سمت چپ هم شهید شهروز مظفری‌نیا.» اما ای‌ کاش اینجا این امکان را داشتم که عکس را از ۳۰ متر عقب‌تر برایتان توصیف کنم. حاجی و چند نفر دیگر در حال بازدید از میدان جنگی در عراق هستند. قانون ۳۰ متر را خود حاجی وضع کرده بود، اینکه هر جایی که من هستم شما باید حداقل ۳۰ متر عقب‌تر باشید. در تعریف عرفی محافظ آمده، که او باید نفس به نفس با شخصیت برود. اما هادی و شهروز و رضا موتوری هیچ چیزشان مثل محافظ‌های عرفی نبود. همیشه باید همه چیز را از ۳۰ متر عقب‌تر هدایت می‌کردند. یک‌بار حاجی گفته بود، من اصلا دیگر تیم حفاظت نمی‌خواهم! هادی و رضا و شهروز مثل دیوانه‌ها آتش کردند، رفتند دَم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد، هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟ خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم! حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمی‌خواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید. آن شب بچه‌ها بار دیگر مجوز حضورشان را این‌بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطه‌شان با حاجی یک‌جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آن‌ها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیز‌ها را برایشان تضمین کند. شهر بوکمال سال ۹۶ آزاد شد، اما شهید رضا خرمی سال ۹۵ به شهادت رسید. آدمیزاد وقتی راه درست را پیدا می‌کند، رهایش نمی‌کند. آدمیزاد عاشق پایان درست است و انگار هر سه آن‌ها خوب فهمیده بودند که به یمن حاجی قرار است تمام این راه صحیح و سالم بروند. وقتی خبر رضا را که در حلب شهید شده بود به حاجی دادند، حاجی خدا را شکر کرده بود که «الحمدلله در میدان شهید شد، پیش من از دنیا می‌رفت نمی‌توانستم جواب خونش را بدهم.» تمام تعاریف عرفی محافظ را بار دیگر مرور می‌کنم. یادم می‌آید یک‌بار یکی از مسئولین سابق بعد از اتمام کارش گفته بود همه پول محافظان را خودم می‌دهم فقط بگذارید بمانند، من بدون این‌ها نمی‌توانم زندگی کنم! هادی و شهروز هیچ‌گاه قرار فاصله ۳۰ متر را نشکستند البته به جز یک‌بار، فرودگاه بغداد و آن شب کذایی وقتی که دیگر حاجی اجازه داده بود در نزدیک‌ترین حالت پیش او بمانند. حالتی که حتی دیگر نتوان گوشت و پوست و استخوانشان را هم از یکدیگر جدا کرد. حاجی انگار با خبر از عاقبت بچه‌های تیم حفاظت بود. حفاظتی که تا شهادت شخصیت ادامه پیدا کرد. هادی، رضا و شهروز خوب می‌دانستند که در این قصه این حاجی است که محافظ است نه آنها...» دفاع پرس ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔸هشتم تیر سالروز شهادت محمد کچویی توسط منافقین کوردل می باشد. در این روز محمد کچویی یکی از یاران اسلام و انقلاب در اثر جنایت دیگری به دست منافقین کوردل در تاریخ ۸تیرماه ۱۳۶۰ در محوطه زندان اوین به شهادت رسید. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🖤🖤🖤
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🕊🕊🌹 احترام به والدین بارزترین ویژگی فرزندم بود، هیچ‌گاه تندخویی و یا صدای بلند عبدالکریم را نشنیدم. او همواره متبسم بود و سعه‌صدر داشت. حتی اگر موضوعی فرزندم را آزرده‌خاطر می‌کرد، هیچ‌گاه آن را به روی ما نمی‌آورد. 🔸روحیه ایثار و ازخودگذشتگی از کودکی در وجود عبدالکریم نهادینه شده بود. نوجوانی کم سن و سال بود که اشتباه یکی از اعضای خانواده را بر عهده گرفت تا به جای او بازخواست شود. 🔹او در ارتباط با دوستانش نیز همین شیوه را پیاده می‌کرد. آن‌ها می‌گویند که، «به یاد نداریم عبدالکریم با کسی دعوا کرده و یا کدورتی میان‌شان به وجود آمده باشد. او با همه با گذشت و مهربانی رفتار می‌کرد .....🌸🎉🎊🌸 ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🕊🕊🕊🌹 رهبر معظم انقلاب در سال 1388 در جمع اعضای خانواده و ستاد برگزاری یادواره‌ شهید عبدالحسین برونسی فرمودند: «خدا ان‌شاءاللَّه شهید عزیزمان را - مرحوم شهید برونسی را، یا همان‌طور که عرض کردیم اوستا عبدالحسین برونسی را - رحمت کند. این خیلی برای جامعه‌ ما و کشور ما و تاریخ ما اهمیت دارد که یک شخص خوانده شده‌ به عنوان «اوستا عبدالحسین» - نه دکتر عبدالحسین است، نه به معنای علمی استاد عبدالحسین است؛ بلکه اوستا عبدالحسین است، اهل بنایی و اهل کارِ دستی و اهل شاگردىِ فلان مغازه؛ یعنی اوستا عبدالحسین بنا - از لحاظ معرفت و آشنایی با حقایق به جایی می‌رسد که قبل از پیروزی انقلاب در ظریف‌ترین کارهای انقلابىِ جوان‌هایی که در مسائل انقلابی کار می‌کردند شرکت می‌کند - البته من از نزدیک در جریان آن کارها نبودم و در آن زمان یادم نمی‌آید که با این شهید ارتباطی داشته باشم؛ لکن اطلاع دارم، می‌دانم، شنیدم و توی کتاب هم خواندم - بعد از انقلاب هم وارد میدان جنگ می‌شود. ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊🌺🌺🌺🌺 🕊 🖋 مستشار نظامی بود اما با توجه به روحیه ای که داشت کار فرهنگی هم انجام می داد. می گفت: دوست دارم یه کار مثل کار شهیدچمران انجام بدم. فکرهای نو در کنار اخلاص باعث گل کردن کارهایش می شد. چند مدرسه را به صورت آزمایشی انتخاب کرده بود و به وضعیت آموزشی و بهداشتی دانش آموزان رسیدگی می کرد. لوازم التحریر و محصولات بهداشتی و ورزشی برایشان تدارک دید. از چند دندانپزشک قول گرفته بود که اوضاع دهان و دندان بچه ها را سر و سامان دهند. خانواده های بی سرپرست و فقیر را شناسایی کرده بود و از طریق دوستان عرب ماهانه کمکشان می کرد تا هم احتیاجاتشان رفع شود و هم عزتشان حفظ شود. .....🕊🕊🌸 ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•