💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علیرضا بابایی
🌺برای من، ماه مبارک رمضان از دوست داشتنیترین ماههای خدا بود. چون در این ماه، علیرضا زودتر از همیشه به خانه میآمد. هر جایی بود و هر کاری هم که داشت، سعی میکرد موقع افطار خودش را برساند.
🌻لذّتبخشترین ساعت برای من در یک روزِ روزهداری، زمانی بود که آقا علیرضا با نانِ تازه وارد خانه میشد. مهربانی علیرضا در ماه رمضان با من و بچهها جنس دیگری داشت. به من پیشنهاد میداد تا با هم برای بچههایی که در مؤسّسه جامعةالثقلین مشغول حفظ قرآن کریم بودند، افطاری تهیه کنیم.
🌺وقتی کارهای افطار و سحری دیگران را تدارک میدید، در کنارش بودم و برایش دعا میکردم. میگفت: «آمادهکردن فضا و امکانات برای کسانی که در محضر قرآن نشستهاند، توفیقی است که خداوند به ما داده است؛ پس باید به بهترین وجه قدرش را بدانیم.»
🎙راوے: همسر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم سید مهدی جودی ثانی
🌺سیدمهدی در ادای واجباتش هیچگاه تأخیر نمیکرد و خود را مُلزم به اجرای مستحبات کرده بود. فراموش نمیکنم آخرینباری که به مشهد آمد، ماه رمضان بود؛
🌻وقتی که روزهخواری مردم را میدید، به من میگفت:«خداوند آنقدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند، در اَنظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند».
🌺از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیهاش را در این مدت خراب کرده بود. با اینکه از این قضیه دلخور بود اما در مواجهه با روزهخواران با ملایمت برخورد میکرد و تذکّر میداد؛
🌻زیرا معتقد بود با محبّت همه مشکلات برطرف میشود. اگر جوانی را میدید که راه اشتباهی برگزیده است، ابتدا با او دوست میشد و سپس هدایتش میکرد.
🎙راوے: پدر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #محمدرضا_ابراهیمی
🌺شهید ابراهیمی مشتاق کار خیر و عاشق خدمت به مردم بود و نَه تنها خودش بلکه دیگران را هم تشویق به کمک و یاری مستمندان میکرد.
🌻نزدیک ماه مبارک رمضان یا عید نوروز که میشد، کمکهای نقدی و غیر نقدی دیگران را جمعآوری میکرد و با تکمیل آن از دارایی خود به نیازمندان میرساند.
🌺در طول سالهای بعد از جنگ تحمیلی هم گاهی برای جهیزیه و ازدواج به محمدرضا رجوع میکردند که دست رد به سینهی هیچ کدام نمیزد.
🎙راوے: همسر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #مصطفی_صدرزاده
🌺یکبار ماه رمضان، مامان برای خرید به بازار رفت. آن روز من و مصطفی خانهشان بودیم. خیلی نگذشت که مامان دست خالی به خانه برگشت. مصطفی در را به روی مامان باز کرد و گفت:«به این زودی خریدتون تموم شد؟»
🌻مامانم روی مبل نشست و با ناراحتی گفت:«اصلا خرید نکردم!» چادرش را روی مبل گذاشت و ادامه داد:«وقتی دیدم خیلیا به راحتی در ملأ عام روزهخوری میکنن، اونقدر ناراحت و عصبانی شدم که دیگه قدرت خرید نداشتم!»
🌺مصطفی کنار مامان نشست و گفت:«کسی که روزهخوری میکنه، در واقع داره با خدا علنی میجنگه؛ چون خدا به صراحت توی قرآن این کار رو حرام دونسته. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امامزمان به درد میآد!»
📚گزیدهای از کتاب «قرار بیقرار»
✍فرازی از وصیتنامه: مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم، چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امامزمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد!
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #علی_عسگری
🌺در پتروشیمی اراک کار میکردیم. ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم! محل کار ما مخازن کُروی بود که باید در داخل آن کار میکردیم.
🌻بدنه مخزن باید تا ۱۰۰ درجه سانتیگراد حرارت میدید تا گرم شده و سپس شروع به کار کنیم. شهید عسگری همپای ما در آن شرایط که برای کسی که روزه هم نبود، تحمّلش سخت بود، روزه میگرفت و کار میکرد.
🌺یک شب به اتفاق هم به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانهای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند، اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد، از دوستان پرسید:«از کجا آوردهاید؟ در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید!»
🌻گفتند:«از باغ کنار پتروشیمی کَندیم.» شهید گفت:«آیا صاحبش میداند؟» گفتند:«نه!» او چنگال را به زمین گذاشت و گفت:«با مال شبههناک جسم و روحم را آلوده نمیکنم. انشاءالله که خداوند از میوههای بهشتی نصیبمان کند!»
🎙راوے: دوست شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علیرضا بابایی
🌺برای من، ماه مبارک رمضان از دوست داشتنیترین ماههای خدا بود. چون در این ماه، علیرضا زودتر از همیشه به خانه میآمد. هر جایی بود و هر کاری هم که داشت، سعی میکرد موقع افطار خودش را برساند.
🌻لذّتبخشترین ساعت برای من در یک روزِ روزهداری، زمانی بود که آقا علیرضا با نانِ تازه وارد خانه میشد. مهربانی علیرضا در ماه رمضان با من و بچهها جنس دیگری داشت. به من پیشنهاد میداد تا با هم برای بچههایی که در مؤسّسه جامعةالثقلین مشغول حفظ قرآن کریم بودند، افطاری تهیه کنیم.
🌺وقتی کارهای افطار و سحری دیگران را تدارک میدید، در کنارش بودم و برایش دعا میکردم. میگفت: «آمادهکردن فضا و امکانات برای کسانی که در محضر قرآن نشستهاند، توفیقی است که خداوند به ما داده است؛ پس باید به بهترین وجه قدرش را بدانیم.»
🎙راوی: همسر شهید
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💥اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💥
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #سید_حمید_تقوی_فر
🌺حاج حمید دلبستگی به هیچکدام از لذّتهای این دنیا نداشت؛ حتی غذا خوردن. سال۱۳۶۲ که «سید نصرالله تقویفر»، پدرش، در عملیات خیبر شهید شد، گفت:«میخواهم روزههای قضای پدر را بگیرم.» و این شروع یک ماجرای عجیب و طولانی بود.
🌻از آن به بعد، حاجحمید نَهفقط در ماه مبارک رمضان، بلکه در بسیاری از روزهای دیگر سال نیز روزه بود. ماجرا به همینجا ختم نشد؛ ۲ سال بعد که «سید خسرو»، برادرش در عملیات وَالفجر۸ به شهادت رسید، گفت:«حالا نوبت روزههای داداش است» و شروع به گرفتن روزههای قضای او کرد.
🌺شاید باور نکنید،! دیگر از همان موقع تا شهادتش به جز روزهای حرام، همیشه روزه بود! روزهایی که روزه نبود، بعد از خوردن ناهار، معدهاش اذیّت میشد؛ طوری که میگفت:«مثل اینکه من باید همیشه روزه باشم.»
🎙راوے: همسر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #علی_امرایی
🌺یکبار ماه مبارک رمضان وقتی از نماز جمعه برگشتیم، دیدم علی نیمی از برنجهای موجود در خانه را در آب خیس کرده بود تا به مردم عدسپلو بدهد! اما نمیدانست حالا چهکار باید کند.
🌻از او پرسیدم:«علی چه کار میکنی؟» گفت:«میخواهم افطاری بدهم.» به شوخی گفتم:«خب بده!» جواب داد:«نمیتونم، بلد نیستم درست کنم!» از او دلخور شدم چرا بدون اینکه بگوید، این کار را انجام داده اما آمد کنارم نشست و گفت:«مامان! ببخش، کمکم کن! نذار پیش دوستام شرمنده بشم.»
🌺با آن چهرهی مظلوم که به خود گرفته بود و حرفی که زد، قبول کردم. همگی کمک کردیم؛ همهی برنجهایی را که خیس کرده بود، عدسپلو درست کردم و موقع افطار بین مردم پخش کرد. بعدها یاد این خاطره که میافتادیم، با هم میخندیدیم.
🌻ماه رمضان هر هفته سهشنبه کاروان به جمکران میبُرد. از سر کار خسته میآمد و خریدهای کاروان را انجام میداد و در گرمای شدید، ... !
📸ادامهدر تصاویر | تصاویر باز شود...
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #امین_کریمی
🌺در زندگیاش خیلی عادتهای قشنگی داشت. مثلاً موقع نوشیدن آب یا هر نوشیدنی خنک دیگری حتماً «سلام بر حسین» میگفت.
🌻یا ماه رمضان که کارش طول میکشید و شب دیروقت میآمد خانه، در محلّ کار افطار نمیکرد. گاهی تا ساعت ۱۰ شب صبر میکرد تا بیاید خانه و با هم غذا بخوریم؛ میگفت:«خوردنِ افطار همراه همسرم لذّت دیگهای داره.» میدانست در هر صورت من هم غذا نمیخورم و منتظرش میمانم.
🌺خودش یکوقتهایی کمک میکرد و سفره را میانداخت. منتظر میشد تا کنارش بنشینم؛ چه خانهی خودمان و چه خانهی مادرم تا من سر سفره نمیآمدم، لب به غذا نمیزد.
🎙راوے: همسر شهید
📚گزیدهای از کتاب «طائر قدسی»
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝