3.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
پھلوانی شجـاع
مداحی دلـسوختہ
معلمی فداڪار
ڪشتی گیری قھرمـان
رفیقی دلسـوز
فرماندهی پرتلاش
استـادتھذیبنفـس
وانسانی عـاشقخدا...
شهید ابراهیم هادی🕊🤍
💠خیلی «باحیا» بود
💢ابراهیم هرگز جلوی دیگران لخت نمیشد و همیشه لباس های گشاد میپوشید.همچنین در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت.
💐یکبار در مراسم یکی از شهدا به بهشت زهرا رفتیم. آنجا پیکر شهید را میشستند و مردم نگاه میکردند
💯ابراهیم گفت: خدا کنه ما اینطور نشیم! کسی که آدم رو شستشو میکنه، اگه دقت لازم رو نداشته باشه،جلوی مردم خیلی بد میشه
🌺بعد ادامه داد: «من که از خدا خواستم مثل مادر سادات حضرت زهرا(س) گمنام باشم و دیگه کارم به غسالخانه نرسه»
🌷خدا هم آرزویش را برآورده کرد. ابراهیم بعد از پنج روز مقاومت در کانال کمیل با خدای خود همراه شد و دیگر کسی او را ندید. او سال هاست که گمنام در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور
💚 ۱ اردیبهشت سالروز تولد🕊🎊
💚داداش جان تولدت توی آسمونها مبارک
ازت دعای عاقبت بخیری خاستاریم
دعا کن برا نابودی دشمنان اسلام
و از همه مهم تر ظهور آقا امام زمان (عج)✨
الهی آمین
#شهید_ابراهیم_هادی
#شادیروحپاکشصلوات💙
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
تعبیر خوابــــ شهید🌙
🌷شهید محمدامین کریمیان
تاریخ تولد: ۳۱ / ۶ / ۱۳۷۳
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۳ / ۱۳۹۵
محل تولد: مازندران،بابلسر،حاجیکلا
محل شهادت: سوریه
*🌷مادر شهید ← محمدامین از يک دانشگاه در آلمان بورسيه شده بود،🌙اما همه را رها كرد و برای جهاد به سوريه رفت💫 پلاک حضرت زهرا (س) را همیشه به گردن داشت 🌙و میگفت دلم میخواد مثل مادرم زهرا(س) گمنام باشم🥀شب آخرش پسرم به همرزمانش گفته بود: «خواب ديدم امشب عملياتی در پيش است💥و فرمانده و من شهيد میشويم و پیکرمان را نمیآورند.»🌙 بعد از خوابش غسل شهادت میگيرد و آماده شهادت میشود.🕊️بعد از شروع عمليات، سربازان سوری در جناحين آنها بودند💥از شدت آتشِ دشمن زمینگیر میشوند🥀و فرماندهشان مجروح میشود🥀محمدامین به سمت دشمن تیراندازی میکند💥 اما خودش هم در کنار فرمانده شهید میشود🥀و همه متوجه شدند که خوابش به زیبایی تعبیر شد🌙عکس پروفایلش عکس شهید امیر حاج امینی بود و خودش هم همانگونه شهید شد💫 و با دو تیر یکی به زانو🥀و دیگری به پشتش🥀به ملکوت اعلی پرواز کرد🕊️ خبری از پیکرش نبود و او همانند حضرت زهرا(س) بی مزار ماند🥀اما ۶ سال بعد، در ماه محرم ۱۴۰۱🏴 گروه تفحص چند پیکر شهید را پیدا و شناسایی کردند💫 که محمد امین یکی از آنان بود🌙او به همراه پیکر شهیدان حاج عبدالله اسکندری، عباس آسمیه و چند شهید دیگر💫به وطن آمد🕊️🕋*
شهادت: ۲۷ خرداد ۱۳۹۵
#طلبهشهیدمحمدامینکریمیان
#شادیروحپاکشصلوات...💙
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
پدر' پسرے کـه همدیگر را ندیدند🥀
🌷شهید سجاد طاهرنیا
تاریخ تولد: ۲۳ / ۵ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: رشت،گیلان
محل شهادت: سوریه
*🌷سکانس اول (انتخاب نام پسرشان) همسر شهید←: آقا سجاد اسم حسين خوبه ؟+اوهوم! 🌙-امير علی ؟ + آرہ!🪄 -سبحان ؟ + اممم..🍁-هادی چی ؟🍃 -چيزہ.. ببين اينم علامت زدما، محمد امين؟ + اينم خوبہ!🌙همسر آقا سجاد كتاب را انداخت و گفت: -ای بابا!.. سجاد من كه نميگم در مورد قشنگيشون نظر بدی!🍃بگو كدوم بهترہ! يكيشو انتخاب كن ديگه!!🌾سجاد خندید و با شيطنت نگاہ کرد: + اسم حالا مهم نيست مهم اينه كه قيافش به من ميرہ!🍃(: همسرش كه سعی کرد قيافهی جدی خودش را حفظ کند و زير خندہ نزند،🍃كتاب را سمت ديگر مبل سُر داد و رويش را بہ حالت قهر برگرداند!🥀سجاد با مهربانی خندید و همسرش گفت حالا میبينيم ديگه كی ميبَرہ!...»🌙سكانس دوم(مدتی بعد) ← همسر آقا سجاد آهسته كنار تابوت زانو زد.🥀نوزاد را روی سينهی بابا گذاشت🥀-سجاد تو بُردی...🥀راستی ..حسين ؟ امير علی ؟ سبحان ؟هادی؟ محمد امين؟ ..🥀نگفتی اسمشو چی بزارم..؟!🥀.» شهید سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرمیست🕊️که فرزند دومش ۶ ساعت بعد از اعزامش به سوریه به دنیا آمد🥀و یکدیگر را ندیدند🥀ایشان در روز تاسوعا با لب تشنه🥀با اصابت موشک در کنارش💥از ناحیه پهلو و پا آسیب دید🥀و با ذکر یا زهرا آسمانی شد*🕊️🕋
در سال ۱۴۰۲ خبر تکان دهنده بود: نسیبه علی پرست همسر شهید سجاد طاهرنیا پس از یک دوره بیماری به همسر شهیدش پیوست🥀از این زوج آسمانی یک دختر به نام«فاطمه رقیه»و یک پسر به نام«محمدحسین»به یادگار مانده🥀
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شادیروحپاکشصلوات....💙🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
پدر' پسرے کـه همدیگر را ندیدند🥀
🌷شهید سجاد طاهرنیا
تاریخ تولد: ۲۳ / ۵ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: رشت،گیلان
محل شهادت: سوریه
*🌷سکانس اول (انتخاب نام پسرشان) همسر شهید←: آقا سجاد اسم حسين خوبه ؟+اوهوم! 🌙-امير علی ؟ + آرہ!🪄 -سبحان ؟ + اممم..🍁-هادی چی ؟🍃 -چيزہ.. ببين اينم علامت زدما، محمد امين؟ + اينم خوبہ!🌙همسر آقا سجاد كتاب را انداخت و گفت: -ای بابا!.. سجاد من كه نميگم در مورد قشنگيشون نظر بدی!🍃بگو كدوم بهترہ! يكيشو انتخاب كن ديگه!!🌾سجاد خندید و با شيطنت نگاہ کرد: + اسم حالا مهم نيست مهم اينه كه قيافش به من ميرہ!🍃(: همسرش كه سعی کرد قيافهی جدی خودش را حفظ کند و زير خندہ نزند،🍃كتاب را سمت ديگر مبل سُر داد و رويش را بہ حالت قهر برگرداند!🥀سجاد با مهربانی خندید و همسرش گفت حالا میبينيم ديگه كی ميبَرہ!...»🌙سكانس دوم(مدتی بعد) ← همسر آقا سجاد آهسته كنار تابوت زانو زد.🥀نوزاد را روی سينهی بابا گذاشت🥀-سجاد تو بُردی...🥀راستی ..حسين ؟ امير علی ؟ سبحان ؟هادی؟ محمد امين؟ ..🥀نگفتی اسمشو چی بزارم..؟!🥀.» شهید سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرمیست🕊️که فرزند دومش ۶ ساعت بعد از اعزامش به سوریه به دنیا آمد🥀و یکدیگر را ندیدند🥀ایشان در روز تاسوعا با لب تشنه🥀با اصابت موشک در کنارش💥از ناحیه پهلو و پا آسیب دید🥀و با ذکر یا زهرا آسمانی شد*🕊️🕋
در سال ۱۴۰۲ خبر تکان دهنده بود: نسیبه علی پرست همسر شهید سجاد طاهرنیا پس از یک دوره بیماری به همسر شهیدش پیوست🥀از این زوج آسمانی یک دختر به نام«فاطمه رقیه»و یک پسر به نام«محمدحسین»به یادگار مانده🥀
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شادیروحپاکشصلوات....💙🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
کارگری که مدافع حرم شد🕊️
🌷شهید منصور مسلمی سواری
تاریخ تولد: ۲ / ۳ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۸ / ۱۳۹۲
محل تولد: سوسنگرد،اهواز
محل شهادت: سوریه
🌷همسرشهید← زندگیمان را از یک اتاق کوچک در خانه پدرشوهرم آغاز کردیم🍃منصور به عنوان کارگر روزمزد در شرکت فولاد کار میکرد🍂وضع مالیمان خوب نبود🥀اما همیشه احساس خوشبختی میکردم و عاشقانه زندگی میکردیم.🌱با وجود مشکلات مالیمان خیلی اهل رعایت حلال و حرام بود.🌙مدتی بود که ایشان در کارگاه بازیافت پلاستیک کار میکرد. حقوقش 70 هزار تومان بود؛ اما 90 هزار تومان به ایشان داده بودند🌾 وقتی آمد خانه 20 هزار تومان را جدا کرد و گفت: این مبلغ را اشتباهی به من دادهاند؛ نگهش دار تا فردا پس بدهم.💫فردا مبلغ را برد که پس بدهد گفتند از کارت راضی بودیم مبلغ اضافه را تشویقی دادیم.»🌱تلوزیون که داعش را نشان میداد منصور خیلی بیتابی میکرد🥀تصمیم گرفت به سوریه برود🕊️او به شکل ناشناس با تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شد🕊️هر چند راضی نمیشدم و گفتم حلالت نمیکنم🥀اما باز هم در راه زنگ زدم گفتم حلات کردم🌙در سوریه در تماس بودیم📞 مدتی از منصور خبری نشد🥀و خبر رسید که شهید شده🕊️وقتی پیکر همسرم آمد🕊️خیلی اصرار کردم او را ببینم ولی اجازه ندادند🥀گلوله به پیشانیاش خورده بود💥ولی به نظر شهید نشده بودند🥀داعشیان محل استقرار منصور و همرزمان را به آتش میکشند🥀و چهره و دستش را میسوزانند🥀پیکر ایشان 15 روز به زیر آوار ماند🥀و وقتی به ایران برگشت🕊️چیزی از پیکرش نمانده بود🥀او مظلومانه به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهیدمنصورمسلمیسواری
#شادیروحپاکشصلوات
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝