🔴 قدرشناس يوسفِ زهرا باشیم
يوسف ۸۸«هنگامی كه آنها بر او [يوسف] وارد شدند،گفتند:«ای عزيز!ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع كمی (برای خريد موادّ غذايی) با خود آوردهايم؛ پيمانه را برای ما كامل كن و بر ما تصدّق و بخشش نما كه خداوند بخشندگان را پاداش میدهد!»
امام صادق(ع) میفرمايد: در حضرت قائم، شباهتی از حضرت يوسف وجود دارد.چگونه است که اين امت انکار مینمايند که خداوند با حجتش آنگونه عمل نمايد که با يوسف انجام داد که در بازارهايشان حرکت نمايد و بر فرشهايشان گام نهد در حالی که او را نمیشناسند تا اينکه خداوند اجازه دهد خود را معرفی کند، همان گونه که به يوسف اجازه داد که خود را معرفی نمايد تا اينکه به آنان گفت:«هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ ...»[کمالالدين ج۱ ص۱۴۴]
آيا گرفتاری بشر جز به خاطر قدرناشناسی و بدرفتاری با حجت خداست؟! (مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ) قرآن میفرمايد:«و اگر اهل شهرها و آبادیها ايمان میآوردند و تقوا پيشه میكردند، بركتهای آسمان و زمين را بر آنها میگشوديم»[اعراف ۹۶] قدرناشناسي درباره حجت خدا نتیجه چيزی جز جهل نيست.یوسف ۸۹
💦❄️⛄️❄️💦
message-1708417374-39.mp3
3.67M
🌺 میلاد حضرت علی اکبر(علیهالسلام)
💐موذن کرب و بلا همیشه
💐الله اکبر اذون یادتم
🎙 محمدحسین حدادیان
#ایران_جان
#جان_ما_جان_ایران
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
✨﷽✨
✅پنج اصل تربیتی
✍جوان به پنج تربیت نیاز دارد و علے اڪبر مظهر این پنج تربیت است.
1⃣تربےت دینے : خداشناسے، اهمیت ارتباط باخدا و اهل بیت را باید به جوان آموزش داد و رسول خدا(ص) روے این موضوع خیلے سرمایه گذارے مے ڪرد. این تربیت آنقدر مهم است ڪه حتے اگر پدر و مادر خلاف آن را گفتند، نباید پذیرفت. افرادی مے گویند نماز تڪرارے است و روزے ۵ بار باید خوانده شود و این ڪار خسته ڪننده است. باید دانست ڪه زندگے انسان تڪرار است از خوردن، غذا درست ڪردن، خوابیدن و مدرسه رفتن و ... همه تڪرارے هستند و با تڪرار است ڪه زندگے جریان پیدا مے ڪند.
2⃣تربےت اخلاقے : آموزش مسائل اخلاقے به فرزندان از جمله صداقت و راستگویے و دورے از غیبت و دروغ از مواردے است باید دورے شود. تربیت بچه ها آنچه ڪه ما دلمان میخواهد نمے شود بلڪه آن چه ڪه هستیم، مے شوند.
3⃣تربےت اجتماعے : متاسفانه آمارے ڪه روانشناسان مے دهند نشان از رشد درون گرایے در جوانان است ڪه یک مشڪل جدے است و در آینده بعد از ازدواجشان به مشڪل برمے خورند. انفاق، صدقه، مشارڪت در ڪارهاے عام المنفعه، صله رحم، ملاقات مریض و ... از عوامل رشد اجتماعے جوانان و ڪودڪان است.
4⃣تربےت علمے: این تربیت از اصولے است ڪه باید رعایت شود و در علم نیز اولویت سنجے باید ڪرد.علمی ڪه به درد زندگے جوان بخورد. از شبهه نترسید بلڪه از در شبهه ماندن بترسید. و سعے ڪنید همیشه با یک آدم دینے در ارتباط باشید.
5⃣تربےت سیاسے : نظام ولایت فقیه یک نظام سیاسے نیست بلڪه یک نظام دینے است و امام خمینی(ره) آمد و یک حڪومت دینے را تشڪیل داد و جوانان باید به این موضوع آگاه باشند. دین دارے از سیاست جدا نیست چرا ڪه تمامے امامان و معصومین ما به دلیل سیاسے بودنشان به شهادت رسیدند. حضرت علے اڪبر مظهر تربیت دینے، اخلاقے، اجتماعے، علمے و سیاسے بود و آینه تمام نماے پیغمبر(ص) بود.
🌷میلاد حضرت علی اکبر (ع)
و روز جوان بر همگان مبارک
آموزش صبر به کودک
کودک در ١٤ ماه اول زندگی باید خواسته هایش بلافاصله انجام شود. تا دو سالگی تا جای ممکن زود انجام شود. بین دو تا پنج سالگی باید صبر را به کودک اموخت. کودک هر وقت چیزی خواست باید بگوییم اول دستمو بشورم بعد بهت آب بدم. اول به بابا زنگ بزنم بعد بهت بستنی بدم. کودکانی که از دو سالگی صبر کردن را می اموزند یا یاد میگیرند لذت را برای پاداشی بیشتر به تعویق بیاندازند در اینده بسیار موفقترند.
دانشگاه استانفورد چهل سال قبل شروع به ازمایشی روی کودکان انجام داد. انها کودکان را به اتاقی بردند و به انها کلوچه یی دادند و به انها گفتند تصمیم با شماست، یا کلوچه رو الان بخورید یا اگر صبر کنید بعد از ١٥ دقیقه کلوچه دیگری به شما جایزه داده خواهد شد. کودکانی که صبر کردند در اینده در تحصیلات دانشگاهی و تمام مراحل دیگر زندگیشان به مقدار چشمگیری موفق تر بودند.
@nooredideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من اصن با خندیدنش کاری ندارم
شما مدل خندیدنشو ببین جان من 😍😂
@nooredideh
آیا تا به حال فکر کرده ای که اصل و اساس دین چیست؟
شاید خیال کنی اصل دین داری، تقوا و دوری از گناه و عمل به واجبات است.
اما ...
یک روز پیامبر، دست علی (ع) را در دست خود گرفت و فرمود:
«ای علی! همانا تو اصل دین هستی»*
این کلام، به ما تذکر می دهد راه را گم نکنیم.
در زمانی که ما در آن زندگی می کنیم، اصل دین، اعتقاد به ولایت مهدی (ع) است.
اگر اعتقاد به امام زمان (ع) را از دین حذف کنیم، دیگر چیزی از دین باقی نمی ماند.
* بصائرالدرجات، ص ۳۱.
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
#رمـان_جــانــم_میــرود
#قسمت_اول
رژ لب قرمز را بر لبانش کشید و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت با
احساس زیبایی چند برابر خود لبخندی زد شال مشکی را سرش کرد و چتری هایش را مرتب کرد با
شنیدن صدای در اتاق خودش را برای یک جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد زود کیفش را برداشت
و به طرف در خروجی خانه رفت
مهلا خانم نگاهی به دخترکش کرد
ــــ کجا میری مهیا
ـــ بیرون
ـــ گفتم کجا
مهیا کتونی هایش پا کرد نگاهی به مادرش انداخت
ـــ گفتم کہ بیرون
مهلا خانم تا خواست با اون بحثی کند با شنیدن صدای سرفه های همسرش بیخیال شد
مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله ها تند تند پایین آمد در خانه را بست که با دیدن پسر
همسایه ای بابایی گفت نگاهی به آن انداخت پسر سبزه ای که همیشه دکمه اخر پیراهنش بسته است
و ریشو هم هست نمیدانست چرا اصلا احساس خوبی به این پسره ندارد با عبور ماشین پرس همسایه
از کنارش به خودش آمد..
* ادامه.دارد....
#رمـان_جـانم_میــرود
#قسمت_دوم
به. سرکوچه نگاهے انداخت با دیدن نازی و زهرا دستی برایشان تکان داد و سریع به سمتشان رفت
نازی ــ به به مهیا خانوم چطولے عسیسم
مهیا یکی زد تو سر نازی
ـــ اینجوری حرف نزن بدم میاد
با زهرا هم سلام و احوالپرسی کرد
زهراتو اکیپ سه نفره اشان ساکت ترین بود و نازی هم شیطون تر و شرتر
ــــ خب دخترا برنامه چیه کجا بریم ??
زهرا موهای طلاییشو که از روسری بیرون انداخته بود را مرتب کرد و گفت
ــــ فردا تولد مامان جونمه میخوام برم براش چادر نماز بگیرم
تا مهیا خواست تبریک بگه نازی شروع کرد به خندیدن
ــــ اخه دختره دیوونه چادر نماز هم شد کادو چقد بی سلیقه ای
زهرا ناراحت ازش رو گرفت مهیا اخمی به نازی کرد و دستش را روی شانه ی زهرا گذاشت
ـــ اتفاقا خیلی هم قشنگه بیا بریم همین مغازه ها یی که پیش مسجد هستن اونجا پیدا میشه
با هم قدم می زدند و بی توجه به بقیه می خندیدند و تو سر و کله ی هم می زدند
وارد مغازه ای شدند که یک پسر بسیجی پشت ویترین ایستاده بود که به احترامشون ایستاد
نازی شروع کرد به تیکه انداختن زهرا هم با اخم خریدش را می کرد مهیا بی توجه به دخترا به سمت
تسبیح ها رفت یکی از تسبیح ها که رنگش فیروزه ای بود نظرش را جلب کرد با دست لمسش کرد با
صدای زهرا به خودش امد
ـــ قشنگه
ـــ اره خیلی
زهرا با ذوق رو به پسره گفت همینو میبریم
پسر مبارکه ای گفت و تسبیح زیبایی را همراه چادر به عنوان هدیه در کیسه گذاشت از مغازه خارج
شدند چون نزدیک اذان بود خیابان شلوغ شده بود نازی هی غر میزد
ـــ نگا نگا خودشو مذهبی نشون میده بعد تسبیح هدیه میده اقا ،اخ چقدر از اینا بدم میاد
* ادامه.دارد...