آموزش مسئوليت به كودك:
آموزش مسئوليت به كودك از حدود يك سالگى ميتواند شروع شود. زمانى كه به كودك اجازه ميدهيد با دست غذا را برداشته و راه دهانش را پيدا كند و با ماليدن عذا به دهان و دستش غذا بخورد. يا به او اجازه دهيد جورابش را پايش دربياورد.
مسئوليت دادن به كودك بايد همراه با هيجان، شادي، تشويق كردن و مطابق با توانايى هاي كودك باشد.
بهتر است مادر اجازه دهد فرزندش كنارش در آشپزخانه باشد و كارهاي بسيار كوچك جالب مثل پوست كندن تخم مرغ بعد از دو سالگي، مخلوط كردن مواد كيك، يا چيدن قاشقها در جاي مخصوصش كمك كند. پدر روزهاي تعطيل كنار فرزندش در آشپزخانه، اتاق يا حياط فعاليتهاي ساده و هيجانبخش داشته باشد مانند آب دادن گلها، كاشتن دانه گل، غذا يا كيك درست كردن.
كليد موفقيت در آرامش و تشويق والدين است. اجازه دهيد فرزندتان اشتباهات بي خطر كند مثلا كفشهايش را اشتباه بپوشد. اگر به خاطر اشتباه فرزندتان، كندي او و دير شدن شما جلوي كارهاي او را بگيريد، كارها را شما انجام دهيد، يا مرتبا او را تصحيح كنيد موفق نخواهيد بود.
هورا كشيدن، تشكر كردن، و لبخند زدن در حاليكه با محبت او را نوازش ميكنيد بهترين تشويق براي فرزندتان خواهد بود. با روش درست شما و تشويق فرزندتان از سه سالگى ميتوانيد شاهد استقلال فرزندتان در انجام كارهاي شخصى اش باشيد.
@nooredideh
فرزندان ما بدون بازی، مغزشان رشد نخواهد کرد...
آنها با بازی روابط بین پدیده ها را
کشف کرده و نسبت به دنیای اطراف خود شناخت پیدا می کنند.
بدون دخالت های مستقیم در بازی آنها و امر و نهی های مکرر، این زمینه ی رشد را برای آنها فراهم کنید.
@nooredideh
صدیقه حکمت همسر سرلشگر شهید عباس بابایی کتاب پرواز تا بی نهایت را کامل ترین اثر درباره شهید می داند.
این همسر شهید در مصاحبه ای گفت: کتاب پرواز تا بی نهایت که نوشته شدن آن خیلی با عجله و در فاصله زمان شهادت تا چهلم شهید انجام شد قطره ای است در برابر اقیانوس اندیشه های شهید بابایی، با این حال این کتاب کامل ترین اثری است که تاکنون درباره شهید بابایی نوشته شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
در مراسم چهلم شهید، مرد میانسالی را دیدم که کلاه نمدی به سر داشت و شلواری گشاد پوشیده بود و بر مزار عباس خاک بر سر میریخت و به شدت میگریست. چنان میگریست که دیگران را هم متأثر میکرد. نزدیکش شدم و پرسیدم: «پدر جان! این شهید با شما چه نسبتی داشت؟» مرد سرش را بلند کرد و گفت: «او همه زندگی ما بود. ما هر چه داریم از او داریم... من اهل ده زیار هستم. اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند. ما نمیدانستیم که او چه کاره است؛ چون همیشه با لباس بسیجی میآمد. او برای ما حمام ساخت. مدرسه ساخت. حتی غسالخانه برای ما ساخت و همیشه هرکس گرفتاری داشت برایش حل میکرد.» پیرمرد میگفت ما او را نمیشناختیم، تا اینکه بعد از شهادتش، آنهم از روی عکسی که به دیوار زده بودند باخبر شدیم.
#شهید_عباس_بابایی
#فرماندهان_میدان
📣 استفاده از روبیکا در عراق کاملا رایگان شد
🔸استفاده از روبیکا در عراق کاملا رایگان خواهد بود و هزینه اینترنت رومینگ استفاده از این سوپر اپلیکیشن در عراق را خود روبیکا پرداخت می کند
🔸لذا تمامی مصارف نت در تماس صوتی و تصویری و پیام رسان و روبینوی این سوپر اپلیکیشن با اینترنت رایگان بوده و از کاربران هیچگونه هزینه ای دریافت نمی شود
🔸فقط لازم است پیش از خروج از کشور رومینگ سیم کارت خود را فعال نمایید
فعال سازی رومینگ همراه اول
*10*29#
فعال سازی رومینگ ایرانسل
*111*1#
🔸پس نیازی به خرید سیم کارت عراقی یا فعال سازی بسته اینترنتی ندارید
🔸به زودی از لندینگ اربعین روبیکا رونمایی
🔘 بر فقرا لازم است سالی یکبار به زیارت حسین(ع) بروند، اغنیا دو بار
☑️ امام صادق(ع):
🔸 بر ثروتمند لازم است که سالی دو بار به زیارت حسین(ع) برود و بر فقیر سالی یکبار.
📜 عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حَقٌّ عَلَى الْغَنِیِّ أَنْ یَأْتِیَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع فِی السَّنَةِ مَرَّتَیْنِ وَ حَقٌّ عَلَى الْفَقِیرِ أَنْ یَأْتِیَهُ فِی السَّنَةِ مَرَّة
⬅️ تهذیب الاحکام، جلد ۶، صفحه ۴۳
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#اربعین #کربلا
پوستر «شهید اسماعیل هنیه»
مقام معظم رهبری:
▫️ «ما در این حادثه تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه خود میدانیم.»
۱۰ مرداد ۱۴۰۳ 🗓
🏷 #خونخواهی_هنیه_عزیز #خونخواهی_مهمان
#شهید_اسماعیل_هنیه
سخنرانی، مداحیکربلای معلی.mp3
زمان:
حجم:
8.76M
🔘 کربلای معلی
🎧 مناسب گوش دادن در مسیر زیارت اربعین
🎤 سخنرانی و مداحی
🏷 #امام_حسین علیه السلام #اربعین #کربلا
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_رضا
به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن
حضرت سلطان، اربعین ما رو امضا کن💔
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫
🌻"مراد،" ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستا ﺑﻪ "ﺻﺤﺮﺍ" ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ "ﺣﻤﻠﻪ" ﮐﺮﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ "ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ" ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ "ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ" ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ "ﮐﺸﺖ" ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ" ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ "ﺁﺑﺎﺩﯼ" ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍﺵ ﺍﺯ "ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:
«ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!»
🌻مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ "ﺷﯿﺮ" ﻟﺮﺯﯾﺪ
ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ."
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است.!
ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند:
«برای چه از حال رفتی؟»
مراد گفت:
«فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک "سگ" است!»
🌻مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ "ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ" ﻣﯽﺷﺪ.
👌"ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ". #داستان