eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
185 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
93 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله 🌸🌸🌸🌸🌸 ان شاالله همگی عاقبت بخیر و اهل نجات باشیم به برکت صلواتی بر محمد و ال محمد
23.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینقدر این کلیپ زیباست که آدم دوست داره چند بار بشنوه👌👌 ۷ نکته طلایی با ارتباط خانواده همسر💜💜💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️منتظر اتفاقی باور نکردنی باشید... ان شاءالله این زمان خیلی طول نمی کشد
مقام معظم رهبری حفظه الله 🔴 آنها هرگز بر حماس و حزب الله پیروز نخواهند شد. نصر من الله و فتح قریب @sabraqeshm
❇️ شرط ورود به جمع یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف 🔅 امام صادق علیه السلام: 📃 كسى كه مایل است جزء یاران حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوا و اخلاق نیكو توأم گردد. 📜 منْ سَرَّهُ اَنْ یَكُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ، وَلْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَْخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ. ⬅️ بحارالأنوار، جلد ۵۲، صفحه ۱۴۰
22.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرنوشت کامل یک گلدان همکاری و زحمت یک هفته ای کشیک های هشتگانه بخش شمیم رضوان👌 از آماده سازی گلدانها / انتقال به روضه منوره / برگشت گلدانها / ساقه چینی/ بوجاری/ بسته بندی تا رسیدن به دست زائر...
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 👆مشکلی که اکثر عروس ها باهاش درگیرن... شوهر رو دوست دارن، خانواده‌اش رو نه🥲 خیلی جالب بود ببینید👌 ‌‌‌
🔘 داستان کوتاه یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد. در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت. باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد. ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت: “اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت، که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!” ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─