eitaa logo
پناه|panah
176 دنبال‌کننده
844 عکس
85 ویدیو
1 فایل
اینجارو پناه گاه بدونید❤️🍃 لذت یادگیریِ شعر و ادب از فوروارد عاشقانه های این کانال برای بوی فرندتان، راضی نیستیم :) فرمایشات ، غرغریات، مدح و ستایش، فحش و نکوهش و تبلیغات حمایتی: @saadatkhah1
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشمندی را دیدم به کسی مبتلا شده و رازش بر مَلا افتاده. جورِ فراوان بردی و تحمّل بی‌کران کردی.باری به لطافتش گفتم: دانم که تو را در مودّتِ این منظور علّتی و بنایِ محبّت بر زَلَّتی نیست؛ با وجود چنین معنی لایقِ قدرِ علما نباشد، خود را متّهم گردانیدن و جورِ بی‌ادبان بردن. گفت: ای یار! دستِ عتاب از دامنِ روزگارم بدار. بارها در این مصلحت که تو بینی اندیشه کردم و صبر بر جفایِ او سهل‌تر آید همی که صبر از دیدنِ او و حکما گویند: دل بر مجاهده نهادن آسان‌تر است که چشم از مشاهده بر گرفتن.
_
چون تو نه در مقابلی....
از کله‌ سحر تا بوق سگ بیدار است و نمی‌دانم دنبال چی می‌گردد. پدر پرسید: "دنبال چی می‌گردی؟ آیدین گفت: "دنبال خودم." اوایل خیال می‌کردم حتما یک همزاد دارد که آزارش می‌دهد. گاه به ذهنم می‌آمد که اجنه تصرفش کرده‌اند، اما هیچ‌کدام از این چیزها نبود. دانستم که خودش را آزار می‌دهد و هی فروتر می‌رود. همه‌چيزش وارونه بود. عاشق شدنش هم به آدمیزاد نرفته بود. در تب عشق یک دختر ارمنی موبور می‌سوخت که اسمش سورمه بود. سال‌ها در یک کارخانه‌ چوب‌بری کار کرد. هرچه پول درآورد کتاب خرید، و همه‌اش خیال می‌کرد شاعر است. پدر پرسید: "دنبال چه می‌گردی؟" گفت:"دنبال خودم." سمفونی مردگان
زندگی در اتاق قدم می‌زند دماغم را می‌خاراند دستش را زير چانه‌ام می‌گذارد و به تو فکر می‌کند که چگونه با اين‌همه اندوه شادمانی من هستی
کافی است زنگِ خانه را بزنی تا هزار پرنده در حیاطِ خانه به پرواز درآیند و من سراسیمه صورتم را در آینه وارسی کنم، به موهایم دست بکشم و پس از سالها نگران زیبایی‌ام باشم  درِ کمد را باز کنم آن پیراهنِ سفیدِ تترون دوباره پیدایم کند و من سراسیمه زیر این چهرهء اندوهگین دنبال جوانی‌ام بگردم.
1735829235554.mp3
5.71M
_ گل‌ها پر از تضادن... من نمیدونستم چجوری باید دوستش داشته باشم! 📚 شازده کوچولو 🎙گوینده و تدوینگر:
من بوی گل شنیده‌ام از باد هرزه‌گرد جز من شمیم پیرهنت در مشام کیست
_
پناه|panah
_
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ! فضای اتاق برای پرواز کافی نبود ....
خون‌ریزی و نندیشی، عیار چنین خوش‌تر دل دزدی و نگریزی، طرار چنین خوشتر
زان غمزهٔ دود افکن آتش فکنی در من هم دل شکنی هم تن، دل‌دار چنین خوش‌تر
هر روز به هشیاری نو نو دلم آزاری مست آیی و عذر آری، آزار چنین خوش‌تر
نوری و نهان از من، حوری و رمان از من بوس از تو و جان از من، بازار چنین خوش‌تر!
الحق جگرم خوردی خون‌ریز دلم کردی موئیم نیازردی، پیکار چنین خوش‌تر
مرغی عجب استادم، در دام تو افتادم غم می‌خورم و شادم، غم‌خوار چنین خوش‌تر
من کشته دلم بالله، تو عیسی و جان درده هم عاشق ازینسان به، هم یار چنین خوش‌تر
این زنده منم بی‌تو، گم باد تنم بی‌تو کز زیستنم بی‌تو، بسیار چنین خوش‌تر
خاقانی جان افشان، بر خاک درِ جانان کز عاشق صوفی جان ایثار چنین خوش‌تر
_
پناه|panah
_
گم باد تنم بی تو...
عاشقی هرچند آسان، یار بودن مشکل است آن ك عاشق گشت قطعا تا قیامت سائل است.. حسین‌وصال‌پور
منم آن شکسته‌سازی، که توام نمی‌نوازی چه فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را
_
زِ آشنایی ما عمرها گذشت و هنوز به دیدهٔ منت آن جلوه نخستین است
پناه|panah
زِ آشنایی ما عمرها گذشت و هنوز به دیدهٔ منت آن جلوه نخستین است #رهی_معیری
هم گفته: میان ما و شما عهد در ازل رفته است هزار سال برآید همان نخستینی
خودت هم نمی دانی من با چه تب و تابی با چه تمنایی با چه جنونی دوستت دارم …
آیدا: اولش فقط به‌خاطر خودش بود. نه می‌دونستم شاعره، نه می‌دونستم نویسنده‌س، نه می‌دونستم هیچی... ما فقط نگاهمون به‌هم گره خورد و همه‌چی تموم شد : همه‌چی شروع شد... آیدا: آره، آره، همه‌چی شروع شد... «تنها عشقه که می‌تونه انسان رو نجات بده»