فــردا عزیزِ مصر شود صبر کُن ببین
این را که جایِ برده به بازار می برند
#علیرضا_شیدا
ای کاش تو بهجای من باشی،
تا بفهمی که دوست داشتنت
چه کار دشواریست.
کاش من جای تو باشم
تا طعم اینقدر
دوستداشته شدن را بچشم...
#ازدمیر_آصاف
در سال های جنگ،تلویزیون سریالی پخش می کرد به نام "سالهای دور از خانه" که ما آن را با اسم شخصیت اصلی اش "اوشین" می شناختیم!
آنوقتها خیلی از جوان های دوست و آشنا و فامیل برای کار به کشور ژاپن -یا به قول خودشان جاپون - می رفتند!
بعدها تعدادی ازاین مسافرین ژاپن فاش کردند که خانم اوشین دراصل داخل آرایشگاه کار نمی کرده و محل کار و زندگی او نجیب خانه ای در توکیو بوده!
یک بار هم در روز تولد یکی از شخصیت های دینی، با دختر خانمی در برنامه زنده ی رادیویی مصاحبه کردند که الگوی شما در زندگی کیست؟!
او هم زرتی گفت: من به این چیزها اعتقاد ندارم ! الگوی من اوشین است !
سریع برنامه را قطع کردند و بعدها کلی شایعه درست شد که دستگیر و حتی اعدام شده! آنوقت ها شبکه مجازی و موبایل و ...نبود و یک شایعه باید خیلی قوی و جدی می بود که دهان به دهان بچرخد و به گوش همه برسد.
بعدها هم با تقلید از نام خانوادگی اوشین که "تاناکورا " بود ، مغازه های زیادی با نام تاناکورا باب شد که لباس های دست دوم از آب گذشته می فروختند و مشتری زیادی هم داشت تا سال های بعد !
به این چیزها کاری ندارم! هدف از این نوشته برنج و تربچه است ! بلی! یکی از غذاهای معمول اوشین و خانواده در آن سریال کته و تربچه بود!
من از بچگی خیلی دوست داشتم کته و تربچه بخورم ! همیشه برایم سوال بود چه مزه ای می دهد که اینها اینقدر تند تند و با اشتها می خورند!
دیروز به یاد آن هوس قدیمی افتادم و برای خودم کته بار گذاشتم و تربچه ها را هم پختم و با کته خوردم!
دوستان!عزیزان! همشهریان! هموطنان! هم زبانان! هیچ وقت این حرکت را انجام ندهید! هیچ وقت ! عاجزانه از شما تقاضا می کنم!
#حامد_ابراهیم_پور
اعترافات
تو در میانِ غزلهای من نمیگنجی
مفصّلی تو و این بیتها چه مختصرند..!
#سعید_بیابانکی