در نای نی خروش و نوایی نمانده است
یک دشت کفر مانده، خدایی نمانده است
اینجا قیامت است، مؤذن اذان بگو
ظهر شهادت است، مؤذن اذان بگو
آنگاه دشت نغمهی داوود را شنید
آیات نور مصحف معبود را شنید
گلنغمهی اذان علیاکبر است این
شور و نوای حنجر پیغمبر است این
با واژههای سرخ اذانش غزل سرود
با واژهها به سوی خدا بال و پر گشود
روح تغزل است و شکوه قصیده است
او را خدا شبیه نبی آفریده است
در جنگ او تمامیِلشکر مردّدند
او اکبر است یا که پیمبر... مردّدند
آیینهی تمامنمای نبی شده است
اول شهید کوی منای نبی شدست
صیّاد دشت دام بلا را که پهن کرد ...
آمد حسین کهنه عبا را که پهن کرد ...
صوت اذان عشق بریده بریده بود
خون از عبای کهنه به میدان چکیده بود
آیینهی تمامنمای نبی شکست
چشمان گُر گرفتهی صحرا به خون نشست
#علی_اصغر_شیری
#حضرت_علی_اکبر