13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی
#رهی_معیری
🇮🇷 @sabzpoushan
ندانم کان مهِ نامهربان یادم کند یا نه؟!
فریبانگیزِ من با وعدهای شادم کند یا نه؟!
خرابم، آنچنان کز باده هم تسکین نمییابم
لبِ گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه؟!
صبا از من پیامی دِه به آن صیّادِ سنگیندل
که تا گل در چمن باقیست، آزادم کند یا نه؟!
من از یادِ عزیزان یک نفس غافل نیاَم امّا
نمیدانم که بعد از این کسی یادم کند یا نه؟!
رهی! از نالهام خون میچکد امّا نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه؟!
#رهی_معیری
🇮🇷 @sabzpoushan
ندانم کان مَهِ نامهربان یادم کند یا نه؟!
فریبانگیزِ من با وعدهای شادم کند یا نه؟!
خرابم، آنچنان کز باده هم تسکین نمییابم
لبِ گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه؟!
صبا از من پیامی دِه به آن صیّادِ سنگیندل
که تا گل در چمن باقیست، آزادم کند یا نه؟!
من از یادِ عزیزان یک نفس غافل نیاَم امّا
نمیدانم که بعد از این کسی یادم کند یا نه؟!
رهی! از نالهام خون میچکد امّا نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه؟!
#رهی_معیری
🇮🇷 @sabzpoushan
@shervamusiqiirani-4 - تصنیف : سرو سیمین.mp3
زمان:
حجم:
1.12M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی
دانم چهها کرد خواهی ای شعله با خرمن من
بنشین چو گل در کنارم تا بشکفد گل ز خارم
ای روی تو لالهزارم وی موی تو سوسن من
ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو
دست من و دامن تو اشک غم و دامن من
من کیستم بینوایی با درد و غم آشنایی
هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیر امن من
قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل
غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من
ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده
خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من
گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری
گرد کدورت نگیرد آیینهٔ روشن من
تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم
من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من
ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما
خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من
پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم
گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من
وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن
تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من
#رهی_معیری
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
چون آهوی رمیده ز وحشت سرای شهر
رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم
ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست
این شوخ دیده را به مسیحا گذاشتیم
بالای هفت پردهٔ نیلی است جای ما
پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم
ما را بس است جلوهگه شاهدان قدس
دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم
کوتاه شد ز دامن ما دست حادثات
تا دست خود به گردن مینا گذاشتیم
شاهد که سرکشی نکند دلفریب نیست
فهم سخن به مردم دانا گذاشتیم
در جستجوی یار دل آزار کس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم
ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست
بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم
صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
ما شکوه از کشاکش دوران نمیکنیم
موجیم و کار خویش به دریا گذاشتیم
از ما به روزگار حدیث وفا بس است
نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم
بودیم شمع محفل روشندلان رهی
رفتیم و داغ خویش به دلها گذاشتیم
#رهی_معیری
🇮🇷@sabzpoushan
چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بود هر چه تمنا کنی
عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تو نیست
از تو بُوَد راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرستار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چاره خود کن که طبیب خودی
غیر که غافل ز دل زار تست
بی خبر از مصلحت کار تست
بر حذر از مصلحت اندیش باش
مصلحت اندیشِ دل خویش باش
چشم بصیرت نگشایی چرا؟
بی خبر از خویش چرایی چرا؟
صید که درمانده ز هر سو شده است
غفلت او دام ره او شده است
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
خواجه ی مقبل که ز خود غافلی
خواجه نِه ای، بنده ی نا مقبلی
#رهی_معیری
🇮🇷@sabzpoushan
#بهارانه
نوبهار آمد و گل سرزده ، چون عارض یار
ای گل تازه ، مبارک به تو این تازه بهار
با نگاری چو گُل تازه ، روان شو به چمن
که چمن شد زگل تازه ، چو رخسار نگار
#رهی_معیری
🌸 🇮🇷@sabzpoushan
چشم مستت چه کند با من بیمار امشب
این دل تنگ من و این دل تبدار امشب
آخر ای اشک! دل سوخته ام را مددی
که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب
بیش از این مرغ سحرخون به دل ریش مکن
که به کنج قفسم چون تو گرفتار امشب
سیل اشکم همه دفترچه ایام بشست
نرود نقش تو از پردهی پندار امشب
بودم امید که آیی به سرم سایه مهر
آفتابی شود از سایه پدیدار امشب
بسته شد هر در امید به هرجا که زدم
چارهجویی کنم ازخانه خمار امشب
کشتن از آن است که یکباره زدند
کوس رسوایی ما بر سر بازار امشب
#رهی_معیری
🇮🇷@sabzpoushan
همچو مجنون گفتگو با خویشتن باید مرا
بی زبانم همزبانی همچو من باید مرا
تا ز خاطر کوه محنت را براندازم رهی
همت مردانه ای چون کوهکن باید مرا
#رهی_معیری
🇮🇷@sabzpoushan