گوشواره به رُخش باز نمایان شده بود
آه شیرینی ریحانه دو چندان شده بود
کودکانه دوسه تا جمله ی مبهم می گفت
خانه از شادی او عین گلستان شده بود
خواستم تا ببرم واکسنش را بزند
گُل من پشت دری رفته و پنهان شده بود
طاقت درد کجا داشت که از زخم سُرنگ
اشک بر گونه ی او نم نم باران شده بود
دخترم تاج سرم ،قند و عسل،شاخه نبات
چون مسیحا به تن خسته ی ما جان شده بود
شب آخر بغلم بود مرا می بوسید
شب آخر پسرش بودم ومامان شده بود
در مراسم چقَدَر حال خوشی داشت گُلم
عاشق موکب وبوی خوش و قرآن شده بود
وقت پَرپَر شدن از تیر حسودان چمن
آه موکب تو بگو نوگل خندان شده بود
کاپشن صورتیم گریه نمی کرد دگر
گرچه روی بدنش زخم ،فراوان شده بود
زخم ها با دهن باز گواهی دادند
راه گلزارپُر از لاله و ریحان شده بود
#مرتضی_برخورداری
#ریحانه
#کرمان_تسلیت
🇮🇷@sabzpoushan