نیامدی و نچیدی انارِ سرخی را
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد
نیامدی و ترک خورد سینه ی من و آه!
چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد!
چقدر باغ پر از جعبه های میوه شد و
چقدر جعبه ی پر راهی خیابان شد
چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر
گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد!
چطور قصه ام این قدر تلخ پایان یافت؟
چطور آنچه نمی خواستم شود، آن شد؟
انار سرخِ سرِ شاخه خشک شد، افتاد
و گوش باغ پر از خنده ی کلاغان شد..
#پانته_آ_صفایی_بروجنی
🇮🇷@sabzpoushan