فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تصاویری جدید از حادثه تروریستی #شاهچراغ
https://eitaa.com/sabzsorkh
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری 💔
#رقیه_خاتون
https://eitaa.com/sabzsorkh
📷شهید سلیمانی، مجاهد عظیمالقدر و سردارِ فرماندهِ مبارزهی با تروریسم
✍شهید سلیمانی چشمهای غبارگرفته را باز کرد با این شهادت. دشمنان در مقابل عظمت ملّت ایران احساس خضوع کردند؛ ممکن است به رو نیاورند امّا چارهای ندارند. آن دشمنی که سعی میکند این مجاهد عظیمالقدر را و این سردارِ فرماندهِ مبارزهی با تروریسم را به عنوان یک تروریست معرّفی کند، آمریکاییهای بیانصاف، آمریکاییهای دروغگو، آمریکاییهای هَجوگو که واقعاً ارزشی برای حرفهایشان نمیشود قائل شد، اینها سعی میکردند این جوری عمل کنند؛ ملّت ایران زد توی دهن اینها.
▪️بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم قم ۱۳۹۸/۱۰/۱۸
🌿صبحتون شهدایی
https://eitaa.com/sabzsorkh
42.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢نماهنگ خواب آخر به نیابت از رقیه های همه شهدای مدافع امنیت به ویژه شهید ناصر بشنام
🔹با مداحی مداح اهلبیت مجتبی رمضانی به مناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیه این کلیپ را تقدیم نمودند به تمامی شهدای مدافع امنیت
آی بزرگ مردان مدافع امنیت !
وقتی همه ی شهر خواب بودند ،
شما بیدار بودید ...
ما تصمیم گرفتیم حالا که شما
نزد پروردگار متنعم میشوید ، برای شما بخوانیم ؛
برای شما و برای هر که مثل شما
گمنام است ....
اعتراف میکنم ما آنگونه که باید قدر شما را ندانستیم و گاها” طلبکار هم بودیم !
اما یک وقتهایی که به دلمان رجوع میکردیم میدیدیم بخش عظیمی از زیارت ، هیأت، آسایش و امنیت مان را مدیون شما سبزپوشانی هستیم که جانتان به معنای حقیقی در کف دستانتان پیدا بود...
شرمنده ایم / همین
نوکر نوکران اباعبدالله
مجتبی رمضانی
#رقیه_خاتون
https://eitaa.com/sabzsorkh
🌿 امروز متعلق به رقیه های شهدا هست ...
سلامتی همه فرزندان شهدای فراجا صلوات
#رقیه_خاتون
https://eitaa.com/sabzsorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سرود خوانی فرزند شهید تقی بهره ور فاطمه خانوم گل در مراسم شهادت حضرت رقیه سلام الله
#رقیه_های_شهدا
#رقیه_خاتون
https://eitaa.com/sabzsorkh
39.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢دردانه شهید محمد رضا اسماعیلی در شب شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#رقیه_های_شهدا
#رقیه_خاتون
https://eitaa.com/sabzsorkh
#رقیه_خاتون
بی بی شنیده ام غم بسیار دیده ای
یک شب شنیده ام همه را تار دیده ای؟
بی بی حقیقت است که در کوفه جنگ شد
طوفان شد و تلاطم باران سنگ شد؟!
آیا رقیه هم به کتک خو گرفته بود
آیا شبیه فاطمه پهلو گرفته بود؟!...
https://eitaa.com/sabzsorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتون ڪهگرفت . .
برید سراغِ رفقاۍ آسمونیتون :))💔
آخه این زمینیا تو کار خودشونم موندن!
🌺دو رفیق شهید
🌿شهید کریم مریدی
🌿شهید مصطفی ساعد
🔹انتشار به مناسبت سالگرد شهادت
🌷شادی روح شهدا صلوات
https://eitaa.com/sabzsorkh
💢مرزبانی هرمزگان: ۱۰۰ هزار لیتر سوخت قاچاق از یک شناور در آبهای میناب کشف شد و ۵ نفر دستگیر شدند.
https://eitaa.com/sabzsorkh
💢تردد از مرز مهران از ۱۰۰ هزار نفر گذشت
معاون سیاسی امنیتی استاندار ایلام:
🔹در سه روز نخست ماه صفر تردد زائران از مرز مهران به بیش از ۶۹ هزار نفر رسید.
🔹تردد زوار در روز چهارم صفر تا ساعت ۲۲ از مرز ۳۳ هزار عبور کرده است.
🔹از امروز پذیرش و پارک خودروهای زوار در پارکینگ شماره یک اربعین آغاز شده است.
#اربعین۱۴۰۲
https://eitaa.com/sabzsorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گزارش خبری تشییع پیکر شهید مدافع امنیت از خبر 23 مرکز خوزستان با حضور اقشار مختلف مردم
https://eitaa.com/sabzsorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ما که تکلیفمون رو داریم ادا میکنیم ولی لعنت به هرکی خائنه 😡 ...
🔻 به یاد شهدای مظلوم پلیس
https://eitaa.com/sabzsorkh
💢دو خط روضه التماس دعا
🔹سعید جان شنیدم شب شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها مردم باغملک استان خوزستان برات سنگ تمام گذاشتن چه تشییع جنازه با شکوهی تا نگاه میکردی جمعیت اومده بود به استقبالت چه عهدی با خانم جانم حضرت رقیه بستی رو نمیدونم
🔹اما دخترت دیشب بابا بابا میکرد برای اینکه دلش اروم بشه عکستو اوردند و بهش دادند😔.
🔹 اما من بمیرم ی دخترم سراغ دارم خرابه شام همش بابا بابا میکرد سر باباش با اون رگ های بریده براش اوردند😭😭.
🔻حتم دارم همونجا تا سر باباش دید ارم شد و شهید شد😭 ...
#دختران_شهدا
#رقیه_های_شهدا
#رقیه_خاتون
#شهید_سعید_پویان
https://eitaa.com/sabzsorkh
دختر اگر یتیم شود پیر می شود
از زندگی بدون پدر سیر می شود
#رقیه_خاتون ❤️
https://eitaa.com/sabzsorkh
حی علی الصلاة
همه جوان؛بریده از هوای نفس؛ پادررکاب جهاد؛ یکرنگ و یکدل ؛چه شبیه یکدیگرند مومنان مجاهد🍃
التماس دعای فرج و شهادت
#نمازاولوقت
https://eitaa.com/sabzsorkh
🖤
زندگی بی تو دراین قافله
سخت است پدر
گذر عمر از این مرحله
سخت است پدر
#شهادت_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه
#رقیه_خاتون
#رقیه_های_شهدا
دردانه شهید محمد رضا اسدالهی
https://eitaa.com/sabzsorkh
🌸 خداروشکر که دزد بُرد!
🔹 روایت همسر شهید صدرزاده
🔸 آن شب قرار بود مصطفی بیاید. مادرشوهرم آمد خانۀ ما تا ساعت دو و نیم شب نشست. دید که مصطفی نیامده، او هم رفت خانۀ خودشان.
من از پشت آیفون نگاه میکردم. همچین که آمد، قبل از اینکه بخواهد زنگ بزند، آیفون را زدم. آمد بالا و دیدم کولۀ جدیدی همراهش است. کوله را گذاشت زمین. گفتم: «بالاخره یه مرتبه شد که تو بیای خونه و برای من سوغاتی بیاری.» گفت: «دست به اون کوله نزن، مال شهیدصادقیه. من خیلی گرسنه هستم، بیا صبحانه بخوریم.» گفتم: «کی ساعت چهار صبحانه میخوره؟!»
داشتم سفره پهن میکردم که گفتم: «وای من اصلاً خاطرۀ خوشی از این صبحانههای زود ندارم. یادته اون دو باری که ساعت پنج صبح برات صبحانه آماده کردم، خوردی رفتی بیرون و از همون جا رفتی سوریه؟ امروز از این جهت خوشحالم که چون تازه اومدی، الان نمیبرن سوریه.» گفت: «تو هم که همهچیز یادت میمونه. من اصلاً نمیتونم چیزی رو اینطوری تو ذهنم نگه دارم.» صبحانه را خوردیم، فاطمه را راهی مدرسه کردم و گرفتم خوابیدم.
🔹 صبح که از خواب بلند شدم، مادرم زنگ زد و گفت دارم میروم نمایشگاه بهاره. روز آخرش بود. پرسید: «میای بریم؟» گفتم: «اتفاقاً امسال برای مصطفی هیچی نخریدم.» همان طور که کنار بخاری خوابیده بود گفتم: «مصطفی مادرم زنگ زده و میگه میای نمایشگاه بهاره؟» گفت: «باشه.»
رفتیم نمایشگاه. هرچه اصرار کردم که یک چیزی بخر، نخرید و گفت این سری چیزی نمیخواهم بخرم. پاپیاش شدم که چیزی بخرد. گفت: «فقط یه صندل میخوام بخرم.» یکی از پاهایش شکسته بود و ورم داشت، سایزش یک شماره بالاتر رفته بود. بعد که آمدیم خانۀ مادرشوهرم، مصطفی گفت: «من یادم رفته بود، تو خرید عید نمیخواستی؟» گفتم: «نه، خیلی زود یادت افتاد!»
🔹 وقتی رسیدیم جلوی خانه، دیدیم دوست مصطفی داخل ماشین منتظرش است. گفت تا من با دوستم صحبت کنم، شما بروید بالا. من و فاطمه از پلهها رفتیم بالا. کلید انداختم در را باز کنم، دیدم خانه نامرتب است. رفتم توی اتاق دیدم آنجا هم رختخوابها بههمریخته است. تمام کشوهای میز بازشده و وسایلش پخش زمین بود. همۀ لباسها کف اتاق ولو بود. نگاه کردم هرچه طلا و پول بود، همه را برده بودند. سریع دست فاطمه را گرفتم و از خانه آمدم بیرون. جلوی در مصطفی را صدا زدم. وقتی آمد، نشستم روی زمین و گفتم: «برو بالا دزد اومده!»
🔸 دست فاطمه را گرفتم و برگشتم خانۀ پدرشوهرم. گفتم: «خونۀ ما دزد اومده برید اونجا.» اول خیلی بهخاطر پول و طلاها ناراحت بودم. وقتی از خانۀ مادرشوهرم آمدم، مصطفی هم زنگ زده بود که از ادارۀ آگاهی بیایند.
همسایهمان آمد گفت: «من سروصدا رو شنیدم، ولی فکر کردم سروصدای فاطمهست.» خانم صاحبخانه دید که خدا را شکر میکنم، گفت: «چی شد؟» گفتم: «خدا رو شکر همۀ طلاها رو دزد برد، پولا رو دزد برد، ولی مصطفی هست.» بعد به مصطفی گفت: «تو چرا خدا رو شکر میکنی؟» گفت: «خدا رو شکر که خونۀ ما رو دزد زد؛ اگر خونۀ کس دیگهای رو میزد، چقدر به نظام بدبین میشد.» گفتم: «ببین من به چی فکر میکنم و تو به چی فکر میکنی!» تا وارد خانه شد و دید که کیف شهیدصادقی روی زمین افتاده است، گفت: «خدا رو شکر که دست به کیف نزدن، چون مادر این شهید چشم امیدش به همین کیفه. فقط منتظر وسایل پسرشه.»
روز بعد قرار گذاشتیم با هم رفتیم قم و کیف شهید را تحویل دادیم.
👈 برشی از کتاب «سرباز روز نهم»
🔖 #مثل_مصطفی
https://eitaa.com/sabzsorkh