8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساده نگیر این همه #سادگی رو!
🎤 «علی رضا پناهیان»
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدران دموکراسی که پدر مردم خودشان را درآوردند!
🇫🇷 فرانسه
◼️ #فرنگِ_بی_فرهنگ
………………………………………
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
🏔 #ارتفاعات_یای_قاری (قوشاداغ)
طبیعت قره داغ
شهرستان اهر
آذربایجان شرقی
#ایرانَما
/نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍃🌸🍃_ _ _🍃🌸🍃
عمر، با ارزش ترین دارایی آدمه.
اگر کسی برات وقت گذاشت،
یعنی داره ارزشمندترین و بی تکرارترین موجودیش رو خرجت میکنه!
قدرش رو بدون!
#همدلانه ☕
☁️🌨☁️
🌨💚🌨
☁️🌨☁️
༻☕ @sad_dar_sad_ziba ☕༺
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش ۵۲ : فکر کردم بهش بگم: «اولاً حرام و حلال تعریف داره و حدودش رو
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒 «خاطرات سفیر»
⏪ بخش ۵۳ :
- من می دونم که آخر الزمان یه نفر می آد... یعنی شنیده بودم که عیسی برمی گرده...
- و بعد؟
- بعد یه جنگ خیلی بزرگ پیش می آد... و بعد همه چی تموم می شه... قیامته... اینی که تو می گی... این کیه؟ عیسی؟
- عیسی هم هست! توی عقاید ما عیسی هم همراه منجی برمی گرده...
چه لبخند قشنگی زد!
ادامه دادم:
«... و چندین نفر دیگه. اما با اومدن اون ها تازه همه چی شروع می شه، نه تموم»
- چه قدر قشنگ! پس اون که تو گفتی... همون که منجیه... اون کیه؟
حس کردم همه ی عظمت و حقانیت و عدالت رو می خوام توی یک کلمه خلاصه کنم. می خواستم امام آینده ی امبروژا رو بهش معرفی کنم. نگران هم نبودم. امبروژا ظاهراً خیلی آماده تر از این حرف ها بود برای باور کردن یه منجی و خیلی منتظرتر از این ها بود برای استقبال از اون.
گفتم:
«ایشون مهدی هستن. اما یارانی دارن که به ایشون کمک میکن. عیسی از دوستان خیلی خوبه ایشونه؛ پیامبر ما و شما. عیسی به مسیحیان خواهد گفت که مهدی برای چه کاری از طرف خدا فرستاده شده.»
عجب گره ای خورد اسلام و مسیحیت! امبروژا یه کم متحیر بود اما حس می کردم خوشحالی خاصی توی صورتشه. پرسید:
«این آقا از طرف... کجا؟... از پیش خدا می آن؟... از کجا می آن؟»
گفتم:
«ایشون اجازه ی ظهور رو از خدا می گیرن. اما از جای خاصی نمی آن. یعنی ایشون توی همین دنیا دارن زندگی می کنن.»
با هیجان پرسید:
«کجای دنیا؟»
- نمی دونم. کسی نمی دونه. وقتی که وقتش شد می آن. ما به این شرایط می گیم «دوران غیبت»، وقتی که ایشون رو هنوز از نزدیک نمی شناسیم و ندیدیم. اما ایشون صدای ما را می شنون و ما رو می بینن و همه این ها به اراده ی خداست.
امبروژا داشت لبش رو میجوید و به دقت گوش می کرد. گفت:
«تو هیچ وقت به من دروغ نمی گی.»
گفتم:
«نه، نمی گم. مطمئن باش اگر به حرف هایی که گفتم شک داشتم، هیچ وقت اون ها رو بهت نمی گفتم. توی اسلام دروغ گفتن حرامه. من از مجازات دروغ گویی می ترسم.»
گفت:
«نمی دونم چرا حرفهات رو باور می کنم. یعنی حتی اگر بگی همه ش دروغ بوده، باز دوست دارم باورشون کنم... حتی بیشتر از دوست داشتن!»
چند ثانیه به زمین خیره شد بعد گفت:
«این آقا صدای من رو هم می شنوه؟» گفتم:
«آره اگه باهاشون صحبت کنی، آره که می شنوه.»
گفت:
«تو باهاشون حرف می زنی؟»
گفتم:
«آره»
پرسید:
«چی می گی؟»
- سلام می کنم. می گم که تا اون جا که بتونم کمکشون می کنم و براشون کار می کنم و دعا می کنم که زودتر بیان. تو نمی دونی چه قدر ایشون ما رو دوست دارن.
- مسیحی ها رو هم؟
- همه ی خدا پرست ها رو. ایشون با ما خیلی دوست هستن.
- کِی می آن؟
- دیگه خیلی نزدیکه... اما نمی دونم کی.
امبروژا داشت با خودش حرف می زد. سرش رو تکون می داد و چیزهایی می گفت. حس کردم شاید باید یه مدت تنها باشه. موضوع سنگینی بود. درک کردن وقت می برد. اما اون واقعاً با این موضوع ارتباط برقرار کرده بود. شنیده بودم که امام خودشون مهرشون رو به دل انسان ها می اندازن. براش از نفوذ عقیده ی شیعه ها در ادبیاتشون گفتم و این که چه قدر اعتقاد به اومدن منجی روی اشعار و متون ایران تأثیر می گذاره. براش شعر خوندم:
«روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غم های روزگاران»
و اون چه قدر همه ی این حرف ها رو با دل و جون پی گیری میکرد و چه قدر با معنی شعر آه می کشید و چه با لذت به اون گوش می کرد. روز بزرگی بود؛ روزی که امبروژا با امامش آشنا شد. اهمیت این آشنایی رو در آینده ی نزدیک می فهمید؛ روزی که روز ظهوره و خیلی نزدیکه.
از اون روز با هم منتظر جمعه می موندیم.
⏪ ادامـه دارد...
………………………………………
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
202030_1591679972.mp3
11.9M
🌿
🎶 #روزی_تو_خواهی_آمد
🎙 «محمد اصفهانی»
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
_____
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... و اما #امام ...
🌴 کسی که هنوز نشناختیمش!
#قله ⛰
/نامداران راهدان
╭─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╮ @sad_dar_sad_ziba .
╰─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاهی به
#سلام_فرمانده
از زبان امام خامنه ای
#نیمه_ی_پر_لیوان
🌱 امید
@sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌹🍃✼══┅┄
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم ترین امید دشمنان
برای ضربه زدن به ایران
#هوای_گرگ_و_میش
/دشمن شناسی 🐺
🔰 @sad_dar_sad_ziba
♦️
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
چند وقت پیش رفتیم جایی، یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد به فحش به نظام و دعا برای روح شاهنشاه.
اون موقع چیزی نگفتم اما بعد این که شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانم شنیدم ماشاللّه همه ی بچه ها و نوه هاتون تحصیل کرده هستن!
لبخندی زد و با افتخار گفت:
بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتره، اون یکی پزشکی می خونه و...
خدا رو شکر نان حلال و زحمت کشی دادیم بهشون.
گفتم:
آفرین به شما، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟!
گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم
گفتم: کدوم مدرسه؟
گفت: تا کلاس سوم مدرسه روستامون، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم.
گفتم: پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالاً به خاله ای، عمه ای کسی رفتن درس خون شده ن.
گفت: نه، خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن! اتفاقا هوشی که من داشتم هیچ کس نداشت.
گفتم: پس چرا درس نخوندین؟ حتما تنبل بودین!
گفت: نه خیر! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود، بیشتر روستاها مدرسه نداشتن، اگرم داشتن، تا دبستان! اگه امکاناتی که بچه های الآن دارن من داشتم، مدرک پروفسوری داشتم. قدیم اصلاً برای سواد ارزش قائل نبودن، از بچگی که دست چپ و راستم شناختم، بردنم پشت دار قالی. صبح تا شب باید برای ارباب قالی می بافتیم. بعدشم بدو بریم از سر چشمه آب بیاریم، گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الآن لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم!
گفتم: خب می خواستین نرین قالی بافی.
گفت: خب اگه نمی رفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی می بافتیم که آخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت و بقیه مایحتاجمون رو بخره.
گفتم: شاه می دونست شما این جور زندگی دارید؟!
پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی می کرده ن.
چرا شاهنشاه براتون کاری نمی کرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بی سوادی رو ریشه کن کنه؟!
حاج خانوم یک نگاهی کرد.
گفتم: چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه می دین؟
گفت: چی بگم؟ از بس گرونیه.
گفتم: مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین رو خریدین؟
گفت: کسی اصلا ماشین نداشت، فقط ارباب ماشین داشت!
گفتم: زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج، حاج خانوم شدین؟!
گفت: نه چند سال پیش رفتم مکه، سوریه و کربلا هم رفتم.
گفتم: چرا تو زمان شاه که همه چیز ارزون بود نرفتین؟
گفتم: شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟!
گفت: مگه شاه فروخت ؟!
گفتم: وقتی استان فروخته نفهمیدین چه طوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر می شدین؟!
خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید!
سرش انداخت پایین و چیزی نگفت.
🌱 #داستانک
༻🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹༺
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ .
🍃🌸🍃_ _ _🍃🌸🍃
قدرتِ کلماتت را بالا ببر، نه صدایت را!
⛈ این باران است که باعث
رشد گلها میشود نه رعد و برق!
#همدلانه ☕
☁️🌨☁️
🌨💚🌨
☁️🌨☁️
༻☕ @sad_dar_sad_ziba ☕༺
🧠 چه کسی مغز بچه ها رو شست و شو می ده؟
#آرمانشهر 🌃
/اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─