فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 «من فقط خدا رو قبول دارم!»
#نردبان 🪜
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🔸 ثمرات سفر پادشاه به مازنداران!
#روزگار_پهلوی
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری 🎥
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
بهار در اُشترانکوه
/ لرستان
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۳۱: هزار گره به تار و پود کلاف ذهنم اضافه شد، گره هایی که
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بـود»
⏪ بخش ۳۲:
پاهایم سست شد. پشت دستم را به باد نوازش گرفت.
_ دکترها دیگه هیچ امیدی ندارن، می گن اگه دستگاه ها رو جدا کنیم، تمومه. الآن نگرانی من دانیاله؛ این بچه دو روزه که غیبش زده. نمی دونم کجاست، ولی اگر بخوام خیلی خوش بینانه نگاه کنم، می تونم بگم که شاید مأموریتی پیش اومده و مجبور شده بی خبر بره؛ هر چند تو این شرایط، کمی دور از ذهنه. اما چیزی که الآن من رو می ترسونه، اینه که نکنه اتفاق بدی واسه ش افتاده باشه یا این که دیر برسه. می فهمی چی می گم زهرا جان؟
دوست داشتم روی زمین بنشینم و به پهنای صورت زار بزنم. دوست داشتم فریاد بکشم که می دانم و نمی دانم چه بر سر مرد موطلایی آمده است. خوب می فهمیدم که گاهی درد دیر رسیدن در باقی عمر، استخوان آدم را ذوب می کند. سکوتم را که دید ادامه داد.
_ یک ساعت پیش، آقاطاها این جا بود. سعی کرد بروز نده اما من یه مادرم، پای دلشوره که وسط باشه شاخک هام تیز می شه. مطمئنم که آقاطاها هم از دانیال بی خبره. مطمئنم چون چشم هاش از فرط نگرانی دودو می زد.
نگاهم را به اقتدار مادرانه اش دوختم. صدایم را تا آن جا که می شد پایین آوردم.
_ پس بین خودمون بمونه ها. بابا و همکاراش دارن دنبال دانیال می گردن. اون ها هم خیلی آشفته شده ن. این ها رو دیروز خیلی اتفاقی شنیدم. تو رو خدا یه وقت به کسی نگید ها!
فاطمه خانم نفسی بریده از ریه اش کشید.
_ خدا به خیر کنه!
آن روز تا رسیدن به خانه، هزار جمله برای ارسال به ناشناس در ذهنم ردیف کردم تا شاید زبان باز کند؛ اما هر بار پوزخندی تلخ گوشه ی دلم می نشست و سادگی ام را به سخره می گرفت.
در خانه را که گشودم، عطر قورمه سبزی به استقبالم آمد. تشویش درونم آرام نمی گرفت. با حالی خراب به دیوار آشپزخانه تکیه دادم. مادر، مست نوای زیارت عاشورا از گوشی اش بود و شکم لیمو ترش ها را با چاقو سوراخ می کرد. سوز صدای مداح، دلم را چنگ زد. بی اختیار قطره قطره اشک روی گونه هایم لیز می خورد. دوست نداشتم مادر گریه ام را ببیند؛ بی صدا از کنار بی حواسی اش گذشتم. در اتاق را نیمه باز گذاشتم تا نجوایی از زیارت خوانی سهم گوش هایم شود. کیفم را روی زمین و کنار پایه ی تخت پرت کردم. نگاهم به دخترک چشم و ابرو مشکی توی آینه افتاد. رنگ پریدگی رخسار، سیاهی دور چشم و خشکی لب ها خیلی راحت، ذوق را در این زمینه ی روسری و چادر سیاه رنگ، کور می کرد. این دختر چه قدر شبیه زهرا نبود. این مصیبت زده ی بینوا کجای زندگی اش ایستاده بود که چنین آزمون سختی را از سر می گذراند؟
دور سفره ی ناهار، من و طاها نشسته بودیم اما پدر به دلایل کاری، آن روز همسفره ی اهل خانه اش نبود. مادر هر قاشقی که به دهان می گذاشت، زیر لب دل می سوزاند.
_ پدرتون عاشق قورمه سبزیه. اصلاً این غذا رو برای اون پخته بودم.
صدای برخورد قاشق ها به کف بشقاب ها را می شنیدم اما حواسم جای دیگر پر می زد؛ جایی حوالی آن پیرمرد کشمیرپوش. واقعاً دیدارش با من اتفاقی بود یا نقشه ای شوم پشت این دیدار پنهان شده؟ نقشه ای که پای پدر و طاها را به بازی بکشاند.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
https://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
🌿🍁🌿
«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم؟!»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
«محمد رضا شفیعی کدکنی»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
⛰ تکیه گاه
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 هر چه داریم از امام صادق است.
◼️ سالگشت شهادت رئیس مذهب جعفری، امام جعفر صادق (درود خدا بر او) تسلیت باد!
#نردبان 🪜
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹💠🔹🔹
🔺 برای ما که جهان را به شگفتی واداشته ایم، زشت نیست اسیر چند انسان سست اعتقاد شویم؟!
🌃 #آرمانشهر
/ اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌿🌸🌿
زندگی باید معنا داشته باشد.
هر روز باید بدانید چرا از خواب بیدار میشوید، چرا کار میکنید و چه هدفی دارید.
یادتان باشد زندگی بدون هدف و معنا هیچ گاه نمیتواند به شما آرامش ببخشد.
اتفاقات و افکار منفی را رها کنید و به دنبال آنها نباشید. خودتان را با نگرانی و دلهره ی بیمورد خسته نکنید و نیرویتان از بین نبرید.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍃
سال ها ماشینِ پیکان داشتیم
جمعه ها در خانه مهمان داشتیم
قورمه سبزی بود ماهانه ولی
املت و کوکو فراوان داشتیم
تورِ چین و نروژ و شیلی نبود
ما سفر در سطح استان داشتیم
ثلث اول، ثلث دوم، ثلث سه
امتحانات فراوان داشتیم
داخلِ حمام ما یک تشت بود
در خیالِ خود ولی وان داشتیم
💚 #خاطره
🪴 @sad_dar_sad_ziba 🪴
20.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 قوم بی ریشه ی خودبرتربین
🗓 به فراخور گذر از سالگشت روز نکبت
#هوای_گرگ_و_میش
/دشمن شناسی 🐺
🔰 @sad_dar_sad_ziba
♦️